سه‌شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۷
مناسبات کارگری و مرگ‌اندیشی

مجتبا حدیدی در یادداشتی به کتاب «دلهره­‌ی مدام گریختن» پرداخته است. وی بر این باور است که سابیر هاکا مرگ انگار و مرگ نگار است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مجتبا حدیدی: سابیر هاکا متولد 1365 برنده­ جایزه­ کارگری در ایران و اهل کرمانشاه است. مجموعه­ او با نام «می‌ترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم» در مدت کوتاهی به چاپ چهارم رسید. اکنون «دلهره­‌ی مدام گریختن» که امسال نشر چشمه آن را به چاپ دوم رساند بررسی می­‌شود.

در ابتدا اعتراف می­‌کنم انتقاد عاملی است که عین­‌های زیبایی‌شناختی را  ضعیف می­‌کند اما تایید یک مجموعه فقط از یک محافظه کار رادیکال برمی­‌آید. پس سرکوب کردن شعر، شعور منتقد را نمی‌رساند و اگر از منظر فرمالیستی هم به موضع نقد نگاه کنیم باید به رنج دیگران احترام گذاشت.

از جمله شاعرانی که مطالعات فلسفی و زیبایی‌شناسانه و پدیدارشناسی دارد و به حوزه‌­های معرفتی در شاخه­ مدرنیستی توجه خاص نشان می­‌دهد سابیر هاکاست و خوانش این مجموعه­ شعر مساوی با شناخت اندیشه­ اوست.

او با قرائت‌های بیرون از ادبیات و پیگیری فلسفه­ مدرن می‌داند که اثر در واقع برای مخاطب ساخته نمی­‌شود چرا که مفهوم مخاطب گمراه‌کننده و آرمانگرایانه است. مخاطب را در نظر گرفتن حداقل در ادبیات سودانگارانه است. چرا که مخاطب‌انگاری بیشتر وظیفه فیلسوف است که فلسفه خود را معرفی کند و دیگران را به پیروی وادار سازد.

اما وظیفه­ شاعری مثل هاکا که ادبیات را پلی بین اندیشه و جامعه قلمداد می‌­کند چیست؟ آیا منتقد باید سعی کند نگاه درون متنی داشته باشد؟ پس در آن حالت به شکل آکادمیک باید قواعد و دستور و نحوه­ بارگذاری صفات و صنایع بررسی شود و این در شان مجموعه شعر که (از دیدگاه فوکو) کتاب تجربه به حساب می‌آید نخواهد بود. اکنون می‌­بینیم که در بررسی این کتاب باید به بازبینی مولفه‌­ها و کیفیت نگاه مولف به هستی پرداخت.

می‌­توانم پیش از مرگ این شاعر برایش گریه کنم. چرا که در مقدمه ­کتاب هم به روزمرگی‌­ها و حلقه­‌های مفقوده‌اش با هستی اشاره کرده است. هرگز در وضعیت شاعرانه و هم­رسانی‌­ها دخالت نمی‌­کند. چرا فاجعه‌­ای که هستی-به نام زندگی- برای او طراحی کرده باعث شود به صورت اضطراری­ با مرگ هم افق شود؟ سابیر هاکا مرگ انگار و مرگ نگار است «در خود فرو کشیده مرا زیبایی­ات/چنان غرق توام/که آهسته از کنار مرگ می گذرم»-خرده‌ریزهای انسان خرد شده-صفحه20

هاکا تعیین کننده­ صورت‌های انتزاعی است. در تشریح موقعیت متعادل نمی‌کوشد و پیگیری اپیزودهای وضعی را وظیفه­ شاعر نمی‌داند «ناچیز چنان حقیقتی که پنهان می­ماند در ترس/و هر روز کم می شوم از آنچه بوده­ام/تا بازگردم/به زمینی که از آن برخاسته‌­ام-آسیب پذیر و شکننده همچون رویاها» صفحه23

او در شعر پهنه­ بی­کران مردن صفحه24 با زمان نیز به شکلی فلسفی برخورد می‌کند «چرا همیشه احساس می کنیم/چیز کمی از دست داده‌ایم/ و هنوز توان آن را داریم/ که بهتر درهم کوبیده شویم/در برابر آنچه فردا از راه می‌­رسد/انسان زمان را/ و زمان انسان را/می فرساید» می­‌دانیم که زمان در دنیای مدرنیته افقی است و ممکن است همین موضوع ما را به انحراف بکشد و آینده را بهتر بدانیم. همان مکانیسمی که اخوان نیز به آن گرفتار بود و گفت: هیچ شک نباید داشت روز خوبتر فرداست. فقط شاملوست که این فریب مدرنیستی را می­‌شناسد و می­‌نویسد چراغم در این خانه می­‌سوزد، آبم در این کوزه ایاز می­‌خورد.
 
