شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۸
بندرگز در دهه 80 به یک پایگاه مهم در شعر استان گلستان تبدیل شد

«میثم ریاحی» شاعر بندرگزی با بیان اینکه از اواخر دهه 70 بندرگز از یک محل خنثی و در خود تنیده تبدیل به یک پایگاه شعر در استان گلستان شد، گفت: انجمن شعر وصال حلقه اتصال و دور هم جمع شدن ادبیاتی شهرستان بندرگز در دهه هشتاد بود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گلستان، «میثم ریاحی» شاعری اهل شهرستان بندرگز و سردبیر مجله ادبی اینترنتی «پیاده‌رو» است. از او تا به امروز کتاب‌هایی چون «ماه، حلقه‌ی بی انگشت»، «وقتی صدا را مرتکب شدم» و «رهگذری در خواب پروانه‌ها» روانه‌ی بازار نشر شده است. با ریاحی که تجربه ریاست انجمن شعر بندرگز و دبیری و داوری جشنواره‌های متعدد شعر استانی و کشوری داشته است، درباره آثارش، شعر شهرستان بندرگز و استان گلستان، مجله ادبی «پیاده‌رو» و آینده‌ شعر استان گفت‌وگو کردیم که در ادامه ازنظر مخاطبان می‌گذرد.

تا به امروز از شما سه عنوان کتاب شعر روانه بازار نشر شده است. لطفاً کمی درباره این آثار بفرمایید؟

نخستین مجموعه شعر من با نام «ماه، حلقه بی انگشت» در سال 1386 به همت انتشارات داستان‌سرا که در آن زمان محل انتشار آثار پیشرو ادبیات معاصر بود، منتشر شد. خوشبختانه کتاب در آن زمان با تلاش شخصی خودم به‌خوبی در میان اهل‌ فن توزیع شد و بازخورد خوبی هم از شاعران و منتقدین گرفتم. یقیناً نشر اول برای یک مؤلف جزو مهم‌ترین مقاطع زندگی وی در این حیطه است و ماحصل نقدهای مثبت و منفی برای یک مؤلف منطقی می‌تواند توشه بسیار ارزشمندی باشد که چگونه مسیر را بپیماید یا اصلاً تصمیم‌سازی کند که به نوشتن ادامه دهد یا خیر؛ برای من «ماه، حلقه بی انگشت» حاصل 7 سال گوش کردن و نگاه کردن بود. گوش دادن به صدای کلمات و نگریستنِ نشست‌وبرخاست آن؛ عشوه‌های شورانگیز طبیعت که جلوه‌ی خاص و تأثیرگذاری در سطر سطر متن من داشتند و صدالبته خاک خوردن در محضر اساتید بزرگ شعر استان که چگونه نگریستن را به شاگردشان آموختند.

نوع نگاه و انتقال آن به متن بسیار مهم است که متأسفانه در شعر امروز توجه کمی به آن می‌شود. به‌هرحال مجموعه این عوامل در کتاب اول من موردتوجه قرار گرفت و بنده هم در کنار نفی‌ها و تحسین‌ها و رنج‌های دل‌نشین هم‌نشینی با کلمات نهایتاً در سال 1393 به مجموعه «وقتی صدا را مرتکب شدم» رسیدم که توسط انتشارات نگاه تهران منتشر شد. خوشبختانه در مورد این کتاب هم مانند مجموعه اول در اکثر روزنامه‌ها و نشریات توسط شاعران شناخته‌شده نوشته شد و همچنان این نگاره‌ها در بستر اینترنت در دسترس هستند. مجموعه سوم هم گزینه شعرهای زنده‌یاد «بهرام اردبیلی» بوده که به کوشش بنده توسط انتشارات بوتیمار روانه‌ی بازار نشر شد.

کمی درباره جایگاه شعر و فرهنگ و هنر در شهرستان بندرگز و همچنین در غرب استان گلستان برایمان بگوئید.

