ابراهیمی دینانی با اشاره به تعبیراتی که درباره سهروردی با عناوین شیخ مقتول یا شیخ شهید استفاده میشود گفت: استفاده از شیخ مقتول درست نیست چرا که سهروردی شهید راه حق و حکمت بوده و در جوانی به شهادت رسیده است. او اشراقی و پیرو ابنسیناست. کتاب «حکمت الاشراق» سهروردی به زبان عربی و سه رساله «عقل سرخ»، «آوای پر جبرئیل» و «لغت موران» به زبان فارسی است.
وی ادامه داد: شیخ اشراق یک ایرانی تمام عیار است و در عین حال متمسک به قرآن و آیات آن است آنگونه که در بسیاری از آثار او استناد به آیات قرآن را مشاهده میکنیم چون سهروردی با قرآن ملموس بوده است. از سوی دیگر تعابیری که او برای عناوین سه رساله خود استفاده کرده نشاندهنده ذوق شاعرانه اوست. شعرا اگر بخواهند خیلی شاعرانه حرف بزنند مثلاً میگویند «جیغ بنفش»؛ اما عبارت «عقل سرخ» از «جیغ بنفش» شاعرانهتر است. عنوان یکی دیگر از رسالهها «آواز پر جبرئیل» و عنوان سومین رساله «لغت موران» است. همه حیوانات یک صدایی دارند اما «لغت» هم دارند.
ابراهیمی دینانی افزود: مور چه لغتی دارد؟ دقت کنید که این مرد ایرانی تمامعیار چقدر قرآنی است. قرآن کریم میفرماید: «قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ؛ تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند مورچهاى [به زبان خويش] گفت اى مورچگان به خانههايتان داخل شويد مبادا سليمان و سپاهيانش نديده و ندانسته شما را پايمال كنند.» سلیمان پیامبر محتشم بود، اما این مور با عبارت «وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» به او توهین کرد و گفت اینها نمیفهمند. غرض من این است که نشان دهم سهروردی چقدر با قرآن مأنوس بوده است.
ابراهیمی دینانی درباره رساله «آواز پر جبرئیل» هم توضیح داد: جبرئیل حامل وحی است، اما سوال اینجاست که مگر جبرئیل پر دارد؟ قرآن میگوید پر دارد: «جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ؛ فرشتگان داراى بالهاى دوگانه و سه گانه و چهارگانهاند» (فاطر، ۱) سهروردی هم بر اساس آیه قرآن میگوید جبرئیل پر دارد. برای اینکه معنای پر داشتن جبرئیل روشن شود یک بیت از مولوی میخوانم: عقل را هفتصد پر است و هر پری / از سماء بگرفته تا تحت الثری.
عضو هیأت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با اشاره به رساله «عقل سرخ» بیان کرد: حال این سؤال مطرح میشود که چرا عقل سرخ است؟ رنگ سفید و سیاه زمانی که در هم آمیخته شوند به رنگ سرخ درمیآیند و میبینیم که چگونه موقعی که روشنایی روز رفته و با تاریکی شب درمیآمیزد رنگ سرخ شکل میگیرد. عقل نیز درون نادانیها را میشکافد و به سوی دانایی و روشنایی حرکت میکند. عقل از حس به خیال و از خیال به سوی واقعیت در حرکت است و همه تلاشش این است که از نادانی که سیاهی است به سوی دانایی که روشنایی است حرکت کند.
وی با بیان اینکه عقل نقطه تمایز انسان با سایر موجودات است، عنوان کرد: اگر عقل نباشد انسانها انسان نیستند چراکه حیوانات در غرایز بسیار از ما قویترند اما انسان در غریزه باقی نمیماند و به معقول رسیده و حتی در معقول هم باقی نمیماند و همواره در حرکت است. عقل عالم را زیر سیطره خودش گرفته چرا که کنجکاو به ذات است و شهید راه کنجکاوی است. عقل راه و صراط را به ما نشان میدهد و همه در آغاز است و به پایان نمیرسد چراکه سالک فکرت است.
