ارتقا صنعت نشر و توسعه بازار کتاب و کتابخوانی در کشور تنها با همراهی و همکاری تمام تشکلها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای مرتبط دیگر در قامت مدیریتی واحد و جامعنگر مهیا خواهد شد و تا زمانی که با رویکردهای موضعی سراغ از اصلاح و تقویت این چرخه را بگیریم، کاری از پیش نخواهیم برد.
نکته لازم توجه دیگر که بهانه نگارش این یادداشت کوتاه نیز است، مقوله ضرورت نگاه «جامع» و «متمرکز» به تمام حلقههای صنعت نشر به شکل همزمان و در قامت مدیریتی واحد (نه مدیر واحد!) است. توضیح اینکه باید بپذیریم شرایط در هر بخش از چرخه نشر، ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ با سایر بخشها دارد: میزان و نوع تولید کتاب، مطالبه یا تقاضای موجود در جامعه، چندوچون فعالیت شبکههای توزیع، نمایشگاههای کتاب، کتابفروشیها، انواع بستههای حمایتی که در قالب طرحهای مختلف به نشر و جامعه تزریق میشوند و... همه و همه بر یکدیگر و البته بر کلیتِ صنعت نشر تاثیر گذارند. حال منظور این است که برای سروسامان دادن به این چرخه که ذکر نارساییهای آن پیشتر رفت، تنها باید با رویکرد و سیاستهای جامع و متمرکز عمل کرد؛ یعنی با حضور و همکاری و همپوشانی تمام فعالان حوزه نشر، تشکلها و قطعا نهادهای دولتی مربوطه که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در راس آنها قرار دارد.
الف: ناشران بنا به بضاعت اقتصادی و تخصصی خود سالانه بیش از 90 هزار نوبت کتاب(اعم از چاپ اولی و تجدید چاپی) منتشر میکنند و طبیعتا بخش قابل توجهی از این حجم کتاب، با تقاضای جامعه همسو نیست.
ب: شبکههای توزیع با تکیه بر توان محدود و درنظرگرفتن صرفه اقتصادی خود عمل میکنند و طبیعتا دامنه توزیع کتاب در اکثر اوقات از کتابفروشیهای تهران و چند مرکز استان دیگر فراتر نمیرود.
ج: کتابخوانها در سراسر کشور به دلیل وجود نارساییهای شبکه توزیع و فروش، عادت کردهاند که عمده کتابهای مورد نیاز و علاقه خود را به صورت سالانه از نمایشگاههای کتاب (تهران و سایر استانها) تهیه کنند و این به ضرر کتابفروشیها و مراکز توزیع کتاب است.
د: کمیت اقتصاد کتابفروشیها لنگ است و علاوه بر فروش پائین، هزینههای تحمیلی برای سرپانگه داشتن آنها هرآینه در کمین است که از تعداد کتابفروشیها بکاهد.
هـ: میل به کتابخوانی و سرانه مطالعه پائین و کم بودن قدرت خرید بهدلیل مصائب اقتصادی در جامعه را هم نباید فراموش کرد، که اولی به طرحهای ترویجی درازمدت و دومی به ملاحظاتی فرافرهنگی و فراکتابی نیاز دارد.
در چنین شرایطی، معاونت امورفرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای اخیر راهکارهایی را برای عبور از مخاطرههای موجود در دستور کار قرار داده و سعی کرده با اتخاذ پارهای تصمیمات، به مصاف مشکلات این چرخه برود؛ راهکارهایی مانند برگزاری طرحهای فصلی حمایتی کتاب در قالب عیدانه، تابستانه و پائیزه کتاب که سالانه در کتابفروشیهای کشور برپا میشود و تخصیص تسهیلات نوسازی، تجهیز و تاسیس کتابفروشی در سراسر کشور. البته واسپاری امور مدیریتی و اجرایی به تشکلهای نشر که نمایشگاه کتاب تهران در دورههای اخیر، مظهر این رویکرد بوده را هم میتوان گامی به سمت استقلال و توازن رسیدن چرخه نشر قلمداد کرد.
در مقابل پنج بندی که به شکل اختصار در تشریح وضعیت و نیاز صنعت نشر در سطوح مختلف این عرصه مطرح شد، باید با پیشبرد و تقویت راهکارها، خصوصا با تقویت نگاه «جامع» و «متمرکز» مدیریتی، مسیر را برای رسیدن به توازن و استقلال در بازار کتاب به شکل طبیعی هموار کرد. چهبسا این کار به تغییر رویههای مدیریتی موجود نیز بیانجامد و نگاههای تازهای را بطلبد؛ خصوصا در موضوع میزان، چگونگی و محل تخصیص یارانههای حمایتی و تناسب آنها با توجه به مطالبات بخشهای مختلف. به عنوان مثال نظر نگارنده این است که افزایش اعتبار و تسریع در تخصیص تسهیلات بانکی تجهیز و تاسیس کتابفروشیها به عنوان آخرین حلقههای فروش کتاب، اولویت بالایی دارد چراکه با ایجاد و تقویت ویترین کتاب است که میتوان به تقویت شبکههای توزیع و تولید نیز اندیشید. همچنین توازن تخصیص یارانه خرید کتاب به مردم کتابخوان و محل استفاده آنها و سوق دادن بیشتر آن به سمت کتابفروشیها میتواند راهکار موثرتر و مناسبتری برای چرخه نشر باشد؛ چراکه با تقویت حلقههای پایانی زنجیره نشر، تمام حلقههای پیشین اعم از مولف، ناشر، چاپخانهدار و موزع نیز از میزان سود بیشتر منتفع خواهند شد.
چنانچه پیشتر گفته شد، ارتقا صنعت نشر و توسعه بازار کتاب و کتابخوانی در کشور، تنها با همراهی و همکاری تمام تشکلها، معاونت امورفرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای مرتبط دیگر در قامت مدیریتی واحد و جامعنگر مهیا خواهد شد و تا زمانی که با رویکردهای موضعی سراغ از اصلاح و تقویت این چرخه را بگیریم، کاری از پیش نخواهیم برد.
نظر شما