هنر همواره غریب بوده و هنرمند نیز این‌چنین؛ در بندرگز و غرب استان گلستان نیز مانند اکثر جاهای کشور کمتر مردم کتاب‌خوان داریم خصوصاً با این قیمت‌های بالا و شرایط اقتصادی که عموم جامعه درگیر آن هستند، هرچند که پیش از گرانی کاغذ و کتاب هم میزان اقبال عمومی چنگی به دل نمی‌زد و در شهرهای کوچک همیشه بیشتر این مسئله نمود پیدا می‌کند.

مردم بندرگز در زمانی که جشنواره‌ها تا اواسط دهه هشتاد رونق داشت بیشتر، اما بعدازآن و تا امروز به‌مراتب بسیار کمتر هنرمندان خود را می‌شناسند؛ اما یقیناً هنرمندانی که شناخته‌شده‌اند، صاحب احترام هستند؛ اما متأسفانه هیچ‌وقت تلاش محسوسی برای حمایت از هنر و هنرمند مشاهده نمی‌شود و معمولاً مثل اکثر اوقات زمانی به سمت او می‌رویم که به وی نیاز داریم.

جامعه ایران هنوز این را پس از قرن‌ها نیاموخته است که هنر و به معنای کلی‌تر فرهنگ نیاز حقیقی یک سرزمین است که کُنش جمعی مردم را بروز می‌دهد و تا زمانی که همه‌چیز یک جامعه بر این بستر عظیم شکل نگیرد، مطمئناً آن‌همه چیز ره به‌جایی نخواهند برد جز به بیراهه.

وضعیت انجمن‌های ادبی در شهرتان بندرگز و شهرستان‌های غرب گلستان و فعالیت آنها را چگونه اریزیابی می‌کنید؟

شعر در شهر بندرگز درگذشته به‌صورت کاملاً سنتی و موزون و با مضامینی کلیشه‌ای دنبال می‌شد تا اینکه نهایتاً در اواخر دهه 70 با ظهور یک اداره فرهنگ و ارشاد اسلامیِ پویا و گردآوری جوانان پرشور و علاقه‌مند به هنر در رشته‌های مختلف، انجمن‌های هنری با اهدافی نو شکل گرفتند.

انجمن شعر و ادب وصال در همان زمان سازمان‌دهی شد و تعداد قابل‌اعتنایی از ادبیاتی‌ها را جمع کرد. این بار فرق در این بود که در کنار قدیمی‌ها جوانان آشنا با شعر معاصر بودند و تأثیر بسزایی در نوآمدگانی داشتند که تنها ادبیات کلاسیک را خوانده و یا شنیده بودند و طبعاً قلم کلاسیک داشتند. عزیزانی مثل آقای رضا اسدی، علیرضا نکاحی، افسانه صبوری، محبوبه طاری دشتی، کمال شبانی، علی شربتی، ناصر سقایی و ... ازجمله فعالین نواندیش آن زمان بودند.

خود من هم‌ سال 1380 درحالی‌که در دوره دبیرستان بابت دوبیتی‌ها و مثنوی‌هایم از دبیر ادبیات مدرسه آقای کردی نژاد نظرخواهی می‌کردم با نظر ایشان با انجمن شعر آشنا شدم و با حضور در آن محفل گرم و تأمل در نظرات عزیزان به‌کلی مسیر ادبی بنده تغییر کرد و نهایتاً دو دوره هم مسئولیت انجمن را به عهده داشتم.

در آن دوره‌ها جشنواره‌های بسیار باکیفیتی هم در بندرگز برگزار شد و به گواه دوستان در شهرهای دیگر، بندرگز از یک محل خنثی و در خود تنیده تبدیل به یک پایگاه شعر در استان شد. به‌طوری‌که شاعرانش در جشنواره‌های استانی و کشوری برگزیده می‌شدند و در انجمن شعر وصال شاعران شهرهای اطراف مثل کردکوی، بندر ترکمن و گلوگاه و بهشهر حضور پیدا می‌کردند.

