مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب های «لندن 1939» و «خانواده کایداش» در هفته فرهنگی ایران و اوکراین با حضور جمعی از علاقهمندان و فعالان فرهنگی هنری اوکراینی و ایرانی در مجموعه شهر کتاب فرشته برگزار شد.
کاترین کریکونیک؛ مترجم ایرانی ـ اوکراینی مقیم ولز نیز در این مراسم حضور داشت. «لندن 1939» که شامل مجموعه اشعار علیرضا بهرامی است، به صورت دوزبانه و با ترجمه کریکونیک انتشار یافته و کتاب «خانواده کایداش» نیز اثری از ایون نچویی لوه تسکی است با ترجمهای از همین مترجم.
سعید اسلامزاده – شاعر و مجری رادیو و تلویزیون - که اجرای این مراسم را عهدهدار بود، رونمایی از این دو اثر را بهانه خوبی برای آغاز هفته گفتوگوی فرهنگی میان دو کشور ایران و اوکراین دانست و گفت: وجود ارتباطات فرهنگی میان کشورها موضوع تازهای نیست و همواره شاهد گفتوگوهایی این چنینی با بهانه های گوناگون بودهایم. امروز در این مراسم قصد داریم بیشتر درباره کتاب شعر «لندن 1939» و ترجمه آن صحبت کنیم. تعدادی از اشعار حاضر در این اثر محصول سفرهای شاعر و نگاه او به زندگی و جهان است.
شاعر یا نویسنده باید فرزند زمانه خود باشد
اولین سخران این مراسم محمود معتقدی؛ شاعر و منتقد صحبتهای خود را با بیان نکاتی در حوزه شعر و ادبیات فارسی آغاز كرد: به گمان من شاعر امروز بدون شک باید شاخصههایی را رعایت کند تا ذهن و زبان خود را به درستی به مخاطب عرضه کند. نکته نخست در این میان آرمانخواهی است؛ به هر حال هر نویسندهای میبایست به جهان پیرامون خود به نوعی حس آرمانخواهی داشته باشد. نکته دیگر، توجه شاعر یا نویسنده به پدیدههای پیرامون خود است؛ اینکه تا چه حد میتواند از اطراف خود تاثیر بگیرد.
شاخصه دیگر مسئولیت اجتماعی است که یک هنرمند در برابر مردم و جامعهدار است که میبایست به نوعی در کارهایش آن را نشان دهد. نکته دیگر بحث شناخت زبان و پشتوانههای فرهنگی است؛ که برای بیان اندیشهها و حرفهای خود باید دستی در گذشته داشته باشند. نکته دیگر مقوله تاثیرپذیری از ادبیات سایر کشورهای جهان است؛ بهخصوص توجه به ترجمهها و نقدهای ادبی. خوشبختانه در این سالها شاهد آثار بسیاری هستیم که از ادبیات خارجی ترجمه شدهاند. درواقع شاعر امروز باید خود را به باورهای تازه مسلح کنند. نکته دیگر بحث آرایههای زبانی و نگرشهای فلسفی است که شاعر امروز میبایست در چشمانداز زبانی از آن بهره بگیرد. ظرفیتهای زبانی، فرم و محتوا نیز در هدایت شعر نقش بسیار مهمی دارند. نکته دیگر نیز معاصر بودن شاعر است، به اعتقاد من هر شاعر یا نویسنده میبایست فرزند زمانه خود باشد و خود را از کلیشهها دور کند. این نکات در واقع زیرساختهایی است که نویسنده یا شاعر برای بیان حرف خود باید از آنها بهره گیرد.
