نشست بررسی انتقادی کارنامه یرواند آبراهامیان برگزار شد
مالجو: یرواند آبراهامیان برجستهترین مورخ معاصر ایران است
مالجو میگوید: «آبراهامیان انقلاب ۵۷ را از پائین میداند نه بالا. او فراز و فرود جنبشهای کارگری را نیز نه متاثر از خط مشی شوروی بلکه متاثر از دینامیسمهای درون جامعه میداند. او با انتقاد از تصور متعارف از استبداد شرقی نشان میدهد که به عنوان نمونه شاهان قاجار مستبدانی بدون ابزار استبداد هستند.»
در ابتدای نشست، مصطفی عبدی استاد دانشگاه و مسئول برگزاری نشستهای تاریخ نظریهای/ مفهومی، با تشریح سازوکار برگزاری این نشستها اطلاع داد که ابراهیم توفیق، یکی از سخنرانان این نشست، در جلسه حضور نخواهد یافت. پس از سخنان مقدماتی عبدی، هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس، به ارائه سخنرانی خود پرداخت.
هاشم آقاجری در ابتدای سخنانش یرواند آبراهامیان را یکی از مورخان برجسته روزگار ما دانست و گفت: «آبراهامیان حیطه پژوهشی خاصی دارد و شاید از این جهت به خلاف رویهای حرکت میکند که پژوهشگران به صورت دائرةالمعارفی در هر حوزهای اظهار نظر میکنند. حوزه مطالعاتی آبراهامیان دو سده اخیر ایران است و او متمرکز بر همین دو سده به پژوهش میپردازد.»
نکته دیگری که آقاجری به آن اشاره کرد تفکیک میان جامعهشناسی تاریخی و تاریخ جامعهشناختی بود. وی این تفکیک را اینچنین تبیین کرد: «جامعهشناسی تاریخی از روشهای انتزاعی معین شروع میکند و بیشتر برای توضیح پدیدههای کنونی به تاریخ مراجعه میکند ولی کاری که مورخان جامعهشناختی انجام میدهند این است که مقولههای تاریخی را از منظر جامعهشناختی بررسی میکنند و از ارائه مدلهای انتزاعی نیز دوری میکنند. من آبراهامیان را در زمره مورخان جامعهشناختی طبقهبندی میکنم.»
این پژوهشگر سپس به بررسی رهیافتهای مطالعات تاریخی در ایران معاصر پرداخت و گفت: «از قرن بیستم تا امروز تاریخ به سمت رویکرد بینرشتهای حرکت سریعی داشته است و تاریخ رویدادمحور که امروز هم کمابیش در آکادمیهای ایران رویکرد مسلط است دیگر حرف چندانی برای گفتن ندارد و از اوایل قرن بیستم مکاتب مختلف رویکردهای متفاوتی را اتخاذ کردهاند. ما از دهه سی و حتی پیش از آن در ایران درگیر رهیافت ایدئولوژیک متاثر از شوروی شدیم و این تنها رهیافت مفهومی و نظری بود که در ایران حاکم بود. این رهیافت اکنون در حوزه آکادمیک به حاشیه رانده شده است. در کنار این رهیافت ما نمونه دکتر احمد اشرف را هم داشتیم که متاثر از دیدگاههای وبری بود ولی او رهیافتی حاشیهای داشت.»
