آیتالله سیدمحمد خامنهای، رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا در ابتدای این مراسم درباره حکمت ایرانی و حکمت متعالیه گفت: حکمت ایرانی اشراقی یونانی شده از طریق افلوطین و مرحوم سهروردی و سهل شوشتری است به ما رسیده است. آنها خودشان معنی اشراق و معنی گفتههای قدیمی ایرانی را میفهمیدند و اگر به ایران قدیم برگردیم میفهمیم حکمت چقدر عظمت و اهمیت داشته است.
او با بیان اینکه حکمت متعالیه حرفهای بسیاری برای ما دارد ولی به آن خیلی ساده نگاه میکنیم افزود: هر حکیمی در هر جایی، خوبیهای آن را گرفته است. معارف قرآنی هم از این حکمت برخوردارند. حدیث در نظر شیعه بسیار مهم بوده که این یعنی نگاه به گفتار ائمه اطهار. معارف ائمه را هم گرفتهاند و بعد متکلمان شیعی فرهنگ و عرفانش را هم از ائمه اطهار گرفته و بعد فرهنگ تصوف که کامل ترین رشته معرفت است. امروز حکمت متعالیه در ساده ترین محیطها میتواند جا باز کند چون یک حقیقت مستقل و مکتبی است که همه مزایا را دارد و نسبت به حکمت ایران قدیم میتوان یک تفسیر از آن ارائه کرد. همچنین میتوان آنها را تحلیل و نقد کرد. از سوی دیگر این حکمت نگاه توحیدی را برگرداند.
این استاد فلسفه در ادامه با اشاره به کلمه نور در حکمت متعالیه توضیح داد: کلمه نور اشاره بر وجود دارد، نور عبارت است از چیزی که خود ظاهر است به نفسه و زائل کننده چیزهای دیگر هم است و این نور است که مستقل از موجودات سایر موجودات را به ما نشان میدهد. قرآن نور دارد و خداوند نور همه چیزهاست؛ یعنی خالق همه چیزهاست و اصل بر همه وجودها یا واجب الوجود است. در تاریخ فلسفه حکمت ایرانی هم کلمه ایرانی زروان را داریم که یک حقیقت واحد عینی است، وجود و حقیقت اصلی در همان واجب الوجود است که از زروان دو نیروی ملکوتی و شیطانی زاده میشوند.
آیتالله سیدمحمد خامنهای در پایان با توجه به اهمیت حکمت ایرانی تأکید کرد: به هر طرف که نگاه میکنیم حکمت ایرانی اهمیت و نورانیتی دارد که ما آن را از دست ندادهایم. ابن سینا حدود ۲۰ جلد کتاب درباره حکمت یونانی نوشته که متأسفانه همه آنها از بین رفتهاند. سهروردی حکمت ایرانی را احیا کرد و اصل اشراق را بیان میکند. حکمت ایرانی قدیم بحث زیاد دارد و به صورت مختصر نمیتوان حق این مطلب را ادا کرد.
غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز در این مراسم با بیان اینکه جامعهای که تاریخ ندارد یا تاریخ خود را نمیشناسند، دارای هویت نیست گفت: تاریخ آغاز دارد و این بحث مهمی است؛ دانشمندان میکوشند آغاز تاریخ را در زمان پیدا کنند، اما آغاز تاریخ در خود تاریخ نبوده و بی نسبت به حال و آینده نیست. آغاز حقیقت است و آغاز همیشه با حال و آینده است و گذشته معنایی ندارد.