به گفته ابراهیمی دینانی، انسان اگرچه از هر عجبی، عجیبتر است، اما عجب و عجبها را میفهمد. انسان فکر میکند چراکه کار فکر، فکرکردن است و فکر برای رفتن است و نه ماندن. بنابراین نام رساله عقل سرخ بدین جهت است که عقل در نادانی باقی نمیماند و در حرکت به سوی دانایی است. توصیه من این است که این کتاب را بخوانید چراکه چندان خوانده نشده و ببینید که سهروردی شهید جوان در این کتاب چه گفته است.
آیتالله محقق داماد نیز در این مراسم سخنرانی خود را درباره تفسیر قرآن در آثار سهروردی ارائه کرد و گفت: ملاصدرا از جمله فیلسوفانی است که تفسیر قرآن داشته اما اگر درباره سهروردی چنین چیزی هم وجود داشته باشد به دستمان نرسیده با این وجود میبینیم که در سراسر آثارش آیات بسیاری از قرآن را ذکر کرده است. بنابراین استخراج آیات قرآنی از آثار او و تفسیر آن کاری است که باید انجام شود اگرچه تا حدی احصاء شده است.
این استاد فلسفه با اشاره به کتاب «حکمت الاشراق» و استفاده از آیات قرآنی در آن ادامه داد: سهروردی در این کتاب به دو آیه سوره تکویر اشاره میکند؛ اولین آیهای «وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ؛ و قطعا آن [فرشته وحى] را در افق رخشان ديده و او در امر غيب بخيل نيست» (تکویر، ۲۳ و ۲۴) پیش از آن که بگویم سهروردی چگونه از این آیات برداشت کرده است، ابتدا به بیان علامه طباطبایی در این باره اشاره میکنم. علامه میفرمایند مقصود از «رسول» در این آیه جبرئیل است. به بیان علامه، او با بیان اینکه قرآن قول جبرئیل است 6 صفت برای آن برمیشمارد.
محقق داماد افزود: سهروردی جبرئیل را رسولی کریم، ذوعزت، ذوقوه و قدرت میداند که جایگاهش نزد عرش خداوند است و آنجا که هست مطاع است و خیانت نمیکند. او امین است و با این 6 ویژگی رسول است.
وی ادامه داد: علامه طباطبایی تاکید میکند که مقصود از این آیات این است که پیامبر(ص) جبرئیل را در افق مبین مشاهده کرده است. علامه در ادامه اظهار میکند که معنای آیات این است که پیامبر(ص) نسبت به غیب بخیل نیست و آیات وحی را تغییر نمیدهد و در یک جمله، مأموریت خود را به درستی انجام میدهد. بنا به نظر علامه، این آیات بیانگر ماهیت حقیقی قرآن است و هیچ مسئله دیگری از آن برداشت نمیشود. البته سهروردی در مقدمه «حکمه الاشراق» کاربردی را از آیه به دست میآورد که تبیین مبانی اصلی حکمت اشراق است.
آیتالله محقق داماد با طرح این سوال که فلسفه اشراق چه تفاوتی با فلسفه مشاء دارد عنوان کرد: مبانی فلسفه مشاء مبتنی بر استنتاج، استقراء و ... است اما فلسفه اشراق مستقیما اشراق میشود. در این فلسفه در روح هر جوینده و پژوهشگری بخشی از نور وجود دارد. به همین دلیل ما در فلسفه اشراق با چند اصطلاح مهم مواجه هستیم: یکی از آنها «ذوق» است. ذوق در فارسی به معنای چشیدن است، اما در فلسفه اشراق به معنای دریافت بلاواسطه است.
یک اصطلاح دیگر «خلوات» جمع خلوت است. خلوات یعنی ترک محسوسات، مألوفات، خواطر وهمی و خیالی. یک اصطلاح دیگر «منازلات» است. منازلات یعنی اتصال با عالم ربوبی. شیخ اشراق در مقدمه کتاب مینویسد: ای گروه دوستان من، خدا شما را به آنچه میخواهد موفق بدارد. از من خواستید کتابی بنویسم بر اساس منازلات و آنچه در خلوات چشیدهام. هر روح جویندهای از نور الهی سهمی دارد و برای هر تلاشگری، ذوقی وجود دارد. علم مخصوص عده خاصی نیست تا اینکه در آن بسته شده باشد. واهب علم نسبت به رساندن علوم غیبی بخیل نیست.
