این نویسنده همچنین گفت: این اثر من فقط موسیقی نیست بلکه تمام تاریخ آن منطقه است. موسیقی کار، زبان و مجاورت اقلیمی را در کتاب منعکس کرده و بعد به موسیقی بومی آن منطقه پرداختهام. موسیقی بومی شامل مقامهای آوازی، تصنیفها، مولودیخوانی، تعزیه، شادی، اندوه مانند تعزیه و سوگواری، موسیقی کار و درمان را نوشته و بعد از آن هنرمندان را شناسایی کردم. همراه این کتاب یک آلبومی هم هست که شامل شش سیدی شصت دقیقهای است که مجموعا 360 دقیقه میشود.
نقاشپور در ادامه افزود: در این 10 سال این موسیقیها را از روستاهای مختلف جمع آوری و صدابرداری کردم. لالاییها، اذان بومی، مقامهای آوازی قدیم و کارهای استادان برجسته موسیقی که در یک مجموعه است. بعد از سه سال کار کردن، این موسیقی را در اجلاس شاهرود ثبت ملی کردم. این کتاب و آلبوم با یکدیگر مرتبط هستند، در واقع اصواتی است که در مکانهای بومی به ثبت رساندهام، چون نمیتوانیم خوانندهها و مداحان آن منطقه را بیاوریم که در شهری دیگر یا در استودیو بخوانند. این کار هم عملی نیست هم از نظر اقلیمشناسی و هم مردمشناسی کار، زمانی که به استودیو میآیند نوع خواندنشان تغییر میکند و دیگر خودشان نیستند.
او درباره مدت زمان نوشتن این کتاب گفت: نوشتن این اثر هفت سال زمان برد به این دلیل که حدود یک سال فقط جوانان میآمدند و برای انجام کار همراهی میکردند. بومیان خود را کمی منقبض کرده و از کمک کردن خودداری میکردند. در حدود چهار سال هشت مقام را توانستم پیدا کنم که خوانده میشد و بعد از هشت سال 43 مقام را ثبت کردم؛ هر مقام به نسبت این که شهر است یا روستا یا در عشایر، متفاوت است. 14 محله بود که در هر محله لالایی را به صورتی متفاوت از سایر محلهها میخواندند. من از همه اینها نمونهبرداری کرده و از بین آنها تعدادی را به عنوان نمونه برگزیدم.
وی همچنین اظهار کرد: قبل از خنیاگران گوسانهای پارسی بودند که به اصطلاح نوازندگان و آوازهخوانانی بودند که قبل از این که خط ابداع شود وجود داشتند. آنها حافظان فرهنگ ایران بودند، ساعتها ساز میزدند و وقایع تاریخی، وقایعی که اتفاق میافتاد و هنر را به واسطه خواندن و نواختن سینه به سینه با روایت داستان، چکامههای مختلف و بحرطویلهای مختلف به مردم دیگر منتقل میکردند.
نویسنده «شاید عشق» افزود: باقی ماندههایشان مانند عاشقلر تبریز و ترکمنان هستند که چند ساعت مینشینند و یک افسانه را به شکل موسیقی روایت میکنند، مثلا ترکها موسیقی کوراوغلی را که یک داستان حماسی است به صورت شعر میخوانند و همراه آن موسیقی مینوازند. بعد از گوسانها و زمانی که خط ابدا شد، خنیاگران بودند. نغمههایی که در حال حاضر از قدیم باقی است مربوط به دوره هخامنشیان و بعد از آن ساسانیان میشود. سن این نغمهها را نمیتوانیم حدس بزنیم و بررسی کنیم. یکسری مقامها بافتشان کهن است و مربوط به گذشته و تعدادی دیگر از مقامها و تصنیفها هستند که به ادوار جدید، حدود سیصد سال پیش و به دوران خنیاگران مربوط میشود.
نقاشپور اظهار کرد: پایه موسیقی زبان است. موسیقی شوشتری زبان محاوره دربار ساسانیان بوده است. محاوره یعنی درون قومی، یعنی بزم و رزم، یعنی گفتوگوهای درونی، یعنی موسیقی بر گفتوگوها سوار میشود. منظور من این است که زبان تکلیف تقطیع شعر محلی را تعیین میکند.
