شما به نوشتن رمان با موضوعات تاریخی و مذهبی علاقه دارید. این علاقه از کجا ناشی میشود؟
علاقمندیها در ذات آدم هستند و نمیشود گفت از کجا ناشی شدهاند. من همیشه به ادبیات و تاریخ علاقمند بودهام و گاهی تلاش کردم رمانهای تاریخی بنویسم. البته این را هم بگویم که من تا به امروز هشت کتاب به چاپ رساندهام که فقط سه تا از آنها تاریخی است.
وقتی به آثار شما مراجعه میکنیم، یک تم مذهبی در اکثر آنها وجود دارد. این موضوع آگاهانه اتفاق میافتد یا از ناخوداگاه شما نشات میگیرد؟
با این جمله که گفته شود «یک تم مذهبی در تمام آثار دیده میشود»، موافق نیستم. زیرا مذهب چیزی نیست که ما روزانه با آن مواجه نباشیم؛ ما یا با مذهب مواجهیم و یا با فقدان مذهب. و میشود گفت که داستانهای ما برگرفته از همین دو محیط است. یعنی هر اثری خلق کنیم، خلاصه باید از مذهب عبور کنیم؛ یا وجودش و یا نبودش. که البته فکر میکنم منظور شما از مذهب، دین باشد؛ چون همانطور که میدانید این دو با هم تفاوت دارند.
تعریف شما از داستان دینی چیست؟
رمانی که در آن عناصر داستانی در خدمت بیان و تفهیم یکی از مفاهیم دینی باشد، رمان دینی است. این مفهوم میتواند خرد باشد، میتواند کلان باشد. میتواند از طریق معرفی یک شخصیت دینی اتفاق بیفتد، میتواند یک واقعه را روایت کند. میتواند سجایای اخلاقی را دستمایۀ نوشتن قرار دهد، میتواند کاربرد حدیثی را در زندگی امروزه تبدیل کند به داستان.
من در همین جامعه زندگی میکنم و شاهد رفتارهای درست و نادرست شهروندان در موقعیتهای مختلف هستم. نه از نظر من و بنا بر سلیقۀ شخصی من، بلکه از نظر آموزههای دینی و قوانین اجتماعی. به عنوان مثال، رعایت حریم شخصی دیگران، حق آنهاست و سلیقهبردار هم نیست. طبیعی است که من به عنوان یک شهروند و کسی که در معرض خطاهای دیگران قرار میگرفتم و آسیب میدیدم، به وجود آنها اعتراض داشته باشم، چون شکل بهتر و درستتری هم برای آن رفتارها وجود دارد و به کار بستنشان اصلاً کار سختی نیست. همین باعث شد در رمان «برپا» دنیایی خلق کنم از آدمهایی که کاملاً عادی به زندگی روزانهشان میپردازند اما در همین روزمرگیها خطاهای جبرانناپذیری مرتکب میشوند. خطاهایی که داستانساز میشود برای دیگران. با آسیبی که به خودِ فردِ خطاکار وارد میکرد، کاری نداشتم؛ من در رمان «برپا» از دید جامعه و زندگی اجتماعی، به خطاهای رفتاری نگاه کردم.
«در خوابهایم» یک کتاب عاشقانه است. چرا از مفهوم عشق برای انتقال مفاهیم به مخاطب استفاده کردیم؟
عشق همواره موضوع جذاب و قابل دسترسی بوده است. از ابتدای خلقت انسان وجود داشته و تا پایان انسان هم با او خواهد بود. هر کسی هم به عشق از دریچه بینش و تجربه خودش نگاه میکند. برخی عشق را دروغی میدانند و برخی آن را راستترین. برای برخی سیاه و زشت است و یادآور خاطرات تلخ، و برخی آن را سفید و زیبا و شیرین معرفی میکنند. برخی وفادار به عشق هستند و برخی آن را ابزاری میدانند برای رسیدن به آرزوهایشان. حالا در میان این همه تفاوت، خلق رمانی که از منظر نویسنده باشد و همراه با تخیل خاص او، میتواند جذاب و خواندنی باشد.
