سکانس دوم: پدری که با جهالت جامعه دست به گریبان است؛ میان دو راهی جان دخترش یا نادانی به نام «غیرت» و «ناموس». داس را برمیدارد و ناجوانمردانه در خواب به گردن نحیف دخترش میزند تا به قول این مردمان گمراه، از آبرویش دفاع کند. (و حال خدا میداند که خودش از این اتفاق چه حالی دارد)
موضوعی به نام قتل ناموسی مختص به امروز و جامعه ایران نیست و قطعا در دورانهای مختلف در مکانهای جغرافیایی اتفاق افتاده، اما قتل رومینا اشرافی در زمانی رخ داد که رسانههای اجتماعی همه چیز را در سیطره خود گرفتهاند و کمتر خبر این چنینی است که از افکار عمومی پنهان بماند. زمانی که فیلم «خانه پدری» اکران شد بسیاری آن را سیاهنمایی دانستند، اما حالا جامعه با معضلی شبیه آن دست به گریبان شده و دختری در نوجوانی ناجوانمردانه به دست پدر کشته میشود. اما این کنشهای اجتماعی از کجا ناشی میشود و جامعهای که دارای فرهنگ و تمدنی هزارساله است به این مشکلات دچار میشود.
وقتی پای تعصب به میان بیاید!
میثم سعیدی، روان درمانگر و مولف کتاب «واقعیت درمانی» در گفتوگو با ایبنا در پاسخ به این پرسش که با وجود افزایش سواد عمومی چرا شاهد اتفاقاتی مانند قتل یک دختر نوجوان به دست پدرش هستیم؟ گفت: وقتی تفکری اتفاق نمیافتد باورها مانند شمشیر دولبه میشوند و زمانی که علم و مطالعه پشت آن باور نباشد میتواند آسیبرسان شود. اما جای این پرسش است که چرا تحصیلات، کتابها، منابع و رسانههای اجتماعی باعث نشده این اتفاق نیفتد؟ به دلیل اینکه باورهایمان متعصبانه است و وقتی پای تعصب به میان بیاید، فرد حالت دیگری را نمیخواهد باور کند. برای مثال اگر منِ درمانگر اعتقاد به یک روش داشته باشم، روش دیگری را مطالعه نمیکنم و حتی اگر مطالعه کنم در برابرش جبهه میگیرم و اجازه تغییر به آن نمیدهم. باورهای غلط حالت خوددفاعی دارند و این باعث میشود که در مقابل هر علم و هر روشنگری سدی بسازیم.
او درباره نقش رسانههای اجتماعی و تقویت آنها برای مبارزه با برخی تعصبات و باورهای اشتباه در جامعه میگوید: شما هر چقدر سطح مطالعات اجتماعی را بالا ببرید، باید قبل از آن در جامعه فرهنگسازی اتفاق بیفتد و پذیرای این باشد که اطلاعات جدید را قبول کند. متاسفانه ما گشوده به علم و فرهنگ نیستیم؛ نخست این بستر باید آماده و بعد درباره آن مطالعه شود؛ مانند مغز بسته میماند که کلی کتاب بخواند، اما بیفایده است. اولین مشکل این است که انسانها را نمیتوان تغییر داد، مگر اینکه خود بخواهند که زمینه این خواستن را فراهم کنند که این اتفاق هماکنون در جامعه ما نیفتاده. ما هرچقدر (Social Media) شبکههای اجتماعی را زیاد کنیم درصد بازدهی بالایی نخواهد داشت چون افراد به فرهنگ آن آگاه نیستند.
حال باید چه کرد؟
چرا رسانه کتاب که زمینه تفکر عمیق را در جامعه ایجاد میکرد، این روزها حذف شده است؟ این رواندرمانگر در این باره معتقد است: قبل از آنکه شبکههای اجتماعی جامعه را تحت تاثیر قرار دهد رسانه محکمی به نام کتاب در کشور داشتیم، که در بالا بردن سطح فرهنگ در جامعه بسیار موثر بوده است. قطعا تاثیر سوشیال مدیا را نمیتوان انکار کرد، ولی این درصد این قدر نبوده که ما میتوانستیم با کتاب و آموزهها به سراغ اندیشه برویم. بزرگترین ایراد در سوشیال مدیا این است که اطلاعاتی به ما میدهند اما مثل باغی میماند علاوه بر درختهای میوه، علفهای هرز هم دارد. در سوشیال مدیا در مقابل با دیتاهای که میگیریم با موازنه منصفانهای روبرو نیستیم اما اگر مطالعات عمیقتری میکردیم این زمان اضافی را برای مطالب هجو نمیگذاشتیم.
مغز فرصت پردازش اطلاعات فضای مجازی را ندارد
سوشیال مدیاها بمباران اطلاعات (information) میکنند، اما نمیدانیم این اطلاعات تا چه اندازه انتخابی است. مثل ساعتی که در دیوار است و ثانیه شمار آن کار میکند و ما متوجه آن نیستیم، مغز قابلیتی دارد که انتخاب میکند و فرد در این توجه صداهایی را که میشنود که میخواهد. یعنی ممکن است ساعتها در آن اتاق باشید ولی صدای آن را نشنوید. اما زمانی که فردی کتاب مطالعه میکند تمام توجه انتخابی در این بازه زمانی در مطلبی است که میخواند چون زمانی گذاشته و کتابی را هدفمند خریداری کرده است. اما در اینترنت حجم زیادی از دیتاها است که فرد فرصت پردازش به همه آن را ندارد و این توجه انتخابی را به سمت درستی نمیبرد.
اینستاگرام و نقش آن در کاهش روابط بین فردی
این متخصص در پاسخ به اینکه در جامعهای که فرهنگ تعصبی این قدر نقش بالایی دارد چه کنیم که رسانه کتاب قویتر عمل کند؟ بیان کرد: اینستاگرام با هدف انتشار عکس تاسیس و بعد کپشنهایی به آن اضافه شد. لازم بود که ما هم در این زمینه کار کنیم و «اینستاگرامِ کتابی» راهاندازی کنیم که مطالبی که فرد آن را میبیند انتخاب کند. اینستاگرامی که الان وجود دارد نود و پنج درصد اطلاعاتی را افزایش نمیدهد و این ارتباط جمعی روابط بین فردی را کم کرده است. از یک منظر دیگر نگاه کنیم میان خانوادهها فاصله ایجاد کرده است.
نویسنده کتاب «ولع مصرف و شدت علایم محرومیت در متادون درمانی» درباره اینکه چرا علم روانشناسی در این باره موفق عمل نکرده است؟ گفت: شاید به این دلیل است که ما با علمهای جدید روبرو شدهایم و به علوم انسانی بها داده نشده است. در بحث قانونگذاری خیلی قوانین در مراجع قضایی و دادگستری دیده میشود، ولی بخشهایی مانند مشاوره رفتاری در کلانتری خیلی کم وارد شده است.
سعیدی در پایان گفت: رفتارهای غلط ذاتی نیستند، آنها آموخته میشوند و با تقویتهای اجتماعی ماندگار میشوند. نقش همنواییها و تاییدهای اجتماعی در رشد باورهای افراطی و غلط جامعه مانند تیزکنندههای لبه این تیغ هستند که گاهی شاهرگ دختر بیگناهی را به بهانه غیرت و حرف دیگران هدف قرار می دهند. ما به این دلیل از تایید اجتماعی استفاده میکنیم که در بسیاری از مواقع نمیدانیم چه رفتاری باید از خودمان نشان دهیم. از تایید اجتماعی به این منظور استفاده میکنیم تا رفتار درست را در موقعیتهای ناآشنا یاد بگیریم و خدای نکرده انسان ناموجهی به نظر نیاییم.
همه ما از اینکه بیاطلاع و نادان و بیغیرت به نظر بیاییم، بیزار هستیم. نظریه تایید اجتماعی میگوید وقتی شخصی با رفتار و اقدامات صحیح آشنا نباشد، به دنبال افراد دیگر رفته یا سعی میکند از آنان راهنمایی بگیرد.
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد
نظیر اتفاقی از این دست در سالهای اخیر در جامعه کم نبوده؛ خودسوزی سحر دختر آبی، مرگ فرهاد خسروی کولبر 14 ساله، مرگ بنیتا دختر 8 ماهه که فدای یک سرقت اتومبیل شد، قتل ستایش قریشی دختر 6 ساله افغان که فدای تجاوز یک پسر 16 ساله ایرانی شد و حوادثی دیگری که در خفا اتفاق میافتد و شاید هرگز کسی از وقوع آن باخبر نمیشود.
شاید رومینا از معدود دخترانی است که خبر مرگ نابه حقش به واسطه فضای مجازی به کل کشور میرسد، اما رومیناهای دیگری هستند که قربانی عقاید متعصبانه و جهل بزرگترها میشوند. کاش مسئولان سازمان بهزیستی و نهادهای مرتبط آنها را بیشتر دریابند.
«لالا کن دختر زیبای شبنم/ لالا کن رویه زانویه شقایق
بخواب تا رنگ بیمهری نبینی/ تو بیداریه که تلخه حقایق»
نظرات