وقتی خودم و همکارم را معرفی کردم، به احتراممان از جای برخواست و با روی گشاده ما را به نشستن دعوت کرد و درخواست چای داد. خواستم صحبت را شروع کنم که گفت: اول تا چایتان سرد نشده آنرا بنوشید و نفسی تازه کنید؛ چای بازار در میان انبوهی از کتابهای قدیمی، طعم فوقالعادهای داشت.
پدرم کار کتاب را با شیخ عباس قمی شروع کرد
سرآغاز سخنش از چگونگی ورود به این حرفه بود: علت ورود من به کار کتاب این است که مرحوم پدرم، آقا شیخ محمد آخوندی در این کار بود. پدرم سال 1317 پیش از شروع به کار کتاب، در نجف مشغول تحصیل بوده و تازه درجه اجتهادش را گرفته بود. ورود پدرم به کار نشر هم با نفس گرم شیخ عباس قمی، صاحب «مفاتیحالجنان» بوده است. ایشان پدرم را برای چاپ کتاب «سفینةالبحار» که آن زمان در نجف چاپ میشد، تشویق کردند. شیخ عباس قمی برای انجام این کار سرمایهای نداشت و با قرض و به سختی مشغول کار بود، لذا از پدرم تقاضا کرد که از طریق پدرش، سرمایهای برای اینکار فراهم کند. مرحوم پدرم اینکار را انجام داد و کتابها به چاپ رسید. برای اَدای قرض، باید کتابها به فروش میرفت. به این ترتیب پدرم در کار کتابفروشی افتاد و از آنجا پایهریزی نشر شروع شد.
در سال 1321 متولد شدم، سال 1339 دیپلم ریاضی گرفتم و سطح نمراتم خیلی بالا بود. آن زمان تمایل داشتم که به دانشگاه بروم و در رشته فنی درس بخوانم، ولی با مشکلاتی که برای پدرم در حوزه نشر وجود داشت، مواجه شدم و احتیاج داشت که یک نفر به او کمک کند. در نتیجه وارد اینکار شدم و خدا را شکر که شروع میمونی هم بود و امروز خوشحالم که با علاقه اینکار را انجام دادم. در این کار با مطالعه و همنشینی با کتاب و اهالی کتاب، با خیلی از مسائل آشنا میشوید. علاوه بر این، چون آثار مذهبی و مربوط به اهلبیت (ع) است، شاید وسیلهای باشد برای دستگیری در آخرت. از سوی دیگر در این کار انسان با بزرگان و افرادی که از نظر علمی و اجتماعی در سطح بالایی هستند، نشست و برخواست دارد.
از کودکی همیشه در خانه ما صحبت از کتاب بود
از او پرسیدم، هیچ وقت از اینکه درس را ادامه ندادید و سراغ کار کتاب آمدید، پشیمان نشدید؟ با لبخندی از سر رضایت، پاسخ داد: شاید از طریق دانشگاه تحصیلم را ادامه ندادم، ولی در کار خودم آموختم و هنوز هم مشغولم. درسهایی که مربوط به زبان عربی و حوزه حدیث و قرآن بود را فراگرفتم و امروز به زبان عربی تسلط دارم. خوشحالم که در این کار بودم و هستم و فرزندانم نیز وارد این کار شدهاند. از همان ابتدا پدر و من در کار چاپ و فروش کتابهای مذهبی به ویژه زبان عربی بودیم.
بین صحبت به ناچار و با عذرخواهی از ما به برخی از تلفنها پاسخ کوتاهی میداد و هر چند دقیقه نیز فردی از کسبه محل در مغازه را تا نیمه باز و از همان دمِ در عرض ارادتی به سید مرتضی میکرد و میرفت. نوع رفتار و کلام کسبه بازار، نشان از محبوبیت این مرد در آنجا داشت. به صحبت ادامه دادیم و رشته سخن را دوباره به دست گرفت: ما از همان کودکی درگیر اینکار بودیم و همیشه در خانه ما صحبت از کتاب بود، اما از سال 1339 که دیپلم گرفتم، بهطور رسمی پایین همین مغازه در بازار بهکار مشغول بودم و اینجا هم انبارمان بود. پدر تا سال 1384 که در قید حیات بود، همچنان اینکار را ادامه داد و من هم در کنار ایشان مشغول بودم. در سالهای آخر که پدر به دلیل کهولت سن چندان فعالیتی نمیتوانست داشته باشد، بیشتر کارها و برنامهریزیها را من انجام میدادم.