من در رمان «در خوابهایم» به موضوعاتی پرداختهام که اقتضا میکرد عاشقانه روایت کنم. یعنی علاوه بر اینکه عشق، انتخاب من بود، نیاز هم بود برای پیش بردن داستان. اگر عشق از این رمان حذف شود، داستان آسیب خواهد دید. چون من برای حضور عشق، دلیل داشتهام و فکر میکنم تقریبا در بخش عشق توانستهام که خوب حرفم را بیان کنم. امیدوارم نظر خوانندگان هم همین باشد. همانطور که خودتان گفتید «در خوابهایم» یک رمان عاشقانه است و بنابراین طبیعی است که در این رمان عشق را ابراز قرار بدهم برای انتقال مفاهیم.
آیا میتوانیم بگوییم که عشق از جمله تِمهای مورد علاقه شماست؟
بله قطعاً همینطور است. من تصورم بر این است که بدون عشق، زندگی بیمفهوم است. یا بهتر بگویم، آن معنایی را که من به دنبالش هستم، ندارد.
برویم سراغ رمان «فردا مسافرم»؛ داستانی عاشورایی که به حضور زنان در واقعه عاشورا میپردازد. مایلم بدانم چرا از نگاه زنان به این واقعه پرداختهاید؟
این فقط یک انتخاب است. همیشه در میدانهای جنگ، مردان در معرض دید قرار دارند و به زعم عموم، جنگ همان است که در میدان و در رویارویی با دشمن اتفاق میافتد. درحالیکه این اشتباه است. جنگها از مدتها قبل شروع شدهاند و تا مدتها بعد هم ادامه پیدا میکنند و تنها بازۀ میانی آن که همان پیکار در میدان است دیده میشود. من خواستم در رمان «فردا مسافرم» کمی از میدان جنگ فاصله بگیرم و به قبل و بعد میدان بپردازم. در وقایعی که مربوط است به بعد از واقعۀ عاشورا، حضور زنان پررنگ بود، در کاروان اسرا و در کوفه و شام. پس من میبایست به زنان بپردازم. اگر در وقایع بعد از عاشورا، مردان حضور داشتند، من قطعاً داستان آن مردان را روایت میکردم درحالیکه خودم مرد نیستم.
من سعی میکنم وقت و انرژی زیادی برای این مرحله صرف کنم چون هر چقدر در این مرحله بیشتر بمانم، رمان بهتری خواهم نوشت.
نوشتن رمان را در چه بازه زمانی تمام میکنید؟ روشتان در نوشتن چگونه است؟
روش خاصی برای این کار ندارم. بستگی دارد به حجم کار، به موضوعی که رمان دارد، به اطلاعاتی که نیار دارم برای نوشتن آن رمان، به شرایط زمانی و غیره.
با توجه به اینکه نویسنده تازه کار برای چاپ کتابش سختیهای زیادی پیشرو دارد، مایلم از تجربه خودتان برای این دسته از نویسندهها سخن بگویید.
برای چاپ کتاب تنها یک راه وجود دارد و آن هم مراجعه به ناشر. برای پیدا کردن ناشر شاید تازهکارها کمی با مشکل روبهرو شوند که آن هم با مشورت کردن و راهنمایی خواستن از نویسندگان دیگر به راحتی حل خواهد شد. و به این اعتقاد ندارم که تازهکارها با مشکلات زیادی روبهرو میشوند. این مشکلات وجود دارد اما زیاد نیست.
آخرین اثر شما هم با رویکرد تاریخی نوشته شده است. رمانی با عنوان «به امین بگو دوستش دارم». از این کتاب هم برایمان بکویید.
این رمان که تازه یک هفته از چاپش میگذرد، یک رمان تاریخی است. تاریخی که مربوط میشود به صدر اسلام. من در این رمان داستان حمایتهای چهار مرد را از حضرت محمد (ص) روایت میکنم. این حامیان عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه و جعفر هستند، که خودشان داستان حمایتگری و علت آن را روایت میکنند.
طبیعتاً رمان «به امین بگو دوستش دارم» یک رمان رئال است و سراسرش چیزی نیست جز عشق به حضرت محمد. عشقی که باعث میشود مردانی که قدرتمند و توانمند هستند و در جامعه اعتباری دارند و میتوانند زندگی بیدغدغهای داشته باشند، چشم بر تمام اینها ببندند و زندگیشان را وقف حمایت از حضرت محمد (ص) کنند تا او سرپا بماند و دینش گسترش پیدا کند. امیدوارم دوستانی که علاقمند به خواندن رمان هستند این رمان را بخوانند و حال و هوای خوشِ این عشق به آنها هم منتقل شود.
نظر شما