او با اشاره به اینکه بهتر است حقیقت را از همان آغاز بگوییم، گفت: تاریخ بدان گونه که میگویند ثبت وقایع نیست، بلکه تاریخ فهم وقایع است. حکیم تاریخ را میداند، حکمت فلسفه از درون تاریخ بیرون میآید تا مفاهیم تازه ایجاد کند و دوباره به تاریخ باز میگردد. گفتهها و گفتنها داریم. گفتهها را میتوان شمرد، ولی گفتنها شماره ندارد، فلسفه گفتن است، کسانی که فلسفه میخوانند گفتهها را میدانند، ولی فیلسوف نیستند. فلسفه یک جرقه است که انبار پنبه جهالت را آتش میزند. فلسفه برتر از هر علم، افکار و زندگی است، اما سلطه ندارد.
دینانی با اشاره به اینکه فلاسفه با هم اختلاف دارند، ولی یکدیگر را نمیکشند، عنوان کرد: فلسفه خیلی چیزها برای گفتن دارد، فلاسفه با هم اختلاف دارند، ولی یکدیگر را نمیکشند، پس میتوان اختلاف داشت و یکدیگر را نکشت و گفتن را ادامه داد. فلسفه با تاریخ را نمیتوان از هم جدا کرد. در این جغرافیا و کره زمین کشورهای پیشرفته بسیار داریم، ولی یکی از سرزمینهایی که از قدیم مهد فلسفه بوده، ایران است. ایران حکیم پرور بوده، اما یونان را هم نمیتوان نادیده گرفت. با این حال غربیها ایران را در زمینه حکمت نادیده میگیرند، زیرا آثار را سوزانده شده، اما حکمت متعالی ایران باقی مانده است.
رضا داوری اردکانی هم در بخش دیگری از این مراسم درباره حکمت ایرانی و لزوم بازخوانی و تدوین تاریخ فلسفه اسلامی گفت: فیلسوف تفنن نمیکند، زیرا این سخن فلسفه و تفکر را انکار میکند، فلسفه با اصلی آغاز شده است، تاریخ فلسفه تاریخ جمع فلسفه اشراقی و عرفان و کلام است که همه اینها در حکمت ملاصدرا جمع میشود. حکمت ایرانی در قوام این فلسفه دخیل بوده و ما باید زوایای آن را روشن کنیم تا دخالت و راههای آن را بیابیم، یکی از مطالبی که باید به آن حساس شد این است که فلسفه ایرانی قوام پیدا کرده تا خلافت اسلامی را سرنگون و حکومت جدید بسازد که اینطور نیست.
او با اشاره به اینکه فلسفه با سیاست ارتباط دارد، گفت: هر فلسفه اقتضای سیاسی دارد، اما فرق میکند که فیلسوف به قصد اقدام سیاسی به فلسفه بپردازد، یا نه. همه فلاسفه نظر را بر عمل مقدم میدانستند. بعضی استدلالها روزنامهای و فریبنده است. اینکه بگوییم ابن سینا فلسفه ایدئولوژی دارد، عجیب به نظر میرسد دانشمندی که اشتغال خود را به سیاست خسران میشمارد و گلایه از این دارد که مدتها به چیزی اشتغال داشته که مناسب او نبوده و این نظر درست نیست.
این استاد فلسفه افزود: خوب است این مطلب را روشن کنیم که تاریخ ما در تاریخ اسلامی با دین چه نسبتی دارد، تاریخ اسلامی تاریخ ملت است. سیر تفکر برنامه ریزی ندارد، زیرا فیلسوفان تابع برنامه نیستند درنتیجه این برنامه تابع فلسفه است.
اردکانی با اشاره به اینکه ایدئولوژی دستورالعمل است، گفت: ایدئولوژی اعتقاد غیر دینی و مبتنی بر شریعت خاصی است که بر اساس آن دستوراتی را صادر میکند، اما ما در فلسفه اطاعت نداریم و در فلسفه تفکر داریم. ملاصدرا به حکمای یونانی بسیار اهمیت میداد تا ارسطو چرا که ارسطو آن حکمت اشراقی یونانی را به هم میزند، کسانی که صوفی بودند و اهل اشراق، حکمت ایرانی را میفهمیدند، چون در ایران قدیم حکمت بسیار مهم بوده است.
