محمداسماعیل حاجیعلیان نویسنده و استاد دانشگاه یادداشتی بر رمانی به قلم سعید تشکری نوشته و برای انتشار در اختیار ایبنا قرار داده است.
تشکری در سه اثر مفتون و فيروزه (انتشارات نيستان)، کافه داش آقا (انتشارات سپید باوران) و پاریس پاریس (انتشارات نیستان) حوادث بومی و اتفاقات تاریخی شهر مشهد را دستمایه نگارش رمان کرده است. این یادداشت یادآوردی هم به این دو اثر دیگر ایشان هم دارد.
نگاه تشکری به تاریخ، نگاهی تراژدیک و عبرتآموز است. حوادث و اتفاقات در بطن تاریخ رخ داده و از آنها گذر کردهایم، ولی تشکری میخواهد ما (مخاطبان) آن حوادث را اینبار از دریچه ذهن او ببینیم و با نگاهی تراژیک و داستانی آنرا تجربه کنیم. گوئی اتفاقات تاریخی چون جشن طوس در دهه پنجاه مشهد و چگونگي اعتبار هنر مترقي متعهد (در رمان مفتون و فيروزه )، جشن دوهزاروپانصدساله و حوادث مرتبط با آن در مشهد (در رمان کافه داش آقا) و ماجرای کشف حجاب و برپایی اولین اوپرت مشهد (در رمان پاریس پاریس) تنها سر نخ هستند تا آدمهای داستان در این اتفاقات زندگی کنند و نبض شهر با تلاطمهای آنان بزند، جان بگیرند این آدمها و جان ببازند، عاشق و شوریده بشوند و به جبر زمانه دچار تراژدی شوند.
تشکری از داشتههای هنرهای نمایشی خود در این آثار بهترین بهره را جسته و شخصیت ها در آثارش فقط به عنوان رُل ( نقش) در شکلگیری و انجام حوادث حاضر نیستند، آنها در صحنه این حوادث، کنشهای نمایشی و شخصیتی خود را بروز میدهند و این اتفاقات محمل بروز آن کنشها میشوند.
از کنش فرد با خودش، فرد با دیگری گرفته تا کنش فرد با جامعه که مصداق بارز کنش رمان است. شخصیتها در کشمکشهای فردی خود با خویش و دیگری را در یک ظرف بزرگتر( کنش با جامعه) سیال میبینند و رُل( نقش) ها جان میگیرند و پرزورتر میشوند تا تبدیل به شخصیت شوند، چون تحول اس و اساس خصلتهای شخصیتهای این رمانهای تشکری است. این افسوس هم باقی میماند که هنوز شخصیتهای تشکری ( در این سه رمان مذکور) به هارپاگون یا اندیویدو تبدیل نشدهاند تا از تمام پلههاي نردبان شخصیت اتین سوریو بهرهمند شده باشد. شاید تکثر کنشهای شخصیتهای گوناگون رمانها مجال بروز اینگونه شخصیت را دریغ کرده و شاید هم تشکری اصلا تمایلی ندارد تا یک شخصیت فراگیر با این ویژگی های منحصر بفرد بسازد و میخواهد آدمهای کوچک رمانهایش راوی و انجام دهنده آن اتفاقات بزرگ زندگیشان باشند.
شخصیت بهار، داش آقا و مهیار خبوشانی، قابلیت این را دارند که تبدیل به هارپاگون شوند ولی تشکری برای پرهیز از ایجاد شخصیتی دستنیافتنی، مانع از حضور آنها در آخرین پله نردبا شخصیت سوریو میشود. این نگاه در هر سه رمان، توامان، وجود دارد و میشود خصلت مشترک هر سه محسوبش کرد. نوعی نگاه مدرن به اتفاقات کهن.
اما تفاوت «پاریس پاریس1م با دو رمان دیگر مذکور در این است که تشکری در پاریس پاریس اصرار دارد در روایتش به اندرون ذهن تمامی شخصیتها داستانی اش نفوذ کند و مکنونات قلبی آنها را با مخاطب شریک شود به سان قصههای ایرانی و نه قوانین روایت رمان رایج. از این منظر، به عقیده من تشکری در این اثر قصهگوتر است و در دو اثر دیگر، به علت اکتفا به مکنونات قلبی و درونی دو سه شخصیت (در نهایت) داستانگوتر است.
حوادث تاریخی برای تشکری تیتر خبری در روزنامهای کهن نیست. زندهکردن حوادث با آدمهای جاندار و با هیبت و هیمنه انسانی و نه فراانسانی، اثر تشکری را بدون تاریخ مصرف میکند و زنهار میدهد به مردم که فراموش نکنند و همیشه در خاطرشان زنده نگهدارند اتفاقاتی که در امروزشان نقش داشته و دارد.
روایت در پاریس پاریس مقطع است و البته شیرین و خواندنی. قهرمان، ضدقهرمان و یاوران شان، همه، با صبر و حوصله پرداخته و دلنشین شدهاند. تشکری در این آثار نگاه از بالا به هیچکدام از گروهها نداشته و این نوع نگاه بهمراه خصلتهای روایی و اندیشهای اثرها به همراه سایر المانهای ذکر شده، از این اثر یک رمان فراتاریخنگارانه مدرن ساخته است. روایت موجز و پرهیز از حاشیهپردازی این اثر را خواندنیتر کرده است.
نظر شما