ابوالفضل طریقهدار، نویسنده، پژوهشگر و استاد ویراستاری با اشاره به برخی ویژگیهای ممتاز مرحوم رضا بابایی، آزادگی را از صفات بزرگ این نویسنده و دینپژوه فقید برشمرد و گفت: آزادگی، دین مرحوم بابایی بود.
استاد بابایی مکتبدار آموزش نویسندگی و ویراستاری بود. برگزاری بیش از 30 دوره کلاس نویسندگی در قم و تهران و شهرهای دیگر کشور، چندین دوره مدیر انجمن قلم حوزه و تالیف کتابی در این زمینه با عنوان «درست بنویسیم» موید این سخن است. درباره این وجه از شخصیت مرحوم بابایی که خیلی هم پُررنگ و نمایان است، برایمان بگویید.
رضا بابایی استاد قلم و ادب بود. در طول سالیان با تشکیل کلاسهای گوناگون در زمینه نگارش و ویرایش تلاش کرد تا راه و رسم این فنون را به علاقهمندان آموزش دهد. وی در خصوص نگارش و درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی اعتقادی عمیق داشت. منظور او از «درستنویسی»، نزدیک شدن به وحدت زبانی است؛ البته این به این معنا نیست که همه یک جور بنویسند، اما میتوان توقع داشت که چندان از محورهای اصلی زبان دور نشوند. منظور از «سادهنویسی»، نوشتن به «زبان معیار» و دور شدن از پیچیدگی و ابهام در لفظ و کلام است. «زیبانویسی» نیز از جنبههای مهم قلمی استاد بابایی بود که به صرافت طبع و با تمرین و ممارست، بدان دست یازیده بود و به دیگران تعلیم میداد. این هر سه جنبه نگارش در کتاب ارزشمند «بهتر بنویسیم» در سه فصل آمده است.
از سادهزیستی او برایمان بگویید. به نظر میرسد این صفت در رفتار، اندیشه و همه عرصههای زندگی او دیده میشد.
سادگی در رفتار، اندیشه، هنر و همه عرصههای زندگی استاد بابایی دیده میشد. او عاشق سادگی بود و دین و مظاهر آن را با صبغه سادگی دوست داشت. او ساده مینوشت، اما زیبا. ساده زندگی میکرد، اما آزاده و دلیر. اندیشههای خود را هم ساده بیان میکرد. هر کس که با قلم استاد بابایی آشنا باشد و زندگی و سلوک شخصی او را از نزدیک دیده باشد و یا در سخنرانی و نوشتار به استدلالهای فکری و شیوه تبیین مسائل او توجه کرده باشد، این سادگی را درمییابد.
از دیگر صفات استاد رضا بابایی روح جستجوگر او بود که تشنه حقیقت بود. در این رابطه توضیح دهید.
استاد بابایی، روحی جستجوگر و حقیقتطلب داشت. او پیوسته مینوشت، میاندیشید و میخواند تا روح جستجوگر خود را سیراب کند. دائماً در درون خود، سیر و سلوک داشت، با خود گفتگو میکرد و یافتههایش را به محاسبه میکشید تا به کیمیای حقیقت دست یابد.
دغدغه مردم و جامعه هیچگاه او را رها نکرد. همیشه دلواپس این دو بود. حتی زمانی که در بستر بیماری به سر میبرد و از مرگ فرهاد خسروی، کولبر چهاردهساله مریوانی مطلع شد به قول خودش چند کلمه با انگشتهای لرزان و ناتوان برای او نوشت. در مورد این ویژگی و اهمیت او به مردم بفرمایید.
استاد بابایی بهمعنای واقعی کلمه، دغدغه مردم را داشت و میکوشید تا از آلام و دردهای آنها بکاهد و از این منظر، متفکری متعهد بود. وی «زمان» را بهخوبی میشناخت و با توجه به مقتضیات آن، میکوشید با قلم و نثرش، انسان متعهد و هنرمندِ درد آشنا را معنا کند. انبوهی از نوشتههای او درباره مشکلات جامعه، همگی گویای دردمندی این اندیشور تواناست.
«دین و عقلانیت» به نماد مرحوم بابایی تبدیل شده است. او همسنگ مطالعهاش، فکر میکرد و یک کتاب هم تحت همین عنوان تالیف کرد. بابایی رابطه دین و عقل را چطور میدید؟
استاد بابایی، همواره میکوشید به فهمی از متون دینی دست یابد که مهمترین ویژگی آن، سازوارگی با «عقل» است. آثاری که در حوزه دین، نگاشته است، نشان میدهد که همه جا به دنبال «دلیل» است، او مصداق «نحن ابناء الدلیل نمیل و حیث یمیل» بود. اساساً رابطه عقل و دین، از کهنترین و عمیقترین پرسشها در تاریخ تفکر بشری است و هر متفکری به ناچار باید موضع خود را در برابر این سؤال، روشن کند. استاد بابایی در کتاب ارزشمند «دیانت و عقلانیت»، شجاعانه و عمیق، رابطه دین و عقل را به تفصیل کاویده است.
مرحوم بابایی طلبهای سنتگرا بود اما در نهایت به روشنفکران پیوست و در دیدگاهش تغییر اساسی به وجود آمد، تا جایی که روشنفکری را کارآمدتر از سنتگرایی یافت. علت این تغییر رویکرد و نگرش را در چه میدانید؟
از آنجا که استاد بابایی، روح جستجوگر و حقیقت طلب داشت در آراء گوناگون و قرائتهای مختلف از دین، تامل میکرد. وی با حفظ اصول اولیه ایمانی خود، قرائت روشنفکران دینی را از دین، مقبولتر و خواستنیتر دانست. وی دین «معیشت اندیش» را که سنتگرایان پاسدار آن هستند، سخت و عبوس و برای انسان امروز، ناکارآمد میدانست. نزد وی، ایمان یعنی عقیده به خدا، معاد و پیامبران و اخلاق یعنی درستکاری و خندهرویی. دینداری یعنی معنویتگرایی و گاهی مناجات با خدا.
مرحوم بابایی آزادگی را با هیچ چیز معامله نکرد و قدر و منزلت بالایی نزد او داشت. او حتی نمیخواست به خاطر عدالت، آزادی را قربانی کند. به عنوان آخرین سوال در این رابطه بیشتر توضیح دهید و از جایگاه «آزادی» نزد او بگویید.
آزادگی، صفت بزرگی است که به فرمایش امام حسین علیهالسلام، معادل دینداری است. استاد بابایی، متعهد به مرام آزادگی بود و به هیچ رو حاضر نبود که آزادگی را به پای نان و نام و ارباب قدرت و ثروت و تعلقات دنیوی قربانی کند. آزادی، دین او بود. پس زدن سمتهای پرزرقوبرق و نپذیرفتن مبالغ سنگین برای نوشتن یا سخن گفتن در عرصههایی که با آرمانهای او همخوانی نداشت، دلیل روشنی بر آزادگی اوست. هر کدام از این پیشنهادها میتوانست رنج امرار معاش را از دوش او بردارد و زندگیاش را رونق بیشتری ببخشد، ولی نپذیرفت و همچنان سروستان، ایستاد.
نظرات