گفتوگو با محمدرضا مرادیطادی درباره مجموعه «سازندگان جهان ایرانی-اسلامی»
پاسخهای معاصر به پرسشهای تاریخی
محمدرضا مرادی طادی گفت: رویکرد تمامی کتابهای این مجموعه به مانند هر کتاب خوبی که به بررسی تاریخ میپردازد این است که از منظری امروزی و برای پاسخ به سوالات امروزین ما به سراغ تاریخ میرود. همین رویکرد باعث شده است که کتاب علیرغم این که گستره مخاطب وسیعی را مدنظر قرار داده است حتی برای متخصصان این حوزه هم خالی از بداعت نباشد.
کتابهای این مجموعه را اندیشمندان معتبری نوشتهاند. از جمله کتاب مرتبط با سعدی در این مجموعه را محمدعلی همایون کاتوزیان نوشته است. از ایرانیان دیگری که با این مجموعه همکاری داشتهاند سایه میثمی است که کتاب «ملاصدرا» را در این مجموعه نوشته است. به بهانه انتشار این کتاب و همینطور کتاب «احمد بن حنبل» نوشته کریستوفر ملچرت با مترجم این دو کتاب محمدرضا مرادی طادی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
درباره مجموعه سازندگان جهان ایرانی-اسلامی، چگونگی شکلگیری این مجموعه و رویکرد روششناختی کتابهای آن توضیح دهید. آیا کتابهای این مجموعه را میتوان در چارچوب تاریخ اندیشه گنجاند یا تکیه آنها بر زندگینامهنویسی است؟
مجموعه سازندگان جهان اسلامی که با سرویراستاری مستشرق برجسته و فقید خانم پاتریشیا کرون از سوی نشر وانورلد در آمریکا بنیان گذاشته شد و پس از مرگ خانم کرون هم کار انتشار آن ادامه پیدا کرد، عموماً در سه سطح به بررسی موضوعات خود میپردازد. سطح اول جنبه زندگینامهای موضوع مورد بررسی است. برای مثال، اگر با فردی نظیر ملاصدرا یا ابن حنبل روبهرو باشیم زندگینامه آن فرد را مورد بررسی قرار میدهد و اگر با یک گروه مانند اخوانالصفا مواجه باشیم تاریخچه آن گروه مدنظر قرار داده میشود. سطح دوم به دستاوردهای اندیشهای و در مواردی که فرد از منظر عملکرد اهمیت دارد دستاوردهای عملی شخصیتها را مورد بررسی قرار میدهد.
به عنوان نمونه در مورد ابن حنبل اندیشههای او بررسی شده است و در مورد چنگیزخان عملکرد او و تاثیری که بر جهان اسلام داشته است مورد توجه واقع شده است. سطح سوم نیز دستاوردها و تاثیری است که موضوعات مورد بررسی بر جهان اسلام گذاشتهاند. در کتاب مربوط به ملاصدرا بخشی با نام «میراث فیلسوف» وجود دارد که تاثیر او تا زمان حاضر را مورد بررسی قرار میدهد. پس در پاسخ به این سوال میشود گفت هم جنبههای اندیشهای و هم جنبههای زندگینامهای در این کتابها مورد توجه قرار گرفته است و بنابراین بوده که در حجمی اندک معرفی قابل قبولی از موضوعات مورد بررسی ارائه شود.
مجموعه «سازندگان جهان ایرانی- اسلامی» به زبان انگلیسی نوشته شده و فرض اولیه این است که مخاطبان آن کسی است که شناخت چندانی از بافت جهان اسلام ندارد. این مجموعه از کتابها برای مخاطب ایرانی که در بافت جهان اسلام زیست میکند تا چه میزان بدیع است.
رویکرد تمامی کتابها به مانند هر کتاب خوبی که به بررسی تاریخ میپردازد این است که از منظری امروزی و برای پاسخ به سوالات امروزین ما به سراغ تاریخ میرود. همین رویکرد باعث شده است که کتاب علیرغم این که گستره مخاطب وسیعی را مدنظر قرار داده است حتی برای متخصصان این حوزه هم خالی از بداعت نباشد.
محمدرضا مرادیطادی
کتابهایی نظیر «ملاصدرا» و «احمد بن حنبل» چه چیز تازهای به مجموعه اندوختههای ما درباره چنین شخصیتهایی اضافه میکنند یا به عبارت دیگر پرسش امروزینی که این کتابها در پی پاسخ به آن هستند چیست؟ این سوال به ویژه درمورد ملاصدرا به عنوان یک شخصیت ایرانی که درباره او سخن بسیار گفته شده مصداق دارد.
یکی از جنبه روششناسی است که جنبه عام آنهاست. این کتابها عموماً از منظر رویکرد متدیکی که دارند برای ما آموزندهاند. امّا از منظر محتوا، مهمترین نکتهای که این کتابها دارند قرائتشان از چشماندازی معاصر است. برای نمونه در مورد ابن حنبل این گونه باب شده که ایشان را پدر فکری سلفیگری و بنیادگرایی لحاظ میکنند. خُب، آشکار است که برای تذکرهنویسان سدههای میانه یا فقهای قرون گذشته سلفیگری یا بنیادگرایی موضوعیّت نداشته است، ولی نویسندهای که اکنون میخواهد به ابن حنبل و اندیشهاش بپردازد بایستی معاصریّت را مبنا قرار دهد. یا در مورد ملاصدرا، فیالمثل این که آیا اندیشه او بر تکوین تفکرِ سیاسی امام خمینی یا سیر فکری اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی تاثیرگذار بوده یا نبوده، بی تردید برای ما حائز اهمیت است. لذا طرح این پرسشها میتواند بهرهای باشد که خواننده از مطالعه این کتابها حاصل میکند.