به گفته این استاد فلسفه، سهروردی در عبارت آخرین این فراز به آن دو آیه استشهاد میکند. حالا از این عبارت چه میفهمیم؟ علامه طباطبایی میفرمود مقصود از این آیه این است که پیامبر(ص) نسبت به غیب بخیل نیست، اما سهروردی میگوید ضمیر آیه به واهبالعلم که عقل فعال است، باز میگردد. به نظر من مدلول کلام سهروردی با توجه به بهرهگیری از این آیه قرآن این است که اتصال به عالم ربوبی اختصاص به پیامبران ندارد. هیچ کدام از شارحان سهروردی به این نکته اشاره نکردهاند.
وی با بیان اینکه سهروردی تلاش میکند تا حرف تازهای را بیان کند و آن این است که اتصال به عالم ربوبی اختصاص به فرد خاصی ندارد و اگرچه هیچکس در این سلوک پیامبر نمیشود اما افراد میتوانند تجربه نبوی داشته باشند یادآور شد: بنابراین تجربهای که به پیامبر رسیده و سخن خدا را شنیده درهایش بسته نیست و هنوز درهای تجربه نبوی باز است و افراد میتوانند اشراقات مستقیمی داشته باشند.
محقق داماد تاکید کرد: متاسفانه سهروردی میخواست چنین مطلبی را بیان کند اما حرف او بد تعبیر شد و اگرچه این سخنان را بعدها افرادی چون مولوی، حافظ و ... به زبانهای مختلف بیان کردهاند اما او شهید راه حکمت شد.
اعوانی در ادامه این مراسم سخنرانی خود را به رساله «الالواح العمادیه» اختصاص داد و گفت: من سخنان را روی رساله «الالواح العمادیه» سهروردی متمرکز میکنم این رساله نیز مانند سایر آثار او برای شخص خاصی نوشته شده است البته میدانید که تشریح فلسفه برای یک حاکم کار دشواری است به همین جهت او تلاش میکند که در این رساله تنها مطالبی را بیان کند که برهان داشته و برای استشهاد آن از آیات قرآن استفاده میکند.
وی با بیان اینکه یکی از سرمایههای فرهنگی ما فهم حکمی قرآن است ادامه داد: قرآن و تمامی کتابهای مقدس و نیز پیامبران برای حکمت آمدند و از همین جهت حکمت در قرآن عمیق است و فهم حکمی قرآن سرمایه عظیمی است که در تاریخ ما حفظ شده و افرادی چون ابنسینا این راه را هموار کردهاند. او به جای حکمت عملی ارسطو در آثارش شریعت را تبیین حکمی کرده و در کتاب شفاء این بحث را به اتمام رسانده است.
اعوانی افزود: علاوه بر ابنسینا فلاسفه و علمای دیگری مانند ملاصدرا قرآن را فهم حکمی کردهاند اگرچه برخی بیان میکردند که این مطالب کلام است و فلسفه نیست اما باید گفت که این استدلال مردود است چراکه متکلم ملتزم به وحی است. برخی میگویند تبیین آیات کار کلام است در حالی که این ادعا اشتباه است؛ چراکه متکلم همواره ملتزم به وحی است. بنابراین کلام نوعی انحصارطلبی است و به تعبیر دیگر، کلام ذاتاً انحصارطلب است، اما حکمت این چنین نیست. باید به این نکته توجه داشت که تبیین حکمی آیات قرآن مهمترین چیزی است که عالم اسلام بدان نیاز دارد.
استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به جایگاه علم ذوقی توضیح داد: علم ذوقی نزد ما همان علمالیقین است. در داستان حضرت موسی که در قرآن به آن اشاره شده، حضرت موسی آتشی را مشاهده کرد و به خانواده خود گفت من آتشی را دیدهام: «إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى؛ هنگامى كه آتشى ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشى ديدم اميد كه پارهاى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم.»
وی افزود: در این آیه مشاهده آتش «عینالیقین» است، خبر دادن به خانواده «علمالیقین» است و ادامه آیه بیانگر مرتبه «حقالیقین» است. سهروردی با تأکید بر علم ذوقی توانست این علم را وارد جریان کند. او در آثار خود ضمن بیان براهینی که میآورد، به آیات قرآنی نیز استشهاد کرده است.
