شاگردانش مانند خود او مداوا و معالجه مجروحان شیمیایی جنگ را اولویت اصلی زندگی قرار دادند و در این راه از هیچ کوششی مضایقه نکردند.
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
«مدرک پزشکیاش را که از دانشگاه تهران گرفت، به بریتانیا رفت برای ادامه تحصیل آنجا بود که متخصص سمشناسی و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه ادینبورگ شد. همزمان عضو جامعه سمشناسان بالینی اروپا و چند اتحادیه و انجمن تخصصی دیگر هم بود. او شخصیتی بینالمللی شد و مراجعات فراوانی داشت. و البته اخبار مربوط به کشورش را هم رصد میکرد. ایران آن روزها درگیر جنگی ناخواسته و ناعادلانه بود. مردم اما به دفاع برخاسته بودند و این دشمن را خشمگینتر میکرد. کار به جایی رسید که دشمن به فکر حملهای نامتعارف افتاد؛ حمله شیمیایی. خبر که به گوش دکتر رسید، خواب از چشمانش ربوده شد. میدانست کشور اکنون به تخصص او نیاز دارد. ایران متخصص سمشناسی نداشت و بیم حمله قریبالوقوع دشمن، دکتر را میآزرد. او عزم بازگشت کرد، اما نمیدانست با آن همه مشغله چه کند. از طرفی نظر خانواده هم برایش مهم بود. با آنکه نظر همسرش را میدانست، عاقبت حرف دلش را با او در میان گذاشت. همسرش بیش از خود او نگران و دلتنگ بود. دیگر معطل نکرد. مدتی بعد، دکتر مهدی بلالیمود در ایران بود و در دانشگاه علوم پزشکی مشهد درس سمشناسی میداد. شاگردانش مانند خود او مداوا و معالجه مجروحان شیمیایی جنگ را اولویت اصلی زندگی قرار دادند و در این راه از هیچ کوششی مضایقه نکردند.
لینک مرتبط:
https://takrim.bmn.ir/fa/1596
نظر شما