همکاری با بزرگان؛ از علامه طباطبایی تا شهید مطهری
58 سال از روزی که حاج مرتضی آخوندی وارد این حرفه شده، میگذرد. او با مروری در خاطرات گذشته، از بزرگانی که در این روزگاران با آنها مراوده و همکاری داشته، سخن گفت: معروفترین افرادی که به حوزه کتاب مربوط میشدند با ما رفتوآمد و همکاری داشتند. مرحوم علامه طباطبایی از همان ابتدا تفسیر «المیزان» را به زبان عربی توسط ما چاپ کرد. سال 1333 تدوین جلد نخست را شروع کرده بودند و 20 جلد آن در سال 1350 به پایان رسید که این 20 جلد را چاپ کردیم. نخستین کتاب علامه محمدتقی جعفری با عنوان «ارتباط انسان و جهان» را در سه جلد و نخستین کتاب شهید مطهری که پاورقی بر کتاب «روش رئالیسم» اثر علامه طباطبایی بود را هم چاپ کردیم.
همچنین کتاب «فیلسوفنماها»، نخستین اثر آیتالله مکارم شیرازی و دیگر کتاب ایشان با عنوان «قرآن و آخرین پیامبر» هم توسط ما چاپ شد. تدوین دوره تفسیر «نمونه» ایشان هم از سال 1352 شروع و تا 1366 تکمیل شد که این دوره 27 جلدی را هم چاپ و منتشر کردیم. همچنین در این سالها، چندین عنوان از کتابهای آیتالله جعفر سبحانی را چاپ کردیم. از دیگر کتابهای چاپ شده نیز میتوانم به «نوید امن و امان» آیتالله صافی گلپایگانی و سه کتاب «اسلام و همزیستی مسالمتآمیز»، «اسلام و حقوق بینالملل» و «تاریخ تصوف» مرحوم عمید زنجانی اشاره کنم. از آیتالله قریشی که اکنون در مجلس خبرگان رهبری هستند نیز کتاب «قاموس قرآن» را چاپ کردیم.
در ادامه به همکاری با علیاکبر غفاری اشاره کرد: استاد علیاکبر غفاری که بعدها بهعنوان چهره ماندگار حوزه علوم فقه و حدیث شناخته شد، در زمینه تصحیح و کارهای انتشار کتاب، اینجا پیش پدرم کار میکردند و از سال 1336 بهطور مستقل نشر صدوق را تاسیس کرد.
پایه انقلاب از تولید و انتشار کتابهای اثرگذار شکل گرفت
از مدیر دارالکتب الاسلامیه سوال کردم که آیا در بحبوحه سالهای پیش از انقلاب، در زمینه برقراری ارتباط و همکاری با این بزرگان، با مشکلاتی نیز مواجه میشدید؟ در پاسخ سوالم، گفت: بله، این یک امر طبیعی بود. با مرحوم آیتالله ربانی شیرازی که یکی از کارهایشان، تصحیح کتاب «بحارالانوار» بود هم زیاد کار میکردیم. مدتی که ایشان دستگیر و در زندان بهسر میبرد، اوراق کتاب را به زندان «قزل قلعه» میبردیم و آقای ساقی که رئیس زندان بود، اوراق را نگاه و بررسی میکرد و بعد به ایشان میداد و هفته بعد اوراق تصحیح شده را در زندان از ایشان میگرفتیم و اوراق جدید را تحویل میدادیم.
او در مقایسهای بین آثار تولید شده مذهبی در سالهای پیش از انقلاب و روزگار کنونی، با این نظر من که با وجود محدودیتهای موجود در آن زمان، خیلی از بهترین کارهای حوزه دین در همان سالها تولید و چاپ شدهاند، موافق بود و ادامه داد: خیلی از افراد و شخصیتهایی که در انقلاب سهیم بودند و فعالیت انقلابی داشته و بعدها در مناسب بالایی قرار گرفتند، پیش از انقلاب، بیشتر مشغول تحقیق و تالیف بودند و میتوان گفت پایه انقلاب از تولید و انتشار همین مطالب شکل گرفت. در آن سالها نشریهای مثل «مکتب اسلام» اثر اجتماعی خیلی بالایی داشت.