این نویسنده درباره سازهای این منطقه نیز گفت: سازهای شهرها با عشایر بسیار متفاوت است. در شوشتر بیشتر سازهای تار، نیجفته، تنبک، دایره، سازهای کوبهای و سرنای کوچک نواخته میشود ولی عشایر چون در صحرا زندگی میکنند و کوچ میکنند باید صدادهی ساز بسیار باشد. آنها سرنای بزرگ و در قدیم کرنا مینواختند. عشایر سازهای بادی هم دارند که باید صدایش بلند باشد که به اطراف برسد، چون در فضای باز مراسم عروسی یا هر آیینی که دارند، برگزار میکنند. آنها موسیقیهای شادی مانند عروسی، دعای باران و مولودیخوانی، موسیقی اندوه مانند موسیقی سوگواری، تعزیه و موسیقی کار دارند. البته در ابتدا خود موسیقی با صدای کار همراه بود. صداهای یکنواختی که بافندهها یا قالیبافها با ابزار کارشان ایجاد میکردند مانند معمارهایی که طاق میزدند. سیدحسن بنا میگفت من خانه قدیمی و بزرگ را میتوانم با آجر بسازم، یعنی در این حد معماریشان قوی بود. هنگام طاق زدن میخواندند و موسیقی هنگام کارشان در مقام افشاری بود؛ بافندهها در زمان بافندگی و حین حرکت دادن دستگاهشان با صدایی که این ابزار ایجاد میکرد موسیقی میخواندند، کسانی که گاومیش خود را میبردند تا در رودخانه بشورند با آهنگهای خاصی که میخواندند این کار را انجام میدهند. موسیقی در زندگی مردم جریان داشت.
این پژوهشگر بیان کرد: من برای رفتن به اندرونی خانهها چادر سر کردم. تمام بانوان شوشتر در اندرونی دایره میدانند، یعنی نوازندگان و تمام موسیقیدانان، موسیقی را در دامان زنان یاد گرفتهاند؛ موسیقی را ابتدا زنان با لالایی خواندنشان یاد میدادند و بعد کودکان را به مراسم احیا یا نوحه خوانی میبردند. خود این مردان نیز اذعان دارند که ابتدا موسیقی را در دامان مادران آموختند و بعد از آن مطرب، نوازنده، آوازهخوان یا اذانگو شدند. همه اجزای فرهنگ ایران با موسیقی هماهنگ است، حتی تعزیهمان که یک سوگواری است با موسیقی توامان است. متنی که این افراد همراه با موسیقی میخوانند شعرهای ادبیات شفاهی است یعنی سینه به سینه نقل شده است؛ به نظر من ملتی که شعر نمیخواند روحش مرده است.
وی در پایان درباره کتابهای منتشر شدهاش گفت: «پشت پرچین شب» سال 1380 چاپ شد، من سه شعر آن را به انگلیسی ترجمه کرده و به کتابخانه بینالمللی شعر اروپا فرستادم. در برخی کتابهای اروپایی چاب شده به صورت آلبوم درآمده و به فینال رسیدند. کتاب «شاید عشق» مجموعه شعر است و انگیزهام از نوشتن آن شناختی بود که در همه این سالها از مفهوم عشق پیدا کردم، عشق آن شعور و خردی است که در وجود ما نهادینه شد. تاسف میخورم به دلیل اتفاقی است که برای نسل جدید افتاده و درکشان از مفهوم عشق واقعی به هر دلیلی خدشه دار شده است. مفهوم واقعی عشق در جامعه ما گم شده است. سومین کتاب به نام «سرخ گلی در گیسوان خاک» است که آن را به شکل آلبوم درخواهم آورد و شامل فضای اسطورهای جنوب ایران است با زمزمه لالاییهای جنوب با ترجیعبند آن.
انتشارات سوره مهر کتاب «موسیقی شوشتر» اثر مهشید نقاشپور را در 1100 نسخه، 243 صفحه و با قیمت 2950 تومان منتشر کرده است.
نظر شما