النا فرانته، رماننویس ایتالیایی است که در سال ۲۰۱۶ موفق به کسب جایزه بوکر شد. آثار او به بسیاری از زبانها ازجمله فارسی ترجمه شده است. در این یادداشت مشخص میشود که او معتقد است که یک شاعر باید استعداد ذاتی داشته باشد، اما این به تنهایی کافی نیست.
من به گروه دوم تعلق دارم که به اندازه سیسرون و کوئنتیلی قدمت دارد. استعداد ناکافی است: در بهترین حالت اگر پرورش نیابد تمام میشود. آنهایی که احساس میکنند استعداد هنری دارند این وظیفه را بر عهده دارند که با راضی بودن از آنچه از قلبشان به بیرون میتراود، آن را هدر ندهند. قلب خوب است؛ اما برای هدر ندادن خلاقیت، حتا بهتر است از سنت یاد بگیریم تا تکنیکهایی را که در گذر زمان توسعه یافته از آن خود کنیم. نه اینکه به سمتی برویم که باد میوزد، بلکه باید مدلها را انتخاب کنیم، یک نسب شاعرانه مناسب که از آن انرژی و جاهطلبی بیرون میتراود.
آیا این به این معنی است که هر کسی با کمی استعداد و یک مدرک از یک دانشگاه یا آکادمی که نشان از تحصیلات خوب دارد باید قطعا چیزهای بزرگی خلق کند؟ متاسفانه نه. تنها به این معنی است که شخصی که احساس نیاز مبرم میکند که به تجربه خود فرم مناسبی بدهد، این حق و وظیفه را دارد که این کار را بکند –در صورت امکان بدون تبدیل شدن به یک آدم کسلکننده که میخواهد به زور لباس هوراس (شاعر سرشناس رومی) را بپوشد و التماس کند که شعرش را بخوانند.
هنرمندان بزرگ زاده نمیشوند و احتمالا ساخته نمیشوند. چیز اسرارآمیزتری وجود دارد که بدون هشدار و عمل کردن بر اساس استعداد مداخله میکند، چه خام و چه پرورشیافته و همیشه به طرز شگفتانگیزی عمل میکند. این شانس است. شاعر متاسفانه نه تنها باید استعداد ذاتی داشته باشد، نه تنها باید امتیاز و فرهنگ توانایی پرورش و اصلاح آن را داشته باشد، بلکه باید خوششانس هم باشد.
او باید این نوع شانس را داشته باشد که ما تمایل داریم با آن موفقیت یک شخص دیگر را توجیه کنیم، زمانی که نمیتوانیم توضیحات تحقیرآمیز دیگری پیدا کنیم. اما از چه لحاظ؟ ما میتوانیم تمام زندگیمان را با نظم و هوش و مهارتی که به دنیایمان شکل میدهد کار کنیم و هرگز پیشرفت قابل توجهی نداشته باشیم. شانس همان پیشرفت است. همان لحظه نفسگیر که کار انفرادی و در عین حال محدود ما تغییر شکل میدهد.
متاسفانه هیچ چیز نمیتواند ما را مطمئن کند –نه نقد، نه موفقیت و نه حتا خودمان- که آن پیشرفت ناگهانی واقعا اتفاق افتاده یا دائمی است؟ آیندهی هر کاری حتی از خود ما مبهمتر است. باید این واقعیت را بپذیریم و در تمام طول زندگی با احساس تعهد بیامان کار کنیم، بدون اینکه چیز بیشتری بخواهیم.
نظر شما