تولید کتاب، برای اخذ مدرک یا ارتقای علمی
به حاج مرتضی آخوندی گفتم که امروز انتقادات بسیاری نسبت به محتوا و سطح کیفی کتابهای حوزه دین وجود دارد. خیلیها معتدند که بیشتر کتابهای این حوزه جمعآوری و کتابسازی یا به نوعی تکرار موضوعات مطرح شده از کتابهای بزرگان این عرصه است و مطلب جدیدی عرضه نمیشود. بهنظر شما دلیل این موضوع چیست و این مشکل از کجا نشأت میگیرد؟ در جوابم توضیح داد: یکی از نکات مهم این است که قبلا بیشتر کار را برای نیاز جامعه انجام میدادند و امروز خیلی از کارهایی که تولید میشود، برای اخذ مدرک و یا ارتقای مرتبه علمی است که فقط در دانشگاهها خلاصه نمیشود و حتی در مراکز علمی مذهبی نیز وجود دارد.
در سالهای منتهی به انقلاب و سالهای اولیه انقلاب، عطش بسیاری برای خواندن کتاب و بهویژه کتابهای مذهبی وجود داشت، اما در این سالها این وضعیت چرخش زیادی داشته و بیشتر مردم اگر کتابخوان هم باشند، بیشتر سراغ موضوعات دیگر میروند. یک زمانی مردم برای خرید کتابهای مذهبی جلوی کتابفروشیها صف میکشیدند. آن زمان با پیروزی انقلاب، دریچهای به روی جامعه باز شده بود و مردم عطش آگاهی و خواندن داشتند و شمارگان کتابها هم خیلی بالا بود، امروز حقیقتا این عطش وجود ندارد و اگر هم باشد، بیشتر نیازشان را از طریق اینترنت و فضای مجازی مرتفع میکنند. از طریق اینترنت به راحتی بیشتر کتابها بدون گرفتن فضا، در دسترس قرار میگیرند و خیلی از پژوهشها نیز اینترنتی شدهاند. امروزه به دلایل مختلف، ذائقه جامعه تغییر کرده و بیشتر مردم به کتابهای متفرقه ازجمله داستان تمایل دارند. البته بهطور کلی امروزه وضعیت کتابخوانی در همه حوزهها دچار رکود شده و فضای مجازی و ورود تکنولوژیهای جدید نیز در این زمینه بسیار تاثیرگذار است.
انبارهایمان پر از کتاب است
او با بیان خاطرهای از نظر یک استاد دانشگاه آمریکایی درباره کتاب خواندن، گفت: سالها پیش پروفسور ردولف ماخ از دانشگاه پرینستون آمریکا، مرتب برای تهیه کتابهایی که نداشتند به ایران میآمد. ایشان میگفت که کتاب را دو طایفه میخوانند؛ یا استاد یا دانشجو و هردو دسته هم بیپول هستند. او 50 سال پیش این حرف را میزد.
از مدیر انتشارات و کتابفروشی دارالکتب الاسلامیه پرسیدم که در حال حاضر بیشتر مشتریان شما از چه طیفی هستند و کدام دسته از آثار طالب بیشتری دارد؟ در جوابم توضیح داد: امروز بیشتر مشتریان ما برای کتابهای شاخص و مرجع، کتابهای حدیثی و تفسیری همچون «تفسیر المیزان» مراجعه میکنند و کتابهای تخصصی هم مشتریان خاص خود را دارند. تعدادی از کتابها از سوی کتابخانههای تخصصی و پژوهشگران و طلاب خریداری میشود. از زمان تغییرات قیمت دلار، خرید کتاب از ایران برای کشورهای عربزبان مانند عراق، خیلی به صرفه و ارزان است و لذا بخشی از کتابها به زبان عربی به عراق فرستاده میشوند. اما در داخل اوضاع بازار کتاب مناسب نیست. از سویی ما به ناچار کتابهایی را که در سالهای پیش منتشر کردهایم، به همان قیمت به فروش میرسانیم، در حالیکه این قیمتها، یکپنجم قیمت واقعی روز است. انبارهایمان پر از کتاب است.