اردکانی با بیان اینکه حکمت متعالی خیلی بزرگ است عنوان کرد: حکمت ایرانی هم با نور آمیخته شده است؛ ابن سینا درباره حکمت یونانی نوشته و سهروردی حکمت ایرانی را احیاء میکند، او اصل اشراق را بیان میکند و از قرآن نیز میگیرد، اما ملاصدرا همه اینها را در هم میآمیزد.
او افزود: حکمت بر گفتگو با دیگری بناشده است. در حکمت ایرانی، دیگری امری اصیل و بنیادین است. بدون دیگری نمیتوان از فهم و گفتگو سخن گفت. این مسئله بنیان صلح را شکل میدهد. صلح پاسخی به زندگی است. بنیان زندگی را خرد شکل میدهد. انسان ایرانی گذشته، ریشه و بنیادی دارد که بر حکمت استوار شده است. صلح دفاع از این ریشه و میراث است. امروزه صلح وزندگی برای ایرانی، یک مسئله و پرسش است. دفاع از حکمت ایرانی، دفاع از صلح خواهد بود. جنگ بیرون از حکمت رخ میدهد و ریشههای فرزانگی را میسوزاند. امروزه جهان از حکمت دور شده است به همین روی جنگ بر او سلطه پیدا کرد. بدون حکمت نمیتوان بر جنگ و خواست ستیز غلبه پیدا کرد.
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه جهان امروز آنچنان پرآشوب و ناآرام شد که میتوان صدای کشمکش را احساس کرد، اظهارکرد: ستیز، زندگی را میسوزاند و خاکستر تحویل میدهد. هیچکس نمیتواند در این وضعیت بیتفاوت بماند. مسئولیت حکیمان و فرزانگان بنیادیتر است. اگر نتوانیم از گسترش مناقشه در جهان حیات آدمی با تهدید واقعی روبرو خواهد شد. راهی غیر از صلح و کوشش نخبگان برای فهمیدن اهمیت صلح وجود ندارد.
به گفته پورحسن، حکمت به آدمی آموخت چگونه زندگی را قدر بدانند، با ابتناء بر عقل و آگاهی مدارا جویند، بر ستیز غلبه آیند و به دیگری گوش بسپارند. انسان ذاتاً نهتنها در پی جنگطلبی نیست بلکه به پشتوانه عقل، دین و اخلاق در جستجوی صلح است. زندگی و صلح پرسش اساسی دوره کنونی است. عقل و دین امکانهای فراخی را برای صلح پیش روی انسانها قرار میدهند. میل به جنگ، میل درونی انسانها نیست. منافع و مطامع غیرانسانی، جهان را بهسوی جنگ میکشاند.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: امروزه بر اساس فهمی نادرست از قدرت، غرب میکوشد تا خواست جنگ را خواستی ضروری و مسلط جلوه دهد و هر نفعی را در جنگ و با راه انداختن ستیز به دست آورد. جنگ در تعارض با حکمت است. ستیز میتواند همه دنیا را به خاکستری تبدیل کند و آرزوهای زندگی را محو سازد. «راه غلبه بر این سلطه و نزاع چیست؟»
او با اشاره به اینکه بازگشت به خرد و عقلانیت راه نخست و بنیادین است، گفت: به کمک خرد و اخلاق میتوان از صلح دفاع به عمل آورد. خرد، بنیان زندگی است. در پیش گرفتن راه خرد و پرهیز از رفتارها و کنشهای ستیزه خیز از سوی همگان میتواند راه جلوگیری از جنگ را مهیا نماید. بزرگان فکری و نخبگان ایرانی مسئولیتی مهم در پیشگیری از جنگ دارند. فهم اصیل آنها از صلح و ضرورت دفاع از صلح باید به جامعه، و جهان انتقال یابد. اگر جنگی از سر نادانی رخ دهد بیش از همه متفکران مقصر خواهند بود. اندیشمندان وظیفه بنیادین دفاع از حیات و زندگی بشر را برعهده دارند. کوشش و عزم جمعی آنان سبب خواهد شد تا دیگران خطرات جنگ را دریابند و تلاش همگانی در مخالفت با ستیزه صورت دهند. جنبش ضد جنگ باید تبدیل به حرکتی عمومی در ایران و منطقه شود. نباید منطقه بهسوی جنگ پیش برود.
