مریم راهی معتقد است، افرادی هستند که به تاریخ علاقه دارند اما رغبتی به خواندن کتب تاریخی ندارند رمانهایی که متعهد به تاریخ نوشته میشوند، برای این دسته افراد جذاب هستند.
او با بیان اینکه پرداختن به شخصیتهای مهم و تاثیرگذار، نوشتن رمان را سختتر کرد، ادامه داد: حضرت محمد (ص) در جامعهای اسلام را وارد کردند که مردم آن با یکتاپرستی بیگانه نبودند. آنها اخباری داشتند از حضرت ابراهیم و افرادی بین آنها بودند که موحد بودند و پیرو حضرت ابراهیم. نمونه بارز آن عبدالمطلب است و ابوطالب، که هر دو رئیس قبیله قریش هم بودند. پس صحبت کردن در مورد توحید و رد بتپرستی موضوع جدیدی نبود. در واقع آنچه به حضور حامیان ضرورت میبخشید، خطری بود که اشراف و بزرگان قریش در مواجهه با پیامبر (ص) احساس میکردند. مکه به علت وجود کعبه شهر قدرتمند و بانفوذ و در تجارت هم سرآمد بود؛ همینها قدرت و ثروتی برای اشراف قریش ایجاد کرده بود. از طرفی همه پیامبر (ص) را دوست داشتند، به ایشان لقب امین داده بودند و حالا اگر اعلام میکردند پیامبر هستند و آوازهاش در سرزمینهای اطراف میپیچید، یک انتقال قدرت اتفاق میافتاد. یعنی قدرت از دست اشراف خارج میشد و به دست پیامبر (ص) میافتاد. در واقع اشراف قریش با این مشکل داشتند و دشمنی آغاز کردند. آنقدر این قدرت برایشان مهم بود که به پیامبر (ص) پیشنهاد دادند یک سال خدای شما را بپرستیم، یک سال خدای ما را. یعنی حتی به این قانع بودند که حداقل یک سال در میان، صاحب قدرت باشند. رمان از این مقطع به بعد شکل دقیقتری به خود میگیرد. مسئلهای ایجاد شده است که باعث میشود افرادی به عنوان حامی حضور پیدا کرده و انجام وظیفه کنند. این که چطور این اتفاقات رخ میدهد و چه واکنشهایی در پی دارد، ادامه رمان "به امین بگو دوستش دارم" را میسازد.
راهی که پیش از این رمان، کتابهای تاریخی دیگر نیز نوشته است در مورد علاقه خود به این ژانر، اظهارداشت: به تاریخ بهویژه تاریخ صدر اسلام علاقهمندم، چون معتقدم شخصیتهای شگفتآوری را به ما معرفی میکند. شخصیتهایی که باهوش هستند، میدانند باید چه کار کنند و برای رسیدن به هدفشان حاضرند دست به هر کاری بزنند. چنین شخصیتهایی خیلی داستانی هستند، زندگیهای پرتنش و پرهیجانی دارند و برای من که قصد نوشتن رمان دارم، خیلی جالبند. اینها تا حد زیادی علم دارند، علم انساب و علم نجوم. تا حد زیادی ادیب هستند، شاعران بزرگی دارند. زبانشان فصیح است و برای آن اهمیت قائل هستند، اما از طرف دیگر نقصهای غیرقابل جبرانی در زندگیشان دیده میشود. چنین فضایی بسیار زیاد میتواند برای من به عنوان محقق و رماننویس جذاب و جالب باشد. با در نظر گرفتن تمام این موارد تصمیم گرفتم رمان "به امین بگو دوستش دارم" را بنویسم. اولین رمان تاریخی که نوشتم "یوما" نام دارد. شخصیت اصلی آن حضرت خدیجه (س) است. داستان زندگی ایشان را روایت کردم و باز هم به تاریخ صدر اسلام پرداختهام. "یوما" رمان عاشقانه تاریخی است، عشق حضرت خدیجه (س) به پیامبر (ص) و حوادثی را قبل و بعد از رخ دادن این عشق شاهد هستیم. دومین رمان تاریخی که نوشتم "فردا مسافرم"، در مورد اسرای کربلا و پیشینه و سرنوشت آنها است.
او با این توضیح که برای نوشتن رمان "یوما" به دلیل پیدا کردن منابع مستند، دچار مشکل بودم چون درباره حضرت خدیجه (س) منابع بسیار محدودی وجود دارد، تصریح کرد: اما برای نوشتن رمان "به امین بگو دوستش دارم" هیچ نگرانی بابت منابع تاریخی نداشتم. کتابهای علمی تاریخی در این حوزه بسیار است. سختی کار من فقط مربوط میشد به چگونگی نوشتن این رمان و نوع روایت کردن آن. افرادی هستند که به تاریخ علاقه دارند اما رغبتی به خواندن کتب تاریخی ندارند. رمانهایی که متعهد به تاریخ نوشته میشوند، برای این دسته افراد جذاب هستند. راهی این روزها مشغول نگارش رمانی اجتماعی است. "برپا"، "در خوابهایم"، "گنامینوها قدر آدم را نمیدانند" و " ابژه لاو" عناوین دیگر کتابهای او خارج از ژانر تاریخی هستند.
نظر شما