اصولا کار نشر، توجیه اقتصادی چندانی ندارد
پاسخ این ناشر و کتابفروش قدیمی به این سوالم که پس از چند دهه کار در این عرصه، چه احساسی دارید؟، این بود: ما سالها زندگی و در این عرصه کار کردهایم و خدا را شاکرم. امروز بیشتر قصدمان تولید و انتشار کتابهایی است که باید باشند؛ کتابهایی که از صحت لازم برخوردار بوده و در عینحال نیاز اطلاعاتی مردم را برآورده کند و کتابسازی نباشد. اصولا کار نشر، توجیه اقتصادی چندانی ندارد و بیشتر کار فرهنگی است. چند دهه پیش که امثال پدرم در حوزه نشر فعالیت میکردند، اوضاع بسیار سختتر از امروز بود. بهترین کتاب را هم که چاپ میکردند، گاهی هشت تا 10 سال طول میکشید تا به فروش رود. هر دوره مشکلات و محسنات خود را دارد. امروز نسبت به گذشته، تجدیدچاپ کتاب با چاپ دیجیتال بسیار آسان شده است؛ در آن دوره برای چاپ کتاب، باید دوباره آنرا کلیشه و حروفچینی و تصحیح میکردند. ولی در مقابل هزینهها بالاتر رفته است.
کتاب را باید بهعنوان سند افتخار و آینه تاریخ یک کشور دید، ولی بهنظر میرسد با توجه به مشکلات اقتصادی جامعه و ورود تکنولوژی، کتاب دیگر در اولویت سبد خرید خانوادهها نیست. خانهها کوچکتر شده و جا و هزینه ایجاد قفسه کتاب هم چندان وجود ندارد.
هزینه استعمال دخانیات، چند برابر کل هزینه نشر
از حاج مرتضی آخوندی خواستم تا در پایان اگر حرف ناگفتهای مانده، بگوید: مشکلات اقتصادی در روزگار کنونی بسیار زیاد است و شاید مردم بگویند پولی برای خرید کتاب نداریم که البته حق است، ولی باید پرسید که چطور برخی پول برای خرید سیگار دارند ولی برای خرید کتاب نه!؟
براساس آمارهای موجود، 60 میلیارد نخ سیگار در سال مصرف میشود. هزینهای که برای استعمال دخانیات در کشور صرف میشود، چند برابر کل هزینه نشر است! درحالیکه سیگار دود میشود و از بین میرود. هم به سلامت فرد و هم اطرافیانش آسیب میرسد و هم بخشی از بودجه مملکت مصرف میشود. اما در مقابل کتاب، هرچقدر هم زمان بگذرد، بازهم ارزش واقعی آن محفوظ است. حتی در دادن هدیه در مناسبتهای مختلف ازجمله نوروز، میتوان کتاب هدیه داد. یکدهم مبلغی که سالانه از سوی دولت و خودِ مردم برای سیگار هزینه میشود، میتواند فرهنگ کشور را متحول کند. اما متاسفانه کسی در این فکر نیست و مسئولین هم آنقدر گرفتار مسائل دیگر هستند که یادشان میرود به این امر بپردازند.
در انبارهای کتاب ما، تعداد زیادی کتابهای چاپ شده حتی متعلق به 50 تا 100 سال پیش در حال خاک خوردن است. اینهمه کتابخانه عمومی در کشور داریم، اگر یک نسخه از کتابهایی که چاپ میشود به این کتابخانهها برود، میتواند هم به چرخه نشر و هم دسترسی آسانتر مردم به کتاب کمک کند. در کشورهای دیگر برای آثار بهجای مانده از گذشته ارزش بسیاری قائل هستند و از این راه درآمدزایی هم میکنند، ولی در کشور ما مدیریت فرهنگی برای چنین اموری ضعیف است یا وجود ندارد.
نظر شما