حبیبی هم در بخش دیگری از این مراسم با بیان اینکه کتاب «کلمه التصوف» بیش از سایر آثار سهروردی به تصوف پرداخته گفت: ویژگی برجسته دیگر این کتاب این است که به آیات قرآن بسیار استناد میکنند و مانند سایر آثار او برای فرد خاصی نگاش شده است. سهروردی در این کتاب انسان را به تقوا و شریعت سفارش میکند و ادعا میکند که هر مطلبی که در آن سنت نباشد بیارزش است. او در مرحله بعد بحث فلسفی را آغاز میکند و میگوید که نباید دچار اختلاف شوید و عبارات مختلف شما را بازی دهند! چراکه حقیقت یکی است و همه فیلسوفان نیز بر آن اذعان دارند اگرچه ممکن است اختلاف سر مسائل جزئی وجود داشته باشد اما همچنان در اصل مساله که وجود خدا، معاد و ... است باید پایبند باشیم چون به گفته سهروردی خورشید حقیقت یکی است و اگرچه از شیشههای گوناگون بتابد ولی همگان میدانند نور از خورشید تابیده و نباید گول رنگهای مختلف را خورد.
به گفته این استاد فلسفه، در این کتاب سهروردی دعاها و مناجاتهای پرسوز و گدازی میکند و بیان میکند که چگونه باید از شر تاریکیهایی که او را فرا گرفتهاند باید به نور پناه برد. او تلاش میکند بحثهای فلسفی را در کتاب مطرح کرد و در لابلای کتاب از کلمات صوفیه استدلال آورد. با توجه به مطالبی که در کتاب بیان شده میتوان استنباط کرد که این اثر جزء آثار متأخر سهروردی است چراکه به بحث فلسفه خود در آن پرداخته و از آثار دیگری چون حکمتالاشراق هم نام میبرد.
حبیبی با بیان اینکه در سراسر کتاب به آیات مختلفی از قرآن استناد میشود افزود: سهروردی در این اثر، در ابطال نظریههای مذاهب غیرتوحیدی سخن میگوید و با اشاره به استدلالهای تمام گروههای مخالف تولیدی به رد آنها میپردازد او در نهایت وارد مبحث اخلاق میشود و پس از آن به صوفیه و تفسیر اصطلاحات صوفیانه میپردازد.
به گفته این استاد فلسفه، از زیباییهای کتاب این است که علاوه بر روایات و آیات، راوی عرفان است و بهطور مثال ما میتوانیم مطالبی را درباره حلاج نیز در آن مشاهده کنیم. در پایان اثر نیز سهروردی بحث وحدت را مطرح میکند و اینکه حقیقت یکی است و در پایان نیز توصیه میکند که قرآن با وجد، طرب و اندیشه نیکو خوانده شود گویی که تنها برای خود فرد نازل شده است.
باید از سهروردی زبان ادب و احترام را بیاموزیم
در ادامه این نشست نصرالله حکمت عضو هیئت علمی دانشگاه بهشتی سخنان خود را به «مقدمه حکمه الاشراق» اختصاص داد و طی سخنانی گفت: حکیم سهروردی معتقد است با راه ارسطویی نمیتوان به حقیقت دست یافت، او به دنبال حقیقت گمنام است، اما حقیقتی که ما به دنبال آن هستیم، خود را نشان داده است. در سهروردی مهم این است که ما به راه درست برویم. در فلسفه غرب هم موضوع روش اهمیت دارد و از ارسطو تا کانت آنچه مهم است درست راه رفتن است.
وی با بیان اینکه سهروردی معتقد است باید بکوشیم ابتدا راه درست را بیابیم، هرچند نادرست راه برویم افزود: به همین دلیل در اثر سهروردی سه بار سبیل(راه) به کار رفته و شش بار واژه طریق استفاده شده است و این نشان میدهد برای سهروردی راه درست مهمتر از درست راه رفتن است!