اما برای مخاطب حرفه‌ای شعر سابیر شاعر اسلوب و معادله‌هاست. او مخاطب را در فضای شعرش رها می­‌کند تا محل اصابت شعر را از نزدیک ببیند. چون دراین مجموعه به واژگان نامفهوم، پرتاب واژه و گزار­ه‌ای مناعی گونه و «خودْ ارجاع» برخورد نمی‌کنیم بگوییم از محوریت شاعرانه خارج شده است و نباید از ضلع یافت سیستم زبانی به این مجموعه نگاه کرد. شعر صفحه 29 گواه این مطلب است «هیچ جسمی شریف‌­تر از روحش نیست/و هیچ روحی شریف­‌تر از جسمش/باید رودرروی مرگ ایستاد/باید تن را به زنجیر کشید/باید به آرامی به نابودی­اش برخاست-زمین همچنان می­چرخد»

معمولا یا سابقه­ آشنایی با شاعر در نقد مجموعه دخالت دارد یا توجه مفرط به متن. باید به دانش شاعر نسبت به مولفه‌ها و رهیافت او توجه کرد. منتقدین به دلیل همین نوع نگاه­‌های مرتجعانه است که نمی­‌توانند بین زبان و زیبایی ارتباط برقرار کنند و اینکه پیداکردن یک شعر خوب در یک مجموعه برایشان مشکل است. هرچند از موضع نقادانه خوانش شعر طاقت فرساست.

به طور کلی گفته‌اند که نقد شعر عبارت است از جوهر اثر را دیدن نه تاثیراتی که در مخاطب ایجاد می­‌کند. الگوی منتقد اگر فقط همین باشد پس نه می‌توانیم و نه حق داریم به رخدادی که مولفه ها رقم می‌زنند بپردازیم. این در حالی است که تعریف رخداد یعنی اکندن فضا، تجدید نظر، ارزیابی تضادها، زمان مولف، دوام و زوال و مقصد.

                                     

شعر هاکا از استراتژی او لاینفک است زیرا شاعرانگی او روبه‌روی جریان ‌هایی است که به میل او نبوده‌­اند. رنج او را هرگز به برج عاج شاعران دعوت نکرده است. «در برابر هیچ چیز و همه چیز/ به چشم­هایت گوش می­‌سپارم/تنها در چشم­‌های توست که تنهایی را باور خواهم کرد»-روزهایی چون امروز-صفحه39

«همچون دانه­‌ی برفی که بر زبان می­نشیند/ و آب می‌­شود/خنک و تازه است مردن/من اما نباید زنده بازمی­گشتم»-گورهای تنگ­ و­ تاریک درون-صفحه36

با این شعر می‌­توان منتقدانه برخورد کرد و از درون به ادبیات او خیره شد  و او را متهم به نامفهوم‌سازی واژه‌ها کرد اما فرم‌های ادبیات شکسته شده‌اند و شاعر نیاز به مجوز قبلی برای تصویرسازی حداکثری ندارد. چرا که ادبیات آوانگارد همیشه یک قدم جلوتر از ادبیات هم عصر خود بوده است.

برای هاکا ادبیات محل ترویج اخلاق و پیام­‌های رسانه‌­ای و شعار نیست او تنهایی و فردیت خود را بیرونی می‌­کند. «تکیه‌­گاه هیچ­کس نشدن/و کسی را در تعبیر ساده­‌ی برادر نیافتن/در پس سلامی ساده/یا درهم آمیزی با دردها و انکار شدن­‌ها"-پس از مرگ بود-صفحه42 و می‌­داند نشان دادن راه آسان برای پیروزی و امیدواری وعده‌­های یک شارلاتان است «زیر فشار نرم یک لبخند/غوطه خوردن در شوراب زندگی/در انبوه درد­هایی که مدام تازه می­‌شوند/...فاصله بسیار است/میان آنچه هستیم/و می­‌خواستیم»-آنهایی که از مرگ جا مانده‌اند-صفحه46

با اینکه استفاده از تاکتیک تردید یک تکنیک روسی است اما او شعر را بر پایه تردیدهای مخاطب نمی­‌سازد و نشان می‌دهد که امیدوار نیست. «و زندگی چنان سگی که توله‌­اش را به دندان گرفته باشد/ما را به دندان گرفته و می­‌برد»-آدم­‌های بیرون از زندگی-صفحه55 اعتراض خاموش و گفتمان بی روبه‌رو مشخصه‌های اصلی این مجموعه است. از ظرفیت‌های این مجموعه تولید ضد روایت در حین نگارش است. «آمیزش دوباره­‌ی گرد و خاک مردگان است/در یگانگی بی­جان/زمین/ این دایره­‌ی آرام و سرگردان در فضا/دشت­‌هایی خاموش»-در گذر هولناک و ناتمام من-صفحه56

سابیر هاکا همیشه در حین اتفاق شاعرانه حضور دارد زیرا ترسیم مضامین برای او  جانشین خشم است نه عصبانیت. پس یکه‌گویی و منولوگ، جانشین چند صدایی در شعر اوست. به همین دلیل به ناچار حین اتفاق هنری هست و این حضور باعث می‌­شود که شعر غیر پلی فونیک باشد.

همچنین اسطوره‌زدایی از روشمندی­‌های اوست. ممکن است در مجموعه­‌های بعدی او شاهد لایه‌ای دیگر از زبان او باشیم، اما به جرات می‌­توان گفت او از سنگفرش‌های یونان عبور کرده و مانند ارنست کاسیرر اسطوره را  سایه­ تاریک اندیشه بر زبان می‌­داند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها