کتاب «تصوف و قدرت سیاسی: بررسی رابطه تصوف و قدرت سیاسی در عصر ایلخانان» به بررسی رابطه قدرت سیاسی و تصوف با بهرهگیری از تکنیکهای پژوهشی روش گفتمان فوکو در برههای از تاریخ ایران بعد از اسلام میپردازد.
هدف اصلی نویسنده کشف قانونمندیها، ساختار اجتماعی، هویت اجتماعی در زمانهای خاص، ساختار سوژگی، کردارها و استراتژیهای قدرتی است که به تولید معرفت عرفانی منجر شده و به تبع بازخورد معرفت عرفانی در نظام دانایی اعصاری که غلبه با معرفت عرفانی در مقایسه با دیگر معارف بوده و در مجموع بررسی کارکرد عرفان در مشروعیت قدرت سیاسی است. کشف کلیتها و صورتبندیهای گفتمانی که ذیل آن دانش مبنای شکلگیری و مشروعیت قدرت به دست میآید و در مقابل نیز بحث پیرامون آن دانش تولید شده توسط قدرت سیاسی، کار مهم نویسنده در این کتاب است.
در تدوین این پژوهش که دوره زمانی عصر ایلخانان (قرن هفتم در جغرافیای ایران) موسوم به عصر رنسانس ایرانی را پوشش میدهد، میتوان سه هدف عمده ترسیم کرد: هدف اول که ماهیت بنیادی بودن این پژوهش را رقم میزند، عبارت است از گسترش مرزهای دانش در حوزه رابطه عرفان و قدرت؛ یعنی کشف مختصات جهان-اندیشهای که در مقطعی از تاریخ، ویژگیهای غریب و نامتعارفی نسبت به ادوار گذشته و پس از خود بروز داد. عرفان و تصوف در این پژوهش تا جایی مورد ملاحظه است که مرتبط با پدیدههای اجتماعی و روابط قدرت باشد. به عبارتی کشف کردارها و استراتژی قدرتهای سیاسی مستقر که نظام دانایی خاصی (معرفت عرفانی) را تولید کرده است.
این پژوهش در پرداختن به موضوع عرفان به چند دلیل به مقتضیات زمان حال توجه دارد. درک درست از پویشهای فعلی، بهویژه جریانهایی که مشروعیت خود را مبتنی بر دعاوی عارفانه و رازآمیز میدانند، مستلزم کالبدشکافی بسترهای سیاسی-اجتماعی عرفان و تصوف در مقطعی سرنوشتساز موسوم به عصر رنسانس ایرانی است، چنانکه پارهای معتقدند ریشههای صورتبندی فعلی سیاسی از حیث مبانی مشروعیت قدرت، مفهوم ولایت، هویت و... را باید در این دوره جستجو کرد.
اندیشههای عرفانی از یک سو واجد دالهای اقتدارگرایانه است، همچون لزوم تسلیم تام و تمام مرید در مقابل مراد (که در عرفان از آن به ولایت یاد میشود) پذیرش جور و ستم در شکل تقدیرگرایی و تخلق به اخلاق و اوصافی از خداوند که ممزوج با خشونت است و از سوی دیگر عرفان واجد دالهای دموکراتیکی چون مدارا، احترام به تنوع دینی و فرهنگی است. از این جهت نمیتوان به مطالعه عرفان بدون نظر به این دلالتها که مساله امروز ما نیست بیتوجه بود. موضوع نگرش عرفا به اشیا، انسان و امور از افق و ارتفاعی الهی است. عرفان با عطف و ارجاع انسانها به افقهای برتر موجب ترسیم روابط بهتر سیاست و تلطیف قدرت میشود.
این رساله بر آن است از یک سو این نظریه را که مدعی انحصار عقلانیت عملی اسلام با محوریت فقه در دورههای میانه اسلامی است به چالش بکشد و از سوی دیگر نظریاتی را که تفکر عرفانی را ممزوج با رخوت، سکون و عقبنشینی از واقعیات زندگی میدانند، با ارجاع به انبوههای از شواهد تاریخی در دایره نقد قرار دهد. در عصر حاضر اندیشمندانی چون عبدالکریم سروش ارتباطی وثیق بین گرایشهای عرفانی و فاشیسم میبینند که در بحث ولایت به آن پرداخته میشود.
«مروری بر مبانی نظری و ادبیات موضوع»، «گفتمان تصوف»، «کارکرد تصوف و مشروعیت قدرت سیاسی»، «گفتمان فقهی و نقد تصوف»، «عناصر و مؤلفههای گفتمان تصوف» و «مطالعه موردی: زن در گفتمان عرفانی قرن هفتم» فصلهای ششگانه کتاب را دربردارد. در این پژوهش تحلیل میشود که چرا در عصر ایلخانان تصوف به صورت نیرویی فایق درآمد و چه ارتباطی بین قدرت و این سنخ از آگاهی و معرفت شناسی در اندیشه دینی وجود دارد. در این عصر به ندرت میتوان کسانی را یافت که مرید شیخی نبوده یا با دست کم به نوعی با خانقاه سروکار نداشته باشند، تصوف در عصر ایلخانی در همه جا و بر همه چیز سایه انداخته بود. تحلیل این قدرت گرفتن عرفان و تصوف در آن دوره بسیار میتواند به مساله گشودگی در فرهنگ ایرانی هم کمک کند و اینکه این گشودگی از چه سنخ و چه نوعی است؟
نویسنده میکوشد تا رابطه قدرت با تصوف را در دو قرن هفت و هشت که ملازم با شکوفایی اندیشه عرفانی در ایران و سرزمینهای اسلامی است، بررسی کند. به همین دلیل از میان عرفا و مشاهیر صوفیه، شخصیتهایی چون مولانا، سعدی، عزیزالدین نسفی، سمنانی و... نیز که به نحوی نماینده اندیشه عرفانی عصر خود هستند، مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
قرن هفتم هجری قرنی است که تاریخ ایران شاهد تولید انبوه آثار صوفیانه و هژمونیک شدن ارزشهای عرفانی در گستره جامعه آن روزگار ایران است و ضرورت دارد تا چگونگی در دسترس قرار گرفتن این ارزشها در جامعه بررسی شود. چنانچه فوکو میان رژیمهای دانایی و استراتژیهای قدرت رابطهای تعاملی میبیند، این پژوهش نیز به بررسی رابطه قدرت سیاسی به مثابه یکی از امکانهای سیاسی با رژیم دانایی تصوف عصر ایلخانان میپردازد. نویسنده در فصل پایانی که محتوایی نظری دارد، به دلالتهای سیاسی عرفان میپردازد، در این فصل دالهای دموکراتیک و غیردموکراتیک عرفان تحلیل میشوند.
کتاب «تصوف و قدرت سیاسی: بررسی رابطه تصوف و قدرت سیاسی در عصر ایلخانان» نشر تاریخ ایران نوشته ولی محمد احمدوند در 369صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و بهای 60 هزار تومان از سوی نشر تاریخ ایران منتشر شده است.
نظر شما