هاشم آقاجری
وی افزود: «چارچوبهای وبری در دهه شصت و هفتاد گسترش پیدا کرد و در دو دهه اخیر ما شاهد همگرایی رهیافتهای مارکسی و وبری در چارچوب نومارکسیسم و رویکردهای نووبری هستیم. از دوره اصلاحات رهیافت دیگری نیز به ویژه بر مبنای آثار دکتر کاتوزیان شکل میگیرد که مبتنی بر شکاف دولت ملت و بر مبنای نظریات استبداد شرقی است. در سالهای اخیر در آکادمی توجه اندکی به رویکردهای آلتوسری هم شده که به گمان من این رهیافت که همزمانی و همزیستی شیوههای مختلف تولید را مدنظر قرار میدهد با وضعیت ما سازگارتر است. به ویژه عاملی که در ساختار تاریخی ما مهم است و با رهیافتهای غیرآلتوسری نمیشود آن را توضیح داد عنصر قبیله است. باید توجه کنیم که برای هزار سال ساختار ما قبیلهای بوده است و کمتر از صد سال است که از این ساختار گذر کرده ایم.»
آقاجری در بخش دیگری از سخنانش به جایگاه آبراهامیان در رهیافتهای مطالعات تاریخ پرداخت و گفت: «او خود را مورخی چپ میداند. البته نه از نوع چپ حزبی. چپی آکادمیک که میتوان آن را ذیل عنوان نومارکسیسم طبقهبندی کرد. او در دعوای چپ کارگزارگرا و چپ ساختارگرا طرفدار نومارکسیسمی است که طبقه را یک ساختار متصلب نمیداند و آن را فرآیندی ارزیابی میکند که کارگزاران در شکل گرفتن آن شریک هستند.»
وی افزود: «از طرف دیگر آبراهامیان میکوشد تاریخ مردم بنویسد. البته در کار او بعضا به دلایلی نوعی از تاریخ از بالا یا دولتمحور را هم میتوانیم مشاهده کنیم ولی به عنوان نمونه در کتاب «ایران بین دو انقلاب» او نویسنده تاریخ مردم است. شاید به این دلیل که این کتاب با انگیزه نوشتن تاریخ حزب توده شکل گرفت. کتاب «ایران بین دو انقلاب» این ایده را طرح میکند که تحولات دولت تابعی از تحولات جامعه است. ولی در کتاب «تاریخ ایران مدرن» همچنان که خود گفته است؛ آبراهامیان اساس را بر دولت میگذارد. استدلالش هم این است که دولت موتور تحولات در ایران است. اینجا بین دو ایده تناقضی میتوان مشاهده کرد.»
آقاجری همچنین به تبیین الگوی نظری آبراهامیان پرداخت و گفت: «رابطه بین کارگزار و ساختار اگر بخواهیم مطلقانگارانه با آن برخورد کنیم با تناقض مواجه میشود ولی اگر این رابطه را دینامیک ببینیم و ساختار و عاملیت را تابعی از تحولات تاریخی فرض کنیم این تناقض رفع میشود. گاه تحولات تاریخی ساختار متصلب را به نفع کارگزار از تصلب خارج میسازد و گاه ساختارها بر کارگزاران حکمرانی میکنند. آبراهامیان از آنجا که مورخ است به پیچیدگیهای جامعه ایران آشناست. جامعه ایران بسیار متنوع است و این تنوع باعث شده شکافهای افقی مانند طبقه تحت تاثیر شکافهایی عمودی قرار بگیرد.
به عنوان نمونه یکی از آنها شکاف مذهبی است شکافهای افقی را خنثی میکردند و مانع تکوین طبقه میشدند. اختلافات مذهبی در دوران قاجاریه که حتی در آن زمان میان شیعیان هم فرقههای متعدد وجود داشت باعث میشد که به عنوان نمونه دهقانان نتوانند با همدیگر اتحاد کنند. شکاف دیگر عمودی شکاف قومیتی است که مسائل طبقاتی را تحت تاثیر قرار میداد. در یک ساختار قومیتمحور، دیگری قبیلهای دیگر بود و خان در چنین وضعی نماد وحدت بود و شکافهای بر مبنای فقر و غنا بیمعنا میشدند. دلیل اینکه قرنهاست جنبشهای ایران شهری هستند این است که شکافهای افقی در شهر پررنگتر است. از موفقیتهای آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب این است که در کنار شکافهای طبقاتی به شکافهای قومی هم توجه کرده است.»
سخنران دیگر این مراسم محمد مالجو بود. این پژوهشگر که در حوزه تاریخ اجتماعی کتاب «تکوین طبقه کارگر در انگلستان» نوشته ادوارد پالمر تامسون را به فارسی ترجمه کرده است، عنوان سخنرانی خود را «آوردهها و مفقودههای تاریخی آبراهامیان» بیان کرد. مالجو سخنان خود را با ذکر این اعتقاد آغاز کرد: «آبراهامیان برجستهترین مورخ معاصر ایران است.»
محمد مالجو
مالجو در ادامه با شرح قسمتی از رمان ژرمینال نوشته امیل زولا، مولفههای قطعه روایت شده از ژرمینال را اینگونه برشمرد: «آنچه شرح دادم روایتی از منظر فرودستان ارائه میدهد. این روایت به ما یادآور میشود که هستی اجتماعی فرودستان برآیند انواع هستیهای طبقاتی، قومیتی، جنسی و مذهبی و... آنان است و از سوی دیگر تجربههای زیسته روزمره فرودستان تا حد بسیار زیادی معلول هستی اجتماعی سوژههاست. هستی اجتماعی سوژه هم عبارت است از شکل و نوع شعور انسانی سوژهها. باید توجه داشته باشیم که معناهایی که سوژهها برای چیزهای گوناگون قائل هستند تحت تاثیر شیوه زندگی آنهاست و شکل و نوع کنش دسته جمعی و یا به عبارت دیگر نوع عاملیت آنان.»
مالجو افزود: «مولفههای مفهومیای که بر مبنای ژرمینال آنها را توضیح دادم، سالها بعد در قالب مکتب بریتانیایی «تاریخ از پائین» که در آمریکا به نام «تاریخ مردم» شناخته میشود مبنای اندیشهورزی قرار گرفت. آبراهامیان هم تحت تاثیر این مکاتب است. مهمترین منبع الهام او ادوارد پالمر تامسون است و آبراهامیان از منظر وارد کردن ایدههای مکتب «تاریخ از پائین» به ایران شان بنیانگذارانه دارد و میتوان او را پدر تاریخ از پائین در ایران دانست.»
وی گفت: «آبراهامیان انقلاب ۵۷ را از پائین میداند نه بالا. او فراز و فرود جنبشهای کارگری را نیز نه متاثر از خط مشی شوروی بلکه متاثر از دینامیسمهای درون جامعه میداند. او با انتقاد از تصور متعارف از استبداد شرقی نشان میدهد که به عنوان نمونه شاهان قاجار مستبدانی بدون ابزار استبداد هستند. این مسیر به این ایده راه میبرد که در دوره قاجار اینگونه نبوده است که ایرانیان فاقد توان تاثیرگذاری بر امور و به عبارت دیگر فاقد جامعه مدنی باشند. همه این ایدههای تازه از جهاتی محصول نگاه آبراهامیان به تاریخ از پائین است. اگر از این لنز به تاریخ نگاه کنیم مشخص میشود بسیاری از آنچه حقایق فرض شده است افسانه هستند.»
مالجو سپس به تبیین این ایده پرداخت که مولفه مفهومی تاریخ مردم تا چه میزان در در آثار آبراهامیان حضور دارند و کدام یک از آنها در اندیشه او مفقود است. وی گفت: «یکی از مولفههای مورد بحث «هستی اجتماعی سوژه» است. این هستی بر فراز سر سوژه شکل میگیرد و زمینههای زیست او را نمایان میسازد. آبراهامیان در این سطح به طرز بیسابقهای غنای بسیاری به هستی طبقاتی و قومیتی سوژه ایرانی داده است.