پورحسن با اشاره به اینکه گفتگو، راهحل عقلانی است، افزود: گفتگو میتواند آرامش و صلح را به همراه داشته باشد. ایران با پشتوانه حکمی و میراث فلسفی خود باید بنیاد گفتگو و صلح را فراهم سازد و دیگران را نیز به خرد و گفتگو فرابخواند. ایران به کمک نخبگان و متفکران خود، عقلانیت را طرح کرده و گسترش میدهد. خردورزی میتواند بسیاری از مناقشات را حل کند. ایران میتواند منادی صلح و دوستی باشد. بدون گفتگو، صلح دستنیافتنی است. میراث انسانی و سنت معنوی- اخلاقی ایران بنیاد صلح خواهد بود.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی تاکید کرد: ایران فرهنگی و تطورات تاریخی آن، بنیانهای فکری و فرهنگی ایران، خرد ایرانی، ضرورت آگاهی ایرانیان از میراث و سنت بنیادین ایران و نیز تاریخ بنیادین ایران برای وضع کنونی یک مسئله شالودهای و اصیل است. زمانی که از سنت و خرد ایرانی سخن میگوئیم درصدد احیای گرایشهای قومی و برتریجویی نیستیم. مسئله بازنگاری میراث فرهنگی ایران است تا بتواند گفتگوی شرق و غرب را سامان دهد. در شاهنامه سخن بر سر گوهرها و فرهنگ اصیل است بنیانی که هستی انسان را بر میسازد سخن بر سر پیوند و جدایی انسانها و تعارض و آشتی فکرها و فرهنگهاست که زندگی و جهان آدمیان را شکل میدهد.
پورحسن گفت: پس از فهم دقیق ایران و بنیانهایش باید به ریشههای فرهنگی و حکمی ایران روی آورده و نقش ایران در معضلات کنونی بشر و نیز آینده ایران را در بنیاد فرهنگ آن جستجو کنیم، بنیادی که اصیل است و ریشه دارد و در مواجهه با سایر فرهنگها و دیگری، آغوشی بازدارد و به استقبال گفتگو میرود.
او بابیان اینکه امروزه باید از جهان ایرانی و جهان غرب و ضرورت گفتگو میان جهانها روی آوریم و از تقابل فرهنگها و جهانها دست بشوییم و مواجهه ایرانیان با دیگران را بر فهم صحیح استوار سازیم، گفت: بهترین شیوه مواجهه جهان و فرهنگ ایرانی با دیگری، گفتگو و فهم عالمیتها است.
پور حسن با بیان اینکه ایران حلقه میانه غرب و شرق است، از این حیث ایرانیان همریشه در آسیا دارند و هم نگاه به غرب دوختهاند گفت: موقعیت میانه امری بنیادین است که سبب ظهور حکمت و تمدن ایرانی شده است. بهواسطه بنیانهای حکمی است که میتوانیم از جهان ایرانی و میراث حکمی ایران دفاع کرده و گفتگوی میان جهانها را طرح کنیم. امروزه جهان ایرانی با میراث بنیادین خود در مواجهه با سایر جهانها و مدرنیته قرار دارد. این مواجهه، تقابل و تعارض نیست. بهترین شیوه، گفتگو و فهم عاملیتها است ازاینرو برخلاف بسیاری از متفکران معاصر غربی که از برتری عالمیت مدرنیته و غرب سخن راندند، بپذیریم که جهانها را باید از نو در درون خود بازشناسی کرد.
نظرات