فعالیتهای این دو در زمان رکود اقتصادی بزرگ، پیش از جنگ جهانی دوم بود که سرانجام در سال 1934 هنگام فرار از راهبندان پلیس در اتوبان کشته شدند. این ماجرا به فراموشی سپرده شده بود تا این که در دهه 1960 فیلمی براساس زندگی آنان به نام «بانی و کلاید» به کارگردانی ارتور پن ساخته شد که فیلمنامه آن توسط دو فرد تازه کار نوشته شده بود و اولین کار آنها محسوب میشد. این فیلم ابتدا در جامعه پس زده شد اما بعد از تلاش برای اکران دوباره، مورد پسند و حتی ستایش قرارگرفت و بسیاری این فیلم را از عاملان تغییر هالیود و جامعه امریکا دانستند. در پی همین امر کتابهایی درباره این فیلم نوشته شده است که چند نمونه از آن در ایران ترجمه شده است، یکی از این کتابها «بانی و کلاید (ارتورپن)» اثر لستر فریدمن است. کتابی که به این فیلم، نویسندگان، کارگردان و تهیه کننده این فیلم پرداخته است.
همچنین فریدمن در این اثر به تحلیل این اثر پرداخته و به طور مختصر به سیر تحول تاریخ سینمای آمریکا اشاره کرده است. کتاب «بانی و کلاید (ارتورپن)» توسط علی کرباسی از مترجمان کتابهای سینمایی، ترجمه شده است. ایبنا گفتوگویی با این مترجم درباره کتاب «بانی و کلاید» انجام داده که در ادامه میخوانید.
بانی پارکر و کلاید بارو
لطفا کمی درباره نویسنده کتاب «بانی و کلاید (ارتور پن)»، لستر فریدمن توضیح دهید.
لستر فریدمن استاد بازنشسته رسانه و جامعه در دانشگاه سیراکیوس آمریکاست. محور اصلی تحقیقات او سینمای آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و سینمای انگلیس است. بازتاب جامعه در تولیدات رسانهای و اثر متقابل آن بر جامعه، دیدگاه درونی جامعه آمریکا از خودش و دیدگاه بیرونی به این جامعه مرکز توجه او در سالهای تحقیق و پژوهش بوده است. به غیر از کتاب «بانی و کلاید» از نوشتههای او میتوان به «همشهری اسپیلبرگ» و «مقدمهای بر ژانرهای سینمایی» اشاره کرد.
درمقدمه کتاب گفته شده که فیلم بانی و کلاید، ایزی رایدر و فارغ التحصیل از یک خانواده هستند، از چه جهت این سه در یک خانواده جای میگیرند؟
جامعه آمریکا در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد مجموعه تکهپارهای از فرقههای فرهنگی بود که هر روز جداتر، عمیقتر و تلختر میشدند. هیچکدام از این سه فیلم به تصویر فرهنگی وسیعی از مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه رو به رشد اشاره نمیکردند، ولی هر کدام حاوی بخشی از برخوردهای غیرقابل کنترل عقاید فرهنگی بودند. برای مثال بن براداک در فارغالتحصیل نماد ترس و تنفر نسل خود از حضور توخالی والدین است؛ داور اجتماع طبقاتی خالی از صداقت انسانی و ارزشهای حرفهای است. ایزی رایدر نشان دهنده یک رویه ضدفرهنگی متفاوت با حواشی کسالتبار است. هر دو فیلم آینه نسلی بسیار مضطرب است که انتخابهایش را محدود به مرگ در جنوب شرق اسیا و عزلتگزینی در کنج خانه میدیدند. بانی و کلاید تنها فیلمی در میان این خانواده سه نفره است که رسما در گذشته اتفاق میافتد و پیکانش تیزتر از بقیه، سرگشتگی فراوان و در نهایت، سرخوردگی عمیق آن زمان را نشان میدهد.
