گفتوگو با نوشآفرین انصاری:
بازار خرید کتاب ایران در جهان بسته است/ در حوزه ترجمه آثار گرانقدر زیاد داریم
نوشآفرین انصاری اعتقاد دارد بیفایده است كه ما در ایران كتابی را از فارسی به زبانهای دیگر ترجمه کنیم؛ زیرا بازار خرید کتابهای ایران در غرب بسته است.
دکتر نوشآفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک است. از آن دسته افرادی که دوست دارید ساعتها در کنارش بنشینید و به حرفهایش گوش کنید. نوش آفرين انصاری سخنانش را معطوف این موضوع می کند که بازار غرب به دلیل نبود کپیرایت علاقهای به نشر ایران ندارد.
متن کامل این گفتوگو در ادامه آمده است.
به عنوان كسی كه سالها در حوزه كتابداری كار كرده است، چرا دیگر خوراك خوب به مخاطبنمان نمیدهیم؟درگذشته ناشران ما كتابهایی منتشر میکردند که واقعاً سازنده بودند. ولی از نظر كیفی برخی آثار هماکنون زنگ خطر و تهدیدی است برای ادبیات چه شعر و چه داستان. دیدگاه و نظر شما در این زمینه چیست؟
ما در حال حاضر ادبیات بالایی داریم، اما مسئولان باید آن را ببینند و به جامعه معرفی كنند و مجموعهای از ناشران، نویسندگان، مترجمان و شاعران را به هم پیوند دهند كه علاقهمند هستند به این نهضت بپیوندند. به ویژه در حوزههای ترجمه ما هماکنون یك مجموعه بسیار گرانقدر از كتابهای درجه یك جهان داریم كه میتواند فوقالعاده در انسانسازی اثرگذار باشد. در تصویرسازی و تألیف، كوششهای بسیاری شده ولی این در جامعه نشر و كتابداران دیده نمی شود و این بحث خطرناک است.
منظور شما از بحث ترجمه، ترجمه از متون غربی به فارسی است. اما ما از ترجمه از متون فارسی به غربی چه كار كردیم؟برای ترجمه آثار خوب فكر نمیكنید ضعف داریم و جاهایی كه مترجمان باید تلاش كنند، آثار زیادی نمیبینیم.
این نوع كارها نیازمند سیاستهای دوسویه است. بیفایده است كه ما در ایران كتابی را ترجمه کنیم؛ زیرا بازار خرید غرب بسته است و ناشر یا مترجم باید خودش کتاب را به فروش برساند. هیچوقت نمیتوانیم كتابی را در ایران ترجمه و چاپ كنیم و در بازار غرب جز برای كتابخانههایشان كه تعداد نسخه محدودی میتوانند بخرند هیچ گاه این کتابها به فروش نمیرسند. با این وجود نیاز به یك تفاهمنامههای بینالمللی داریم.
كتابهای خوب ادبیات که بتواند در جهان ترجمه شود یكی از مشكلات اساسی ماست كه هماکنون وجود دارد. موضوع دیگر که روحیه جهانی را نسبت به ایران كسل میكند بحث كپیرایت است. ببنید جهانی كه احساس میكند ما به راحتی اثر او را بر میداریم و چاپ میكنیم چه رغبتی پیدا میكند كه برای اثر ما هزینه كند؟ این یک بحث خیلی جدی و در واقع یك بحث حقوقی است كه واقعاً باید حل شود.
اخیراً به خاطر حضور زیاد مهاجران به خصوص در كشوری مثل كانادا جامعه مهاجران میخواهند آثار زبان خودشان را ببینند ولی به دلیل عدم ترجمه نمیتوانند کتابی به فارسی بخوانند. بنابراین برای ورود به صحنه جهانی نیاز است كه اولاً در نمایشگاههای بزرگ مثل فرانكفورت، ایران حضور فعال داشته باشد و از كتابهای ممتاز ادبیات ایران یك غرفه برای فروش باشد كه كسی در آنجا حضور داشته باشد كه زبان بداند و بتواند با آن جامعه ارتباط برقرار كند و مشاوره بدهد و از تمام كتابهای درجه یك كه ما فكر میكنیم خیلی خوب است ترجمه شود و با ناشران خارجی وارد مذاكره شویم.
مشکل دیگری که بر سر راه ادبیات ما وجود دارد ناآشنایی جوانان ما با ادبیات اصیل فارسی است. این معضل از کجا ناشی میشود؟
درحقیقت بازآفرینیهایی كه باید از ادبیات كلاسیك میشده، انجام نشده است. مثلاً دكتر پرویز ناتل خانلری بازآفرینیهایی از قصههای شاهنامه دارد. ببنید آن كارها با كیفیت خیلی بالایی بود. نظیر همان كار را خانم زهرا ناتل خانلری همسر آقای دكتر خانلری انجام دادند. مرحوم احسان یارشاطرهم در این زمینه کارهایی کردهاند. كیفیت آثاربازآفرینی در سالهای اخیر خیلی نوسان داشته و البته كارهای خیلی نازل هم بسیار است. در جایی كه بازار وجود دارد كیفیت واقعی معنای خود را از دست میدهد.
به عقیده شما اگر یک گروه از سن 8 تا 12 سال دعوت كنیم و از آنها بپرسیم «سهراب» چه کسی بوده و برخی از اسطورهها را نام ببریم فكر میكنید واقعاً بتوانند جواب دهند اینها چه کسانی بودند یا داستانهایی از این ها را در ذهن دارند؟
بستگی دارد كه چقدر در معرض این كتابها قرار گرفته باشند و آشنایی داشته باشند. تا چه اندازه مدرسه كتابخانههای خوبی داشته باشد و بچهها با این كتاب ها آشنا باشند.
