گفتوگوی ایبنا با نگار آلائوا پژوهشگر اهل ازبکستان
نگارگری خوارزم تحت تاثیر مکتب اصفهان و تبریز بوده است
آلائوا میگوید: هم من و هم خانم سنگیراوا در پژوهشهای خود نشان دادهایم همکاری و دوستی میان دولتهای محلی خوارزم و بخارا و دربار صفوی در بازههای زمانی متعددی وجود داشته است.
درباره خودتان و همکارتان و همچنین حوزه مطالعاتی و پژوهشیتان توضیح دهید.
من نگار آلائوا، عضو انستیتو تاریخ فرهنگستان علوم ازبکستان هستم. همکارم هم خانم دلارام سنگیراوا استاد دانشگاه دولتی گلستان است. ما برای شرکت در کنفرانس بینالمللی پیوندهای تاریخی و فرهنگی ایران و قفقاز به اینجا آمدهایم. حوزه پژوهشی ما راجع به تاریخ آسیای مرکزی و به خصوص روابط دیپلماتیک و فرهنگی خوارزم و بخارا با مناطق داخلی ایران در زمان صفویه و قاجار است.
عنوان و موضوع مقالاتی که در همایش پیوندهای تاریخی و فرهنگی ایران و قفقاز ارائه دادهاید چیست؟
سخنرانی من درباره روابط فرهنگی ایران و آسیای مرکزی در سدههای شانزدهم تا نوزدهم میلادی، یعنی از دوران صفویه تا دوران قاجار بود و بیشتر بر شیوههای برقراری ارتباط میان این دو حوزه فرهنگی تمرکز داشتم. موضوع مقاله خانم سنگیراوا هم به نقشهایی که در کاخ چهلستون مربوط به مراسم قبول دو خان بخارا ولی محمد خان و ندر محمد خان در دربار صفوی وجود دارد بود. عنوان دقیق مقاله ایشان این بود: مکتب نگارگری اصفهان، بازتاب روابط سیاسی و فکری و فرهنگی ایران و خانات بخارا.
از اساس رابطه ایران با بخارا و خوارزم در بازه زمانی مورد بررسی شما چگونه بوده است؟
بسیاری از منابع اعتقاد دارند رابطه میان ایران و خوارزم و بخارا در آن بازه زمانی بر مبنای اختلاف بوده است ولی هم من و هم خانم سنگیراوا در پژوهشهای خود نشان دادهایم همکاری و دوستی میان دولتهای محلی خوارزم و بخارا و دربار صفوی در بازههای زمانی متعددی وجود داشته است. حتی میدانیم که شاه طهماسب اول با یکی از دختران خان خیوه ازدواج کرده بوده است و این نمودی از ارتباط دوستانه است. بنابراین نمیشود به یکباره گفت رابطه میان درباره صفوی و حکومتهای خوارزم و بخارا بر مبنای اختلاف بوده است.
به عبارتی شما معتقدید در این زمان رابطه میان ایران و حکام بخارا و خوارزم مسالمتآمیز بوده است. ولی ما میدانیم که همواره اینگونه نبوده است.
بله. به ویژه در اوایل دوران صفوی اینگونه نبوده است اما هر گاه ثبات و قوت و قدرتی برای پادشاه ایران قابل مشاهده بود، میبینیم که نوع رابطه میان اصفهان با خوارزم و بخارا هم تغییر میکند و ارتباطها از جنس دوستی و فرهنگ میشود. اگر چه به عنوان نمونه در دوران شاه اسماعیل و اوایل کار صفویان این ارتباط چندان دوستانه نیست و کار به درگیری هم میکشد اما بعد از درگیریهای متعدد شاه طهماسب، ارتباط تا حدود زیادی مسالمتآمیز شد و همانطور که گفتم یکی از دختران خان خیوه هم به عقد شاه طهماسب درآمد.
دیدار ولیمحمد خان با شاه عباس نقاشی شده در کاخ چهل ستون
در برهههایی هم مشاهده میکنیم که بزرگان خوارزم و بخارا و سمرقند برای قدرت گرفتن دست یاری به سمت شاهان صفوی دراز میکردهاند.
اولین فرد از این میان ظهیرالدین بابر بوده است که شاه طهماسب به شرط آنکه بابر به نام او سکه بزند موافقت میکند تا کمکش کند و حکومت بخارا و سمرقند را به او بدهد. این فتح هم صورت میگیرد اما بابر به زودی حکومت را واگذار میکند. بعد از آن هم خانهایی برای طلب یاری به دربار صفوی مراجعه کردهاند که نمونهاش را در نگاره کاخ چهلستون و پناهندگی ندرمحمدخان میشود مشاهده کرد. از اساس یکی از مهمترین خانهای ازبک که با صفویان ارتباط خوبی داشت، امام قلیخان برادر بزرگتر ندرمحمدخان بود که پس از مدتها حکومت خودش قدرت را به ندرمحمدخان واگذار کرد و در مسیر سفر حج به اصفهان رفت و مورد استقبال شاه عباس هم قرار گرفت.
در همین دوره بود که رابطه فرهنگی ایران و خوارزم و بخارا تقویت شد؟
بله. در این دوره مشاهده میکنیم که نگارههای خوارزم و خیوه در ازبکستان، تحت تاثیر مکتبهای نگارگری اصفهان و تبریز قرار میگیرد. مقاله من از اساس به همین موضوع میپردازد. از این دوره به بعد همچنین مشاهده میکنیم که بسیاری از اندیشمندان دینی بزرگ در تاریخ ازبکستان، مانند خواجه مولانا اصفهانی، عبدالقادر مشهدی، میرابراهیم مشهدی، مسعود شروانی و روزبهخان اصفهانی در اصل ایرانی بودهاند.
همچنین مشهور است که مدرسه بزرگ و معروف شیرقاضیخان در خیوه را پنج هزار ایرانی بنا کردهاند و بسیاری از جهانگردانی که به خوارزم و بخارا سفر کردهاند، در سفرنامههایشان نوشتهاند که معماری این دو منطقه، بسیار به معماری ایرانی شبیه است.
مقاله شما رابطه فرهنگی ایران با بخارا و خوارزم را تا زمان قاجاریه مورد بررسی قرار میدهد. این رابطه بعد از آنکه که این مناطق به دست حکومت تزاری میافتد چگونه بوده است؟
البته از بعد صفویه و به ویژه بعد از آنکه همزمان با حمله محمود افغان به اصفهان پتر کبیر دربند را تصرف کرد و محمود هم در موردی که به ارتش روس از طرف خانهای خیوه تعرض شده بود به نماینده روس گفته بود من تسلطی بر خانهای خیوه ندارم، نفوذ روس در مناطق خوارزم و بخارا بیشتر شد و بعد از آن هم ارتباط بین ایران و این مناطق کمتر شد، ولی ارتباطهای فرهنگی وجود داشت و حتی بعد از آنکه در دوران قاجار این مناطق رسماً از ایران جدا شدند هم ارتباطهای فرهنگی و به ویژه تاثیرگذاری سبکهای معماری و نقاشی ایرانی در آن مناطق برقرار بود. بسیار تلاش شد از این مناطق رنگ و بوی ایرانی زدوده شود ولی به طور کامل موفق نشدند.
در حال حاضر این رابطه را به چه شکل میبینید؟
در حال حاضر هم تلاش برای احیای رابطه فرهنگی با قدرت و قوت ادامه دارد و همین کنفرانسها نمودی از همین تلاش است.
نظر شما