معتقدی در ادامه به مجموعه شعر «لندن 1939» پرداخت و اظهار کرد: همه میدانیم که سال 1939 آغاز جنگ جهانی دوم بود و نام این کتاب در واقع استعارهای است از این اتفاق. انتخاب این تاریخ به گمان من بر میگردد به آنچه که در این اثر وجود دارد؛ رنجهای انسان و اسارت او. به گمان من علیرضا بهرامی آگاهانه از سفرهای خود در بیان حرفهای خود در این اثر سود برده. آنچه در این اثر وجود دارد، نگاه شاعر به گذرگاههای زندگی و تاریخ معاصر است. درست چشمانداز روزگاری است که شعلههای جنگ جهانی به زودی دامن دنیا را میگیرد. «لندن 1939» و شاعر بر بستر نوعی از دانستهگی از شرق به غرب سفر میکند. با این همه میتوان گفت، همه سرودها با آهنگی خاص و ریتمی ملایم از پی هم پیش میروند و از منظر زیبایی شناسی، بوی روایت و گاه تکگویی شعر را در موقعیت بهنگامی به نمایش میگذارد. «لندن 1939» یک نقطه تاریخی هست و نیست؛ از شرق تا غرب انسان و زندگی همواره رنگ و بوی خود را دارد. «زندگی یک ارکستر بزرگ است اما هیچ چیز سر جایش نیست» و اینجاست که باید گفت واقعیت و واقعیتپذیری در این متن، نگاه پرسشگرانه ای را به همراه دارد.
گذشت دورانی که حقیقت از لوله تفنگ بیرون میآمد
دومین چهرهای که صحبتهایی درباره این کتاب بیان کرد، اسدالله امرایی؛ مترجم و منتقد بود. او با ابراز خرسندی از اینکه ادبیات بهانهای برای نزدیکی دو کشور برای گفتوگوی فرهنگی شده است، صحبتهای خود را آغاز كرد: «زمانی که این دو اثر به دستم رسید و خواندم با خود فکر کردم که چقدر خوب است که مترجم از زبان خود؛ زبانی که با آن آشناست، ترجمه کند.
او افزود: وقتی هنرمندی از میان زندگی خود حرکت میکند، نشان میدهد که نگاه متفاوتی دارد و این نگاه متفاوت را در «لندن 1939» به خوبی میتوان دید. هیچ شاعری را در هیچ جای دنیا نمیتوان یافت که طرفدار جنگ باشد. شعر مفهومی است برای اینکه بشر به جایی برسد تا حرفهایش را با زبان فرهنگ بیان کند. گذشت دورانی که حقیقت از لوله تفنگ بیرون میآمد؛ امروز تنها چیزی که از لوله تفنگ بیرون میآید، مرگ است؛ نه حقیقت. این نوع نگاه را در تمامی اشعار علیرضا بهرامی در این کتاب میتوان یافت. نگاه انسان محوری که از زاویه دید یک ژورنالیست است و همه چیز را به مثابه سوژه گزارش مینگرد. از این بابت این کتاب شایان تبریک است.
خوشحالم که هنوز فضای ادبیات، زنده و پویاست
مهرداد ذوالنور؛ هنرمند حوزه هنرهای تجسمی و سینما نیز از چهرههای حاضر در این مراسم بود و صحبتهایی درباره این اثر بیان کرد: در میان دوستان حاضر در این مراسم من شاید کمترین ارتباط را با ادبیات داشته باشم اما در خانواده ای بزرگ شدم که هم پدر و هم مادرم به شدت اهلِ کتاب و ادبیات بودند. نکتهای که میتوانم بگویم این است که مجموعه قبلی علیرضا بهرامی، «یاد تو» که با صدای مهرداد اسکویی خوانده شد، من را هم با خودم و هم با بخشی از رؤیاهای شخصیام آشتی داد و مرهم خوبی بود برای زخمهای عمیق ذهن و روح من. خوشحالم که هنوز علی رغم تمام خدشههایی که به حوزههای هنری همچون هنرهای تجسمی وارد شده، فضای ادبیات کشور زنده و پویاست و کسانی مانند علیرضا بهرامی در آن فعالیت میکنند.