به‌نوعی پس از سال‌ها بی‌اعتنایی، نگاه‌ها به سمت غرب استان هم چرخید. به‌طوری‌که بندرگز در دهه 80 میزبان نخستین جایزه ادبی شمال کشور با نام «جایزه ادبی دریا» با حضور بزرگان شعر معاصر بود؛ اما متأسفانه سال‌هاست به دلایل مختلف ازجمله کوچ فعالین به شهرهای بزرگ‌تر و تغییر سیاست‌های هنری، انجمن بندرگز علی‌رغم فراز و فرودهای مقطعی و تلاش‌ها، به‌کلی از رونق افتاده و مدت‌هاست که چهره‌ای نوظهور نداشتیم.

در بندر ترکمن تا آنجایی که اطلاع دارم محفل شعر خاصی درزمینهٔ شعر فارسی وجود ندارد اما در کردکوی دو سه سالی است که توسط خانم پگاه سید اسراری انجمن ترانه شکل‌گرفته و تلاش‌های خوبی دارد آنجا اتفاق می‌افتد و توسط خانم آزاده حسینی جلسات حافظ خوانی تشکیل می‌شود. از کردکوی در شعر کلاسیک آقای‌هادی ناظریان و در شعر نو خانم آزاده حسینی به شعر استان معرفی شدند.
 

 
شما سردبیر مجله ادبی «پیاده‌رو» نیز هستید. درباره این مجله و حضور و فعالیت شاعران و اهل‌ قلم گلستانی در این مجله ادبی برایمان بگوئید.

بله پیاده‌رو یک مجله‌ی ادبی در بستر اینترنت است که جرقه‌ی ایجاد آن سال 1386 در ذهن من زده شد و بالاخره پس از ماه‌ها تلاش برای چگونگی ایجاد آن در شهر کوچکی مثل بندرگز و مشورت با برخی بزرگان استانی و کشوری در اردیبهشت سال 1387 اولین شماره‌ی آن بارگذاری شد و با توجه به اینکه همواره از تیمی تخصصی و شناخته‌شده از شاعران و نویسندگان و مترجمان کشوری برخوردار بوده تا به امروز مورد اقبال و توجه مخاطبین قرارگرفته است.

فکر می‌کنم امروز پیاده‌رو قدیمی‌ترین سایت ادبی شناخته‌شده‌ی کشور است که همچنان به‌صورت پویا به فعالیتش ادامه می‌دهد. ما امروز در پیاده‌رو بخش‌های اختصاصی ادبیات ترکیه و آذربایجان، فرانسه، عرب و کردی راداریم که کمتر مجله‌ای از آن برخوردار است.

در رابطه با بخش دوم سؤال شما هم باید عرض کنم که متأسفانه آن‌چنان‌که شاعران دیگر استان‌ها از امکان دیده شدن در پیاده‌رو استفاده می‌کنند شاعران استان گلستان کمتر از این امکان بهره‌مند‌می شوند و این برمی‌گردد به برخی روحیات ادبی رایج در این استان و توضیح اش فرصت بسیار بیشتری می‌طلبد؛ اما درمجموع تعدادی آثار می‌رسد که مورد تائید دبیران قرار نمی‌گیرد و اما در کنار آن ما از آثار شاعران شناخته‌شده استان در مجله یقیناً بهره‌مندیم.

شما مجموعه شعرهای بهرام اردبیلی را در قالب کتابی گردآوری کرده‌اید که به همت نشر بوتیمار روانه بازار نشر شده است. لطفاً در مورد این اثر بفرمایید.