اتفاقاً چند سال پیش پژوهشی در مورد جومونگ و سهراب شد كه بچهها خیلی بیشتر با جومونگ آشنا بودند ولی كسی كه با سهراب آشنا نبود. در مورد جومونگ یك فیلم ساخته شده بود و هزینههای بسیاری برای معرفی انجام شده بود ولی در مورد سهراب خیلی اثر نداریم كه بتوانیم آن تأثیر عمیق را بگذارد. تمام جهان برای معرفی فرهنگ و تاریخ خود كار میكنند و جامعه ما بدون آمادگی و نداشتن سیاست درست فرهنگی است هیچ عملکرد درستی در این زمینه نداشته است.
چون هم اکنون وسایل تكنولوژی زیاد شده بچهها از همان سن كودكی 3-4 سالگی با این تكنولوژیها آشنا میشوند تا جایی كه این تكنولوژی متأسفانه جای كتاب را گرفته یعنی شاید بچهها كمتر به كتاب رغبت نشان بدهند و والدین هم به خاطر فرصتهایی كه زندگی ماشینی هست ترجیح میدهد بچه با تكنولوژی سرگرم شود. بحث خانواده و خواندن كتاب از كودكی خیلی مهم است. آن وقت است كه باید رسانهها و تمام جریانها به سوی کتابخوانی حركت كند و كتاب خوب در اختیار مردم قرار دهد. من معتقد هستم نقش كتابخانههای عمومی میتواند فوقالعاده كارساز باشد.
وضعیت نقد ادبی را چگونه ارزیابی می کنید؟
توجه داشته باشید كه اگر كسی حس نقادی داشته باشد، مایل است نظرات خودش را بنویسد؛ حال چه مثبت و یا منفی باید جایی را داشته باشد برای اینكه بتواند ابراز نظر كند. مجلاتی نیز بودهاند كه در این راه تلاش بسیار كردهاند تا در این زمینه چند صفحه به این بخش تعلق گیرد. موضوع دیگر تشکیل جلسات منظم نقد ادبیات است كه نه به صورت سطحی، بلكه باید به دست كسانی انجام شود كه آثاری را خوانده باشند و بتوانند دور هم جمع شوند، بحث كنند نظراتشان را بگویند و در نهایت یافتن راهكاری برای نزدیك كردن منتقد به مخاطب؛ زیرا بخش بزرگی از نقد این است كه مطلبی كه مولفی نوشته است چه مقدار برای مخاطب کارایی دارد. در خیلی از كشورهای دنیا دركتابخانهها این اتفاق افتاده است.
تصور نمیکنید به دلیل عدم نقد ادبی مناسب کتابسازیها بیشتر از گذشته است؟
به صورت خیلی كلی نمیتوان به مسایل نگاه كرد. آن جهانی كه شما ترسیم میکنید اصلاً وجود ندارد. در تمام كشورهای دیگر جهان این مسئله وجود دارد كه نشر به عنوان بازار تلقی میشود و منبعی است برای درآمد. بنابراین كتاب كممایه و بیمحتوا و به تعبیری بازاری و بیارزش در همه جای دنیا تا دلتان بخواهد فراوان است. در كنار این موسسات، نهادهایی هستند كه ادبیات را میشناسند و شروع میكنند به معرفی آن ادبیات. انجمنهای تخصصی هستند كه گزینش میكنند و سعی میكنند كتاب در كیفیت خوب وارد بازار شود. در خیلی از كشورها نهادهای جدی هستند كه حمایت میكنند از نشر كتاب خوب و باكیفیت؛ بنابراین هیچ وقت نمیشود یك رأی كلی داد.
به عنوان پرسش پایانی 27 اسفند سالگرد تولد مهدی آذریزدی بود. چرا کتابخانۀ شورا به اسم آذریزدی نامگذاری نشده؟
چرا فكر میكنید كتابخانه باید به اسم كسی باشد؟
ما كسانی مانند آذریزدی داشتیم كه هنوز مقبرهاش متأسفانه ناتمام است و هیچ شناختی از او به طور کامل نداریم. یك روز به اسم روز ادبیات كودك داریم كه به اسم آذریزدی است اما هیچ برنامه و مراسم خاصی نداریم تمام برنامهها فرمایشی و سفارشی است و در حد تعارف است ؟
به طور كلی شورا خیلی با نام موافق نیست در هیچ موردی در نشریات شورا هیچ مقالهای به نام کسی منتشرنشده. به عنوان مثال شورا رئیس ندارد میگوییم: «دبیر شورا». بنابراین شورا فكر میكند كه با قرار دادن نام افراد بر چیزی آنها را بزرگ نكند و فكر میكند كه وقتی میگوییم كتابخانه تحقیقاتی آن هدف تحقیق برای ما جذاب تر است تا این اسم كسی را روی كتابخانه بگذاریم. بنابراین هیچ جا در شورا شما اسم از كسی نمیبینید. همه كسانی كه در شورا كار میكنند، خادمان ادبیات كودك هستند و همه این افراد خادمان ادبیات كودك را دوست دارند و با هم كار میكنند. ولی این كه نام كسی بر جایی گذاشته شود لزوماً نشان نمیدهد كه به آن آدم توجه شده است.
نظر شما