مردم اوکراین بهترین زندگی را با داشتهها و نداشتههایشان رقم میزنند
در ادامه برنامه علیرضا بهرامی، شاعر مجموعه «لندن 1939»، گفت: تجربه سالیان زندگی، سفر به نقاط مختلف داخلی و خارجی و سالها در معرض خبرهای متنوع و اعجابآور قرار گرفتن، به من آموخته که در هیچ چیز تعصب افراطی جایز نیست و آنچه که اهمیت دارد، کرامت انسان و حرمت انسانی است.
او ادامه داد: چیزی که در این سالها خیلی من را آزار میدهد، سرنوشت کودکان در جنگها و مصائب مختلفی است که بر آنها میرود. هر بار که تصویری جدید میرسد، من به همراه این کودکان در خودم فرو میریزم.
این شاعر هنگامی که خاطرهای از سرنوشت یک کودک دوساله میانماری تعریف میکرد، این بخش از سخنان خود را با اشک به پایان رساند.
بهرامی در بخشهایی از صحبتهایش از ویژگیهای مردم اوکراین نیز سخن گفت: مردم اوکراین بهترین زندگی را با داشتهها و نداشتههایشان رقم میزنند؛ همان چیزی که در اندیشههای مدرن بسیار روی آن تاکید میشود؛ اینکه حال را دریاب و از داشتههایت لذت ببر را در تک تک مردم اقشار مختلف اوکراین میتوان دید.
او یادآوری کرد: این که امروز کنار هم جمع شدیم بسیار زیباست اما مقدر نمیشد اگر همراهی و همت دوستان شهر کتاب فرشته و هنرمندانی چون حمیدرضا بیدقی (طراح گرافیست) نبود، که خاضعانه و خالصانه در این راه قدم برداشتند.
در جهان ایران را با فرهنگ و ادبیاتش میشناسند
نیکنام حسینپور، مدیر عامل مؤسسه خانه کتاب نیز درباره رونمایی این دو کتاب گفت: در دنیای سیاست سه نوع دیپلماسی وجود دارد؛ دیپلماسی عمومی، دیپلماسی رسمی و دیپلماسی فرهنگی. در این میان به نظر میرسد علیرضا بهرامی با این آثار، در حیطه دیپلماسی فرهنگی کار کرده است. در جهان ایران را با فرهگ و هنر و ادبیاتش میشناسند. در دنیای امروز نیز این فرهنگ ایران است که میتواند ما را با جهان مرتبط کند. من به شخصه برای علیرضا بهرامی و تمام کسانی که در حوزه ادبیات و فرهنگ اینگونه فعالیت میکنند، آرزوی توفیق دارم.
هر چه فضای شعر به ذهن مترجم نزدیکتر ، ترجمه آسانتر
صحبتهای کاترین کاترین کریکونیک مترجم این اثر نیز پایان بخش این مراسم بود. او در ابتدا از انتشارات آرادمان و برگزاری این مراسم تشکر كرد و در ادامه بیان داشت: من معتقدم میان فرهنگ ایران و اوکراین شباهتهای زیادی وجود دارد و تحقیقات زبان شناختی و ژنتیکی بر این موضوع دلالت میکند. این تحقیقات از اشتراکات تاریخی بسیار زیادی میان اقوام ایرانی تبار و اسلاو پرده برداشته است. ملت اوکراین یا دست کم بخشی از آنها ارتباط نسلی تنگاتنگی با ملت ایران دارند. به همین خاطر من بر این باورم که درک بهتر گذشته مشترک در ساختن روابط حال و آینده کمک شایانی خواهد کرد. ترجمه رمان «خانواده کایداش» به زبان فارسی و ترجمه «لندن 1939» به زبان اوکراینی نیز گامی است در راستای یافتن همین اشتراکات فرهنگی. رمان «خانواده کایداش» رمانی فکاهی است که همانند آثار فکاهی دیگر، حقایق تلخی را نیز در بر دارد و شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خانوادهای را در قرن نوزدهم روایت میکند. به علاوه، این رمان جذابیت فولکلوریک نیز دارد و احساس کردم که برای ایرانیان میتواند جذاب باشد؛ چرا که مشابه همین سنن را ایرانی ها نیز در فرهنگ خود دارند. از سوی دیگر، در این رمان نکات روانشناختی نیز وجود دارد که در نوع روابط میان اعضای این خانواده وجود دارد و خواننده ایرانی شاید در برخی از صحنههای این رمان شرایط کنونی زندگی در ایران را ببیند.
او افزود: ولتر معتقد بود که ترجمه شعر از یک زبان به زبان دیگر غیر ممکن است. راستش زمانی که موضوع ترجمه شعرهای علیرضا بهرامی پیش آمد، ابتدا ترس داشتم. با این ذهنیت که این کار بسیار چالش برانگیز است. اما در طول کار به نکته جالبی رسیدم؛ اینکه هر چه فضای شعر به ذهن مترجم نزدیکتر باشد، ترجمه آسان تر میشود. باید اذعان کنم که در اشعار علیرضا بهرامی طیفی از کلِ اشعار تاریخ ادبیات اوکراین را یافتم. اگر به محتوای اشعار این کتاب نگاهی بیاندازید متوجه خواهید شد که شاعر موفق شده با ظرافت، حالتهای روانی انسان مدرن را به تصویر بکشد که در مقابل هجوم سیلآسای تمدن و فرهنگ مدرن دائما در تلاش است تا هویت گمشده خود را پیدا کند.
کاترین کریکونیوک هنگامی که از شاعر مجموعه «لندن 1939» تشکر میکرد که این فرصت را برای به اشتراک گذاشتن دردهای بشری فراهم کرد، برای لحظاتی در سخنرانی خود دچار احساسات شد.
او همچنین یکی از شعرهای علیرضا بهرامی را به زبان اوکراینی برای حاضران خواند.
پایانبخش این مراسم، پیش از اجرای گروه موسیقی، سخنرانی یورگن کراوچنکو – کاردار سفارت اوکراین – بود که با اظهار تاسف بابت غیبت سفیر اوکراین در برنامه نخست هفته گفتوگوهای فرهنگی، بهدلیل حضور در مراسم رسمی جشنهای بیستوهفتمین سالگرد استقلال اوکراین، در سخنانی گفت: کاری که علیرضا بهرامی و کاترینا کریکونیوک به انجام رساندهاند، فقط انتشار کتاب و آغاز روزهای گفتوگوی فرهنگی ایران و اوکراین نبوده، بلکه آنها با این کارشان الان پلی بین دو ملت و دو فرهنگ برای آشنایی و ارتباطات بیشتر ساختهاند. حالا ما منتظر اتفاقاهای بیشتر در آینده هستیم.
او با سپاس از حاضران اوکراینی و ایرانی و همچنین مدیرعامل خانه کتاب که با حضورشان به این مهم علاقهمندی نشان دادهاند، گفت: هر دو کشور ایران و اوکراین در روزهای سختی بهسر میبرند اما فکر میکنم که با حضور و همت شما میتوانیم این مشکلات را پشت سر بگذاریم.
کراوچنکو با تبریک سالگرد استقلال اوکراین به هموطنان خود، همچنین خرسندیاش را از اینکه ارتباط دو ملت اوکراین و ایران با ادبیات اوکراینی و شعر فارسی شکل گرفته و استحکام یافته است، ابراز کرد.
گفتنی است، برنامه دوم از هفته فرهنگی ایران ـ اوکراین نیز به افتتاح گالری عکسهای علیرضا بهرامی با عنوان «کییف؛ شهر انقلاب و زندگی» اختصاص دارد که با حضور چهرههای فرهنگی و هنری، روز جمعه نهم شهریور ماه از ساعت 18 در گالری فرشته برگزار خواهد شد.
نظر شما