کتاب «بانی و کلاید» این فیلم را در جریان سینمای نوین آمریکا دخیل و آن را در تغییر جامعه آمریکا تاثیر گذار میداند. این تغییر و تحولات چه بود؟
بانی و کلاید جامعه آمریکا را در دوران کلیدی برخورد با ارزشهای اخلاقی و اجتماعی به تصویر کشید. خود فیلم، در کنار واکنش پرشور جامعه به آن، بازتاب چالش شدید آموزههای بنیادی و سنتی است که دهه پنجاهیهای ازخودراضی را متلاشی کرد و باعث تولید دهه شصتیهای تکهپاره شد: سیستم استودیویی آمریکا زیر فشار رسانه جدید متلاشی شد؛ شیوه نقد فیلم از بازلی کِرادرِ خستهکننده به پالین کیلِ ستیزهجو تغییر کرد؛ طراحان مد هالیوود را بهجای پاریس سرمشق خود قرار دادند؛ زیباییشناسی اروپایی توسط سبکهای بصری آمریکایی مورد استفاده قرار گرفت، فیلمها مشروعیت روشنفکری پیدا کردند؛ روابط جنسی جانشین عواطف شد؛ خشونت جای گوشه و کنایههای آرام را گرفت؛ تبوتاب انقلابی مشارکتهای سیاسی میانهرو درهم شکست؛ فیلمسازان جوان قدرت خلاقیت را از چنگ نسل جنگ جهانی دوم دراوردند؛ جوانان طلب محصولات هالیوودی نو داشتند.
دستورالعملهای مرسوم استودیوهای هالیوود را در که بانی و کلاید در هم شکسته است را میشود برشمرد: فیلمنامه از دو نویسنده مجلهای نیویورکی که هیچ تجربهای در این زمینه ندارند؛ کارگردانی توسط یک روشنفکر کرانه شرقی که مهمترین موفقیتش در برادوی است؛ تهیهکنندگی توسط بازیگری پرافاده که میخواهد سرنوشت خودش را کنترل کند؛ نقشافرینی بازیگر زن ناشناس و بازیگران فرعی که شبیه مردم معمولی هستند؛ تمرکز بر آدمکشان سارق بانک؛ تمرکز عمده بر جنسیت زنانه و ناتوانی مرد؛ استفاده از عناصر تکنیکی که از اروپا آمدهاند؛ استفاده از بیرحمی همراه با طنز؛ ویران کردن ارزشهای ژانرهای سنتی؛ خشنترین پایانبندیای که تا به حال به فیلم درآمده است. این حقیقت که فیلم هم از نظر انتقادی و هم اقتصادی موفق بود، دریچهها را به سیلاب ایدههای تحریککننده، کارگردانان جوان، اجراهای عجیبوغریب و فیلمهای ابتکاری باز کرد. همانطور که خود پن اخیرا خاطرنشان کرده است، «دیوارها بعد از بانی و کلاید ویران شد. همه پایههای سیمانی شروع به فروریختن کردند».
علی کرباسی
در قسمتی از کتاب اشاره میشود که فیلم بانی و کلاید بیانیهای برای ارزشهای سینمایی جدید است. کمی در این رابطه توضیح دهید.
بانی و کلاید دیدگاههای اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و هنری که باعث دودستگی آمریکا در اوخر دهه شصت و بیشتر در دهه هفتاد بود را بازتاب میدهد و در آنها مشارکت میکند. این تفاوتها ریشه در وجدان اجتماعی آمریکا داشت که نشانگر نبردی بنیادی در دل و جان جامعه آمریکا بود، نبردی پرشور برای تعریف مفهوم آمریکایی بودن. بانی و کلاید بهطور خاص بر رویکردهای زیباییشناسی، نظام استودیویی هالیوود، آزادی معیارهای اخلاقی، نمایش خشونت، سیاست درگیری، مفهوم جوانی و صنعت مد تاثیر داشت.