یکی دیگر از مولفهها تجربه زیسته و شیوه زندگی سوژه است که سطح اول یعنی هستی اجتماعی سوژه این سطح را متعین میسازد. پرداختن به این سطح کار تاریخنگاری اجتماعی است و بنا به تصور من این حلقه مفقوده تاریخنگاری آبراهامیان است. او مسکن و درمان و... پدران ما را مورد بررسی قرار نداده است. اشارههای او به تجربههای زیسته روزمره بسیار کمرنگ است و این مفقوده اصلی تاریخنگاری آبراهامیان است. اما اهمیت توجه به این مولفه چیست؟ اهمیت آن در این است که تجربههای زندگی روزمره ارزشها و نگرشها و گرایشهای پدران ما را شکل داده است.»
مالجو ادامه داد: «آبراهامیان به قوت در ایران بین دو انقلاب عدم تکوین آگاهی که سومین مولفه تاریخنگاری اجتماعی را به ما ارائه میدهد و به چهارمین مولفه که درباره امکان تاثیرگذاری سوژهها و امکان کنش دستهجمعی آنهاست نیز به قوت میپردازد. دلیل قلت شورشهای فرودستان در ایران و... از جمله مواردی است که آبراهامیان به خوبی به آنها پرداخته است. آبراهامیان با مولفههای تاریخ اجتماعی به شیوه انتزاعی برخورد نکرده است و همواره مورخ میماند.»
مصطفی عبدی
آخرین سخنران این مراسم مصطفی عبدی مدیر پنل بود. وی گفت: «آبراهامیان بهترین توصیف جامعه ایران را ارائه داده است. او جامعه ایران را جامعهای متنوع مینامد و شکافهای بنیادینی را در جامعه شناسایی میکند. شکاف مذهبی، شکاف شیوه زندگی شهری و روستایی، شکاف زبانی و...»
وی گفت: «در مقوله تاریخ مفهومی ما هماکنون با دو پارادایم مواجه هستیم. پارادایم مبتنی بر شکاف دولت ملت و نیز پارادایم اجتماعات پراکنده. پارادایم اول مبتنی بر ایدههای کاتوزیان است و پارادایم دوم را به صورت غیر دقیق در کارهای احمد اشرف و به طور ویژهتر در آثار یرواند آبراهامیان میتوانیم بیابیم. از هنرهای کار آبراهامیان این است که با مفروضات پارادایم دوم مهمترین مفروضه پارادایم رقیب که همان امکان استبدادورزی است را رد میکند.»
عبدی افزود: «آبراهامیان به ویژه در کارهای اولیهاش به یکی از مهمترین سازوکارهای تغییر اجتماعی که جنبشهای اجتماعی است توجه میکند و این حوزهای مغفول در میان دیگر پژوهشگران است.»
وی سپس به بررسی موردی یکی از مقالات آبراهامیان درباره چرایی ضعف و فقدان جنبشهای دهقانی در ایران پرداخت و آن را روشمند و منظم دانست هر چند میتوان انتقاداتی به روشهای او وارد کرد. وی گفت: «آبراهامیان به دلیل برخورداری از پایگاه پارادایمیای که به نئومارکسیسم و جامعهشناسی تضاد نزدیک است، مشخصههایی برای جامعه استاندارد میسازد و با کمک آنها به سراغ تاریخ میرود و این رویکرد باعث میشود تاریخنگاری او گونهای آسیبشناسی اجتماعی هم باشد.»
به گفته عبدی: «یکی از مهمترین نقدها به روش آبراهامیان این است که مدلهای پیشاتجربی را مبنای مطالعه تجربی قرار میدهد. مدلهایی که برساخته در شرایطی غیر از شرایط اجتماعی ایران است. این انتقاد البته به همه آثار آبراهامیان وارد نیست ولی برخی از آثار او چنین رویکردی دارند.»
در ادامه این نشست، بخش دوم آن که به پرسش و پاسخ میان حاضران و اعضای پنل اختصاص دارد نیز برگزار شد.
نظرات