من سال‌ها پیش به‌واسطه استاد عزیزم جناب آقای علی مسعود هزارجریبی با آثار بهرام اردبیلی آشنا شدم. بهرام اردبیلی ازجمله شاعرانی بود که در کنار چهره‌هایی دیگر نظیر بیژن الهی، هوشنگ چالنگی، پرویز اسلام پور، فیروز ناجی و ... حلقه‌ی «شعر دیگر» را تشکیل دادند و دو شماره جزوه از شعر این شاعران در همان زمان منتشر و به‌صورت محدود توزیع شد.

تا همین چند سال پیش برای اینکه شعر شاعران این حلقه و سایر شاعران آن زمان را بخوانیم باید در هزارتوی کتابخانه‌ی افراد مختلف که تعلق‌خاطر به این جریان داشته‌اند و یا آرشیو باز بوده‌اند می‌چرخیدی تا به نتیجه‌ی نسبی برسیم. دهه‌ی چهل از دید من آغاز نگاه آوانگارد به مسئله‌ی هنر در اکثر زمینه‌ها بود و شاعران «شعر دیگر» از پیشروان شعر در این زمینه که متأسفانه به خاطر نوع مسلک آن‌ها همگی پراکنده شدند و اصلاً دیگر علاقه خاصی به انتشار اثر نشان ندادند.

درحالی‌که از دید بنده پرداخت مجدد و بازخوانی آثار آن شاعران برای ادامه‌ی مسیر شعر امروز بسیار راه گشا خواهد بود و خوشبختانه امروز با انتشار این اثر یعنی «رهگذری در خواب پروانه‌ها» و آثار دیگر عزیزان چون آذرخشی از جنبش‌های ناگهان به کوشش دوست عزیزم دکتر سید حمید شریف نیا و آثار بیژن الهی به همت جناب داریوش کیارس و ... دیگر جوانان امروز مشکلات ما را برای دستیابی به آثار نخواهند داشت. نکته‌ی جالب‌توجه هم استقبال بسیار خوب از این آثار بود که در نوع خودش محل تأمل و تعمق است.

برای توسعه و تعالی شعر گلستان چه باید کرد تا بیش‌ازپیش در گستره‌ی ملی بیشتر دیده و شنیده شود؟

شعر گلستان از دیرباز مطابق آنچه دیده و شنیده‌ام پویا بوده و همواره در مقاطع مختلف نقش خود را به‌عنوان بخشی از جامعه ادبی ایفا کرده است اما به دلیل نگرش نو و آوانگارد به مسئله‌ی شعر کمتر به چشم عام جامعه آماده است اما بزرگان ادبیات از دهه‌های مختلف همواره شاعران شاخصی از خطه‌ی گرگان را شناخته و همواره در آنتولوژی‌های شعر از آن‌ها یادکرده‌اند.

به عنوان نمونه از پرویز کریمی توسط زنده‌یاد احمد شاملو تا محمدمهدی مصلحی توسط سپانلو تا علی مؤمنی و ... در کتاب «شعر به دقیقه اکنون» تا آنتولوژی‌هایی که اکنون منتشر می‌شوند مانند «نود سال شعر نو پارسی» استاد بابا چاهی و ... بنابراین شعر استان گلستان همواره شاعران شناخته‌شده در سطح کشور داشته است. در شعر کلاسیک هم البته این موضوع مطرح است؛ چهره‌ی شناخته‌شده‌ای مانند بنیامین دیلم کتولی است.

اما برای توسعه یقیناً آنچه نقش بیشتری ایفا می‌کند در کنار مطالعه و مسائل تئوریک، برگزاری جشنواره‌هایی باکیفیت در سطح کشوری است که متأسفانه جای خالی آن در گرگان احساس می‌شود. تعامل و گفتمانی که در این محافل صورت می‌پذیرد بسیار نقش بسزایی در شناخت و ارتقای سطح شعر استان و کانال ارتباطی با پایتخت ایفا می‌کند که متأسفانه سال‌هاست که گرگان یکی از کانون‌های شعر مدرن کشور از آن بی‌بهره است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها