درگذشت بزرگمردی از «قبیله چاپ» که یگانه زمانش و «هویت پایدار» این صنعت بود و ریشه قطور و شناسنامه واقعی صنعت چاپ، مرا اندوهگین کرد.
بزرگمردی که در پی تجلی آمال و آرزوهایی سترگ بود که کمتر کسی به فکر آن بود «موزه چاپ» یکی از آنها بود که با اینکه موفق شد آن را با همت والایش برپا کند اما آنهم ماندگار نشد و «جا افتاده»ای شد که جایش همیشه خالی خواهد ماند.
بزرگمردی که در سپهر پرستاره چاپ در پی آرمانهایش بود ولی هیچ وقت به آنچه آرزو داشت به طور کامل نرسید و شد «آرمانهای خاکستریش».
رفیقِ شفیقی که خسران نبودش برای من و برای صنعت چاپ سنگین و غیر قابل جبران است. سابقه رفاقت بنده و مرحوم دمیرچی به ۵۰ سال قبل باز میگردد از همان ابتدا دغدغه آموزش و جمعآوری تاریخ گذشته صنعت چاپ را داشت در این مسیر تلاشها نمود، سختیها کشید و همیشه سربلند بود.
توفیق داشتم در نهایت افتخار همکاری به قدر چند قدم در این مسیر طولانی همراهشان باشم هر چند که کافی نمیدانم و بعضا قصوری هم داشتم که اگر نبود ان کوتاهیها چه بسا شاهد آثار فاخر بیشتری از ایشان بودیم. خاطرات شیرین بیشماری از این بزرگمردِ بزرگوار در ذهنم به یادگار مانده که در نبودش امروز آنها تسکین دل سوخته من خواهد بود.
نظر شما