سیستم استودیویی هالیوود در سالهای اول دهه شصت دچار مشکلات فراوان بود. تغییر تدریجی تلویزیون به بزرگترین رسانه تجاری، افزایش حیرتانگیز قیمت بلیت سینما، افزایش هزینه تولید فیلمها، پیرشدن ستارههای استودیوها، فشار اتحادیههای کارگری، مجموعهای از تجملات گرآنقیمت و عوامل دیگر بهای سنگینی داشت، فروش گیشه هالیوود را به پایینترین سطح خود در تاریخ رساند و یکی از معدود دفعاتی را رقم زد که هالیوود در معرض از دستدادن کنترلش بر سینمای جهان بود. برای به دست آوردن سهم قابل توجهای از صنعت سرگرمیسازی، فیلمسازها باید فلاکت خودشان را درمییافتند و راههای جدید افزایش جذابیت فیلمها برای نسل جدید سینماروها را پیدا میکردند.
بانی و کلاید انقلابی در فیلمسازی آمریکایی ایجاد کرد که در آن مولفان جایگزین کارگردانان قراردادی شدند. حتی برجستهترین کارگردانان نظام استودیویی هم خودشان را حقوقبگیرهای خوبی بهشمار میاوردند. شغل آنها ظاهرا تولید فیلمهای بلند برای اشتهای سیریناپذیر سینماروهای آمریکایی بود. این نسل از فیلمسازان هدفهای هنری محدودی در سر داشتند، از سبکهای بیش از حد نمایشی در کارهاشان پرهیز میکردند و خودآگاهی بسیار کمی نسبت به اثرشان داشتند. در حقیقت، این مردان خود را بهعنوان داستآنگویانی تعریف میکردند که برای عموم مردم آمریکا سرگرمیهای عامهپسند میسازند.
اما کارگردانان جدیدی که در طول دهههای شصت و هفتاد به هالیوود یورش بردند این گونه نبودند. برای آنها شیوه تعریف داستان به اندازه خود داستان اهمیت داشت. خودشان را همراه همکاران اروپاییشان میدانستند، نویسندگانی که حساسیت هنری را به صنعتی آورده بودند که توسط ذهنیت بازرگانان بیخرد کنترل میشد. این فیلمسازها بهطور آگاهانه شورشی را پایهریزی کردند که نظام استودیویی را ویران و آن را با نیروهای تولیدی مستقلتر جایگزین کرد؛ فیلمسازان جدید میخواستند نظام استودیوی را با خاک یکسان کنند و فیلمسازی را دموکراتیک کنند تا استعدادهای هنری، کالای باارزشتری نسبت به فروش بالای گیشه باشد. بانی و کلاید آغازگر اولین موجی بود که در نهایت بدل به یورشی سهمگین به نظام استودیویی شد.
نویسنده در کتاب اشاره میکند نقدی که خانم کیل روی این فیلم نوشت، باعث دگرگونی نقدنویسی شده است. تا پیش از آن جریان نقد چگونه بود و بعد از آن چه تغییر کرد؟
نسل قدیم منتقدان میانهروهایی بودند که خودشان را پاسداران اخلاقی جامعه میدانستند. ولی در درگیری میان نسلها، در گذر از دهه پنجاه به هفتاد این جایگاهها هم شروع به تزلزل کرد. منتقدان مخالف فیلم به سرکردگی بازلی کرادر به طور کلی خشونت رمانتیکش را غیراخلاقی و نمایشش از تاریخ را غیرواقعی تشخیص داده بودند. فیلم را در متن، بازی، کارگردانی و تولید ناکامل و سازندگانش را به تشویق ایده جامعهگریزی هنر متهم کردند و یادآورد شدند که تمام اینها ناشی از خباثتی است که در لحن نوشته، بازی و کارگردانی این فیلم مشهود است، که اثر حسابشده آن برانگیختن این خیال در جوانان است که سرقتهای مسلحانه و قتلهای زیادی در حال اتفاق است. برای بسیاری از این منتقدان بانی و کلاید نماد حمله بربرها به دروازههای زندگی امریکایی بود و آن را چیزی شبیه کار وحشیانه تعدادی فراری در نظر میگرفتند که طراحیشده تا بنیادهای اخلاقی جامعه مدرن را نابود و ارزشهایی را تضعیف کند که نسلهای قبلی را راهنمایی کرده و استحکام بخشیده است.