به گفته این استاد دانشگاه بهشتی، گام دیگر سهروردی در سیاست است؛ او میگوید عدهای اهل تالهاند و برخی اهل بحثاند. زمام امور عالم به دست کسی است که هر دو را دارد و در راه درست درست راه میرود و خلیفهالله است. ریاست از آن چنین کسی است. سهروردی سپس مراتب بعدی را مطرح میکند.
حکمت با طرح این سوال که مراد سهروردی از ریاست چیست؟ توضیح داد: از نظر سهروردی منظور از ریاست سیطره و غلبه ظاهری نیست. گاهی امام متاله در ظاهر مستولی است، هرچند قدرت ظاهری ندارد، از این رو او ریاست دارد، هر چند در کنجی پنهان باشد. اگر سیاست به دست او باشد، روزگار نوری است و در غیر این صورت ظلمت و تاریکی غلبه دارد و انگار روزگار ما را توصیف میکند.
وی با بیان اینکه سهروردی به موضوع زبان هم میپردازد عنوان کرد: او معتقد است زبان بسیار مهم است، زیرا زبان ساحت اشعار و انتقال آگاهی به دیگران است و از این رو معتقد است حکمای ما به زبان رمز سخن گفتهاند و رمز قابل ردکردن نیست. ما وقتی به زبان رمز سخن میگوییم، مخاطب را در فهم شریک کردهایم و بعد از آن سهروردی بحث تعریض و تصریح را مطرح میکند. از نظر او برخی به زبان تعریض و برخی به زبان تصریح سخن میگویند و او در اینجا به نوعی جانب زبان تعریض را میگیرد و به نظر میرسد او این نکته را از امام علی(ع) گرفته باشد.
استاد دانشگاه بهشتی با بیان اینکه تعبیر تعریض و تصریح در روایات ما و به نقل از امام علی(ع) وجود دارد، گفت: در کتاب احتجاج طبرسی، داستان گفتوگوی امام علی(ع) و شخصی زرتشتی وجود دارد. در این روایت یک زرتشتی که به نظر میرسد اسلام را میشناسد به امام(ع) میگوید من میخواهم اسلام بیاورم اما قرآن پر از تناقض است، امام علی میگویند تناقضات را بشمار و زرتشتی مواردی را میشمارد و امام علی(ع) در خصوص تک تک موارد وارد بحث میشود.
حکمت یادآور شد: یکی از موارد این است که در قرآن گفته شده است خداوند پیامبر را رحمت برای همه عالمیان میخواند در حالی که چنین نیست و از همه جهانیان تنها برخی مسلمان هستند و از این میان نیز تنها برخی درستکارند و در این صورت تنها عده محدودی مورد رحمت خواهند بود و در اینجا امام(ع) بحث تعریض و تصریح را مطرح میکند. ایشان میفرمایند همه پیامبران با زبان تصریح سخن گفتهاند، اما پیامبر خاتم زبانش زبان تصریح نیست که روزگار، روزگار چنین زبانی نبوده است و باید با زبان تعریض سخن گفته میشد، زیرا مقتضای تصریح، تندی و عذاب است، اما از زمان خاتم تا آخرالزمان عذاب جمعی نخواهد بود، زیرا زبان، زبان احترام است و مخاطب باید به درک آن دست بیابد.
این استاد فلسفه با تاکید بر اینکه این سخن سهروردی با امروز ما ارتباط و برای ما پیام دارد گفت: ما باید از سهروردی زبان ادب و احترام را بیاموزیم و تصور نکنیم حقیقت در انحصار ماست. بنده فکر میکنم ادبیاتی که ما با آن در میان خودمان و با دنیا سخن میگوییم، ادبیات اهل روستای قیروان در قصه غربت غربیه و زبان خشونت، کینه و نفرت است. این مملکت مملکت قرآن، علوم انسانی، پیامبر رحمت، سعدی، حافظ، مولوی، سهروردی و ... است و این نحو صحبت با دنیا در شان ما نیست. ما میتوانیم با دنیا وارد گفتگو بشویم، ادب و دین ما اقتضا میکند که ما زیباتر از این و با مهربانی و ادب اسلامی بیشتری، همان طور که در میراثمان وجود دارد با جهان سخن بگوییم در حالی که ما تنها چهره خشونت اسلام را به جهان مینمایانیم.
نظر شما