«احمد بن حنبل» یکی از شخصیتهای شاخص در ساختار اندیشه اهل تسنن و «ملاصدرا» شخصیتی شاخص در ساخت اندیشه شیعی است. شما به عنوان مترجم این دو کتاب چه شباهتها و چه تفاوتهای عمدهای در سلوک این دو میبینید؟ آیا ساختار تربیت اندیشمند در جهان تشیع و جهان تسنن دو سیر متفاوت دارد؟
آنچه میتوان در این زمینه گفت این است که اشتراکات بسیاری بین این دو دیده میشود. تربیت هر دوی آنها برآمده از گونهای «نقل محوری» یا به عبارت دیگر «عقلِ منقول» است (البته اگر بتواند چنین اصطلاحی را به کار برد) پایههای تکیه هر دو به حدیث قوی است و همه چیز را از این فیلتر میگذرانند. بر این مبنا میتوان گفت ساختار تربیتی این دو اندیشمند از چیزی فراتر از تشیع و تسنن که همان ساختار تربیتی اندیشهای در جهان اسلام است برآمده است. یکی از تفاوتهای عمده ساخت اندیشهای این دو در رویکردشان به مسئله عرفان و تصوف (یا به طور عام باطن گرایی) است. احمد ابن حنبل به عنوان یک محدث بسیار بیش از ملاصدرا به تکیه بر متن در استدلال تاکید داشت. اگر چه هر دو را باید استدلالی دانست و به خلاف تصور اولیه باید توجه داشت که ابن حنبل هم متفکری است که عقل را در محاق و تعطیلی قرار نمیدهد. البته نه بدین معنا که عقلگراست بلکه به این معنا که عقل ستیز رادیکال(مانند برخی از سلفیون قدیم و جدید) نیست.
ایده غالب این است که اندیشه احمد ابن حنبل یکی از بنمایههای اساسی اندیشه سلفی در قرن بیستم و سالهای اخیر است. با خواندن کتاب احمد ابن حنبل آیا میتوان نسبت میان سلفیون جدید و اندیشه حنبلی را به خوبی دریافت؟ آیا از اساس در این کتاب این ایده مورد توجه قرار گرفته است؟
یکی از بخشهای کتاب احمد بن حنبل از اساس مبنا را بر به چالش کشیدن این ایده قرار داده است. بخشی که با نام «احمد بنیادگرا؟» ترجمه شده است. در این بخش گفته میشود که ابن حنبل را اگر چه بر پایه خودی و غیرخودی سازی، بر مبنای باورها و نه اعمال افراد، میتوان در صف بنیادگرایان گنجاند اما از آنجا که رویکرد ابن حنبل به سمت سادهسازی مسائل و اجتناب از قاطعیت در ارائه آرای فقهی است او در مواردی از بنیادگرایی دور میشود. آنچه مشخص است این است که سلفیون عصر جدید بیش از آنکه از ابن حنبل متاثر باشند، تحت تاثیر ابن تیمیه هستند و بیش از کتابهای ابن حنبل کتابهای او را میخوانند. در مجموع میتوان گفت که کتاب ابن حنبل که از منظری امروزی به ابن حنبل میپردازد به خوبی تمایزهای او با سلفیون جدید را نشان میدهد.
خانم پاتریشیا کرون که ویراستار مجموعه سازندگان جهان اسلام بودند به عنوان یک محقق شناخته شده در مباحث مرتبط با تاریخ اجتماعی محققی شناخته شده است. در این مجموعه کتابها به تاریخ اجتماعی جهان اسلام تا چه میزان توجه شده است؟
به دلیل حجم اندک کتابها تمرکز بر تاریخ اجتماعی در عمل ممکن نبوده است اما این کتابها فارغ از بستر اجتماعی به بحث درباره موضوعات نمیپردازند و میتوان به خوبی ردپای تاریخ اجتماعی را هم در آنها دید. برای نمونه، نوع برخورد شاگرد ابن حنبل با دخترک نوازنده نمونهای از تاریخ اجتماعی است که در کتاب احمد بن حنبل آمده است.
به گمان شما مخاطب معاصر با خواندن کتابهایی نظیر این دو کتاب که از مجموعه سازندگان جهان ایرانی-اسلامی ترجمه کردهاید جز آشنایی با زندگی گذشتگان چه توشهای برای زیست خود برخواهد چید؟ به عبارت دیگر آیا این کتابها گوشه چشمی به مسائل معاصر ما داشتهاند و در پی بازاندیشی در این مسائل از فیلتر زیست اندیشمندان روزگاران گذشته بودهاند؟
بله، همان گونه که چندبار تاکید کردم نوعی معاصریّت بر این کتابها حاکم است. خواننده نیز باید این مبنای معرفتی را اخذ کند و آن را تعمیم دهد. به هر حال، مسائل هر شخصی با دیگری متفاوت است؛ همچنین مسائل هر دورهای یا هر جامعهای از دورهای دیگر یا جامعهای دیگر. پس این مبنا وجود دارد. باید مسائلِ معاصر را کشف کرد و سنت را بر مبنای نسبتی که با این مسائل دارند بازخوانی کرد.
نظر شما