صحنهای از فیلم بانی و کلاید
اما نسل جدیدی از نویسندگان سینما با شور و اشتیاق از فیلم دفاع کردند و از آن بهعنوان مثال شگرفی برای نمایش شیوه نوین نقادی امریکا براساس سنجش و درکِ مدلهای ارزشگذاری جدید استفاده کردند. پالین کیل و اندرو ساریس از دیدگاه سینمایی و انتقادی که توسط بازلی کِرادرِ میانهرو گسترش یافته بود متنفر بودند. دیدگاهی که فیلمهایی با شخصیتهای بدون احساسات را بر فیلمهای پرروحِ درگیرکننده ترجیح میداد. اما کیل برخلاف ساریس که بهطور مستقیم به کِرادر حمله کرد با بلاغت از بانی و کلاید دفاع کرد، همزمان استانداردهای جدیدی هم برای دیدن سینما، عناصر سلیقه، سبک و داوری عرضه کرد که کاملا خلاف مواضع سنتی کِرادر و همعصرانش بود. نقد استادانه کیل فراتر از دفاع از یک فیلم بهخصوص رفت و برای نسل جدیدی از منتقدان سینمای آمریکا ادعانامهای برای ارزشهای حیاتی و حساسیتهای زیباییشناسی شد.
چه عاملی باعث شد که برخی از منتقدان که ابتدا با نقدهایشان به این فیلم تاختند، در ادامه نظر خود را پس بگیرند؟
منتقد نیوزویک، جوزف مورگنسترن، بعد از اینکه در ابتدا به فیلم برای صحنههای خونبارش حمله کرده بود (۲۱ اوت) و آن را «زد و خوردی احمقانه برای آدمهای احمق» نامیده بود، موضع اولیهاش را پس گرفت و حالا استفاده از خشونت را «کاملا بهجا» میدانست (۲۸ اوت). ولی نقطه چرخش اصلی نقد نههزار کلمهای پالین کیل آغاز شد که به خاطر آن جایگاهش را بهعنوان موثرترین منتقد نسل خود تثبیت کرد. کیل ایراد غیردقیق بودن تاریخ را رد کرد، به همهچیز از ریچارد سوم گرفته تا مردی برای تمام فصول (۱۹۶۶) ارجاع داد تا از مجوز هنری آثاری دفاع کند که براساس وقایع تاریخی بودند. همچنین خشونت فیلم را در بستر فرهنگی تفسیر کرد و نشان داد که در زمان جنگ ویتنام «کمدیهای گروتسک میتوانند پیشنهادهای خوشذوقی برای نمایش خشونت باشند» و اینکه فیلم «به قصد مرگ نیش میزند».
او بینندگان را به چالش کشید که بهترین فیلمهای آمریکایی بهعنوان قسمتی از ادعایشان بهعنوان هنر شور و شوق برمیانگیزند: «توجه به اینکه چرا آدمهای عصبانی به بهترین فیلمها واکنش نشان میدهند و واکنش منفی کمی به فیلمهای محقر دارند، نشان میدهد که آنها خیلی به درک فیلم بهعنوان هنر عادت ندارند و برای همین با آن مبارزه میکنند.» برای کیل، بانی و کلاید مثل هر فیلم بزرگ دیگری موفق بود، چرا که «به بینندگان... یک مبدا مطمئن ساده برای هویتیابی داده نمیشود... فیلم تا آخر آنها را پا در هوا نگه میدارد.» قدرت پنهانی بحث کیل، درک او از این بود که بانی و کلاید به پی و ریشه معاصر حمله کرده و «آن چیزی را که در جدیدترین و مد روزترین حالتش همواره در زیر جریان دارد به روی سطح» آورده است.
نشر شورافرین کتاب «بانی و کلاید (ارتورپن)» اثر لستر فریدمن را با ترجمه علی کرباسی در 500 نسخه، 86 صفحه و با قیمت 15000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما