رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم گفت: مصلحان دینی و اجتماعی و هر موحدی که معتقد به اسلام باشد، رجوعش به قرآن اجتنابناپذیر است، اما مسلمانان از این مفاهیم دور شدهاند و از قرآن تنها در مراسم خاصی استفاده میکنند.
در ادامه با محمدعلی شیرخانی، رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی قم، موضوع بازگشت به قرآن را دستمایه گفتوگو قرار دادیم که مشروح آن را میخوانید:
مهمترین انگیزهها برای بازگشت به قرآن در دوران معاصر چیست؟
از لحاظ اعتباری قرآن کتابی کاملاً معتبر است، از سوی دیگر قرآن، آخرین کتابی است که بر آخرین پیامبری که از طرف خداوند مبعوث شده نازل شده است و وقتی این کتاب را مطالعه میکنید مشاهده میکنید که تقریباً در رابطه با تمامی موارد موجود در جهان هستی اطلاعاتی در این کتاب وجود دارد، ولی در عین اینکه در رابطه با همه چیز اطلاعات دارد، اختصاص به هیچکدام از اینها ندارد.
یعنی در قرآن میتوانید در رابطه با مسائل دینی، طبی و زیست محیطی و ... اطلاعاتی کسب کنید اما نمیتوانیم به عنوان مثال بگوییم، قرآن کتاب نجوم و کیهانشناسی است، بلکه قرآن کتاب زندگی است و در این کتاب سرخطها و اصول اساسی زندگی انسانها بیان شده است.
کشورهای مختلف برای اداره جامعه خود سعی میکنند یک قانون اساسی درست کنند و در آن قانون اساسی، اصول، راهبردها، جهتها و موارد کلی که یک کشور برای ادامه حیات نیاز دارد داشته باشد و چون حاصل تراوشات ذهنی انسانهاست سعی میکنند که ناظر به مسائل کلی باشد تا کمتر دستخوش تغییر شود، ولی چون انسانی است، تغییراتی در آن وجود دارد. قرآن هم همچین کتابی است، منتهی بدون تغییر، اما در قرآن تفسیر و تأویل وجود دارد، یعنی در زمانهای مختلف میتوان تفسیرهای متفاوت از قرآن داشت بر این اساس مسلمانان باید به قرآن چنگ بزنند، چون در قرآن چندین بار آمده است که قرآن را بخوانید و بدان عمل کنید زیرا اگر کسی وارد بحر عمیق قرآن شود دانشهای بسیاری میتواند استخراج کند.
تفسیر قرآن در میان متفکران جهان اسلام چه جایگاهی دارد؟
ما شاهد تفسیرها و ترجمههای فراوان از قرآن هستیم پس قرآن یک کتاب بسیار مهم در تمام عرصههای زندگی است و از منبع لایزال الهی بر قلب پیامبر(ص) نازل شده است و انسانها در هر زمان میتوانند با تمسک بر قرآن چراغ هدایتی داشته باشند. مصلحان دینی در دو قرن اخیر میدانستند که علت مشکلات مسلمانان در مسائل اجتماعی و فرهنگی و غیره دور شدن آنها از قرآن است، چون قرآن در خیلی از موارد تأکید میکند که از طاغوت اجتناب بورزید با استکبار مبارزه کنید و مدافع مظلوم باشید بر علیه ظلم بشورید، با فراعنه و قارونها مبارزه کنید و حق خود را طلب کنید.
آنچه مشاهده میکنیم این است که مسلمانان از این مفاهیم دور شدهاند و از قرآن تنها در مراسم خاصی استفاده میکنند و دغدغه مصلحان دینی این بود که ما اگر بتوانیم مردم را با قرآن آشنا کنیم بسیاری از مشکلات آنها حل خواهد شد، بنابراین در درجه اول بسیاری از مصلحان دینی قرآن را به عنوان محکمترین کتاب قبول دارند و بر اساس اوضاع زمانی تفسیر میکردند و چون کلام الهی است همه مسلمانان به آن معتقد میشدند و اگر کسی با قرآن جلو رود تمامی کارهایش پیش خواهد رفت.
پیشترها روشنفکری دینی در ایران یکی از داعیه داران بازگشت به قرآن بود همان طور که مهندس بازرگان گفته می شود از کسانی بوده که رویکرد بازگشت به قرآن را مطرح کرد آن هم با رویکرد علمی و پوزیتویستی، چه شد که تغییر و تحولاتی صورت گرفت تا افرادی چون سروش بحث بازگشت از قرآن را مطرح کردند؟
مصلحین دینی و اجتماعی و هر موحدی که معتقد به اسلام باشد، رجوعش به قرآن اجتنابناپذیر است، بازرگان نیز جزء همین دسته قرار میگیرد، بازگشت به قرآن توسط بازرگان بصورت علمی مطرح شد در مقابل سروش مباحثی را مطرح می کند از جمله اینکه قرآن چگونه نازل شده آیا تدریجی بوده یا خیر؟ و بحثهای تخصصی در این زمینه دارد و همین نشاندهنده دغدغه قرآنی وی است. سروش آثار مولوی را نیز تفسیر میکند و همانطور که میدانیم، مولوی تمثیلهای روایی و آیاتی در مثنوی معنوی و حتی کلیات شمس دارد پس مجبور است به قرآن مراجعه کند.
سروش هم بازگشت به قرآن دارد منتهی بر اساس منطق فکری خودش، قرآن را از زاویه دیگری میخواهد تفسیر کند که تفسیر جدیدی است نقدهایی هم که به وی گرفته شد سعی کرد که از برخی قدما هم کمک بگیرد و بگوید که آنها هم همین خط فکری را داشتهاند، در نهایت معتقدم که وی هم به نوعی بازگشت به قرآن دارد و مصلحان دینی و کسی که پرچم دین داشته باشد، حتما باید به قرآن مراجعه کند.
ضرورت بازگشت به قرآن چقدر با توجه به فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و امروز احساس می شود؟
باید تفسیرهای بروز از قرآن ارائه شود. علامه طباطبایی بهترین مفسر قرن معاصر شناخته شده و در دهه 40، تفسیر قرآن را نوشته و 45 سال دیگر یک قرن می شود که ایشان تفسیر قرآن نوشته است، خود مرحوم علامه طباطبایی می گوید قرآن به گونه ای است که هر 100 سال یک بار باید تفسیر جدید داشته باشیم و روایت داریم که هر صدسال یکبار یک مصلح میآید که دین پیامبر را احیا میکند و بر اساس رجوع به قرآن است که دین را احیاء میکند و تفسیرها باید بروز باشد و قرآن هم بگونهای است که تفسیر بروز را برمیتابد البته فقط ظهورات قابل تفسیر هستند، نفوس و محکمات اصلا تفسیربردار نیستند.
نظر شما