جنس مخاطبان کتاب کاملا به نویسنده برمیگردد
محبوبه نجفخانی از مترجمان پیشکسوت و نام آشنای ادبیات کودک در پاسخ به این سوال که آیا داستانهایی که کاراکتر دختر دارند فقط مورد توجه دختران قرار میگیرند یا پسران هم به آن توجه میکنند، میگوید: این مساله بستگی به شخصیتپردازی نویسنده و شخصیتهای دیگری دارد که در داستان در کنار کاراکتر دختر قرار دارند. مثلا در مجموعه «جودی دمدمی» جودی با آنکه شخصیت دختر است اما شیطنتهای پسرانه دارد، از طرفی برادرش که مدام با او کلکل دارد و دو دوست صمیمی او پسر هستند که در کنارش نقش آفرینی میکنند. و با اینکه شخصیت اصلی دختر است اما فضا خیلی دخترانه نیست و در کشورهای خارجی هم مورد استقبال مخاطبان دختر بوده هم پسر و استقبال پایاپای بوده است. حتی زمانی که این مجموعه را به نوه خودم که پسر است و تمایلی به خواندن داستانهای دخترانه ندارد، معرفی کردم، همه مجموعه را خواند و خیلی هم دوست داشت.
این مترجم و منتقد ادبی میافزاید: اما وقتی با داستانهایی مانند «زنان کوچک» یا «رامونا» روبهرو هستیم، چون فضا خیلی آرام و احساساتی و اصطلاحا دخترانه است، میبینیم که مخاطبان آن هم بیشتر دختران هستند. یا مثلا مجموعه «آملیا بدلیا» مطمئنا 90 درصد مخاطبانش دختران هستند چون آملیا دختر است و فضای داستان هم کاملا دخترانه است. بنابراین جنس مخاطبان کتاب، کاملا به نویسنده برمیگردد که چه فضای داستانی و چه شخصیتهایی را برای کتابش انتخاب کند.
پسران علاقهای به خواندن داستانهای دخترانه ندارند
وی در ادامه بیان میکند: اما اگر بخواهیم میزان استقبال دختران از کتابهای بهاصطلاح پسرانه و میزان استقبال پسران از کتابهای به اصلاح دخترانه را با هم مقایسه کنیم باید بگویم در این باره تحقیقی در امریکا انجام شده بود و مشخص شده بود که دختران به خواندن کتابهای پسرانه علاقه بیشتری داشتند چون دوست داشتند با روحیات آنها بیشتر آشنا شوند اما پسران کمتر حاضر بودند کتاب دخترانه بخوانند. به همین دلیل است که معمولا پسرها بعدها در برقراری ارتباط با دخترها دچار مشکل میشوند چون دنیا و روحیات دختران را نمیشناسند و زمانی کتابهای دخترانه را میخوانند که سنشان بالاتر رفته است. در ایران هم میبینم این مساله وجود دارد و علیرغم اینکه پسران علاقه زیادی به خواندن کتابهای دخترانه ندارند، دختران معمولا به مطالعه کتابهای پسرانه علاقه دارند. مثلا کتاب «ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر» با ترجمه پروین علیپور که شخصیتهای اول آن همه پسرند مورد توجه دختران هم قرار گرفت یا کتاب «خروس جنگی» هم همینطور.
به گفته نجفخانی، در صورتی میتوانیم در این مساله تغییراتی ایجاد کنیم که مروجان روی آن تمرکز کنند و زمانی که با بچهها به صورت آنلاین یا حضوری کار میکنند و به آنها کتاب معرفی میکنند، کتابهای دخترانه یا پسرانه را نیز به مخاطبان با جنسهای مخالف معرفی کنند.
جنسیت نویسنده در دخترانه یا پسرانه نوشتن موثر است
وی درباره تاثیر جنسیت نویسنده در انتخاب شخصیتها و فضای داستانش نیز توضیح میدهد: قطعا جنسیت نویسنده در دخترانه یا پسرانه نوشتن تاثیر دارد. در مجموع نویسندههای خانم در داستانهایشان بیشتر شخصیتهای خانم دارند و بهتر میتوانند این حس و حالها را منتقل کنند، مثلا چندی پیش کتابی از مینو کریمزاده خواندم به نام «قلبهای نارنجی» که کاملا دخترانه بود و تعدادی دختر را در فضای دبیرستان دخترانه به تصویر کشیده بود. مینو کریمزاده دراین کتاب حس و حال دختران را با توجه به اینکه خودش خانم است به خوبی به تصویر کشیده است. یا برعکس در مجموعه «بچه محل نقاشها» اثر محمدرضا مرزوقی میبینیم که اغلب شخصیتها مردند و طبیعتا شناخت محمدرضا مرزوقی نسبت به روحیه و احساسات و دنیای پسران بیشتر از دنیای دختران است.
این مترجم با اشاره به اینکه وقتی نویسنده خانم است شخصیت خانم را خوب میپروراند و تا عمق ذهن و روحش میرود، میگوید: در خارج از کشور هم نویسندگانی که شخصیت اول داستانشان دختر است معمولا خودشان هم مونث هستند، مثلا مجموعه «داستان تابستان» نوشته کیت دیکمیلو که با ترجمه شیدا رنجبر از سوی نشر ایران بان منتشر شده شخصیتها دخترند، عکس روی جلد آن هم تعدادی دخترند و نویسنده آن هم زن است، یا در «الای افسون شده» میبینیم نویسنده خانم است و توانسته شخصیت دختر داستان را خوب بپروراند.
نویسندگان شخصیت همجنسشان را بهتر میپرورانند
نجفخانی معتقد است، نویسندهای که میخواهد درباره جنس مخالفش بنویسد، یا باید از کودکی هر دو جنس کتاب را خوانده باشد یا روی دو جنس شناخت کامل و مطالعه جامع داشته باشد که بتواند داستان تاثیرگذاری بنویسد. مثلا وقتی نویسندهای مثل رولد دال آثار تاثیرگذاری« ماتیلدا» یا «غول بزرگ مهربان» را مینویسد نشاندهنده شناخت کامل او نسبت به هر دو جنس است که شاید به این دلیل باشد که هم فرزند پسر داشته هم فرزند دختر و در ایجاد این شناخت در او بیتاثیر نبوده است.
حجم کتابهایی که برای دختران منتشر میشود، بیشتر است
مترجم «جودی و استیک» همچنین یادآوری میکند: فضای داستان و شخصیتهای داستان خیلی در جذب مخاطبان دو جنس نقش دارد و معمولا استفاده از فضای طنز خیلی موثر است. اما بهطورکلی حجم کتابهایی که برای دختران منتشر میشود بیشتر است چون دختران کتابخوانتر از پسران هستند و کتابهایی که با شخصیتهای پسرانه نوشته میشوند مگر خیلی خاص باشند مانند «تام گیتس» و «هریپاتر» که داستانهای جذاب و طنز قوی دارند و هر دو جنس این کتابها را میخوانند.
تفاوتی بین دخترها و پسرها در استقبال از کتابهایی با محوریت جنس مخالفشان وجود ندارد
این درحالیست که حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده شناختهشده حوزه ادبیات نوجوان، نیز که در کارنامهاش داستانهایی با شخصیتها و فضاهای دخترانه مثل «لالایی برای دختر مرده» یا «وقتی مژی گم شد» دارد، میگوید: در ارتباطهایی که با مخاطبان داشتم درباره کتابهایی که شخصیتها و فضاهای دخترانه داشتند، میدیدم که هم دختران و هم پسران توانسته بودند کار را درک کنند و با داستان ارتباط برقرار کنند. حداقل درباره دختران و پسران کتابخوان بعید میدانم وقتی کاری با محوریت شخصیتی از جنس مخالفشان میخوانند، در آنها دلزدگی ایجاد کند چون دوست دارند دنیای یکدیگر را بیشتر بشناسند و شاید خواندن داستانهایی با شخصیتها و قهرمانهایی از جنس مخالف برایشان جذاب هم باشد.
این پژوهشگر و منتقد ادبی میافزاید: البته نمیتوان منکر شد که تعداد دختران نوجوان کتابخوان از پسرها بیشتر است اما داستانهایی که قهرمانهایشان دختر هستند از سوی نوجوانان پسر نیز مورد استقبال قرار میگیرد و تفاوتی بین دخترها و پسرها در استقبال از کتابهایی با محوریت جنس مخالفشان وجود ندارد.
جنسیت نویسنده در اینکه داستان دخترانه یا پسرانه بنویسند مهم نیست
شاهآبادی، معتقد است جنسیت نویسنده در اینکه داستان دخترانه یا پسرانه بنویسند مهم نیست نوع نگرش مهم است و اینکه چگونه به دنیای اطرافش نگاه میکند و مسائلی که اطرافش میبیند میتواند مرتبط با دختران یا پسران باشد و میگوید: شخصا به عنوان نویسندهای که مرد هستم داستانهایی درباره دختران نوشتم بدون اینکه احساس کنم دارم کار متفاوتی انجام میدهم. مسالهای در جامعه دیده بودم و دوست داشتم درباره آن مساله بنویسم. نویسنده نباید صرفا از تجربهها و دیدههای خودش بنویسد. نباید نویسندهها را محدود به تجربهها و دیدههایشان کنیم چون دنیایشان محدود میشود و در آن صورت ژانری مانند علمی تخیلی کاملا بیمعنی میشود.
وی میافزاید: قطعا اینکه دو فرزند دختر دارم در انتخاب و پرداخت موضوع، زمان نوشتن داستان درباره دختران بیتاثیر نبوده ولی این دلیل نمیشود کسی که دختر ندارد یا دختران نوجوان را از نزدیک ندیده، نتواند درباره آنها بنویسد. راههای زیادی برای یک نویسنده وجود دارد تا به شناخت برسد مانند تحیقق و پژوهش، گفتوگو، مصاحبه و استفاده از تجربههای دیگران که سبب میشود نویسنده بتواند درباره هرچه که تا به حال ندیده و تجربه نکرده، بنویسد.
شاهآبادی درباره تعداد کتابهایی که برای دختران نوشته میشود در مقایسه با کتابهایی که برای پسران تولید میشود، میگوید: درباره حجم کتابهای دارای فضای دخترانه یا پسرانه تحقیق جامعی نکردم و نمیتوانم نظر قطعی دهم اما در یک نگاه کلی فکر میکنم تعداد کتابهایی که شخصیت محوریشان دختر است کمتر از کتابهایی است که شخصیت اصلیشان پسر است.
نگاه جنسیتی در ادبیات کودک و نوجوان بستگی به گروه سنی مخاطبان دارد
علی خاکبازان، نویسنده، مترجم و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان که در کارنامهاش آثاری مانند «کلیدهای رفتار با کودک 3 ساله» را دارد، نیز معتقد است نگاه جنسیتی در ادبیات کودک و نوجوان بستگی به گروه سنی مخاطبان دارد؛ هرچه گروه سنی مخاطب پایینتر باشد نگاه جنسیتی هم کمرنگتر است و بچهها در سن پایین چنین حساسیتهایی ندارند و اغلب اینگونه حساسیتها مربوط به بزرگترهاست که روی این مساله واکنش نشان میدهند. اما وقتی سن بالاتر میرود این موضوع پررنگتر میشو. و هرچه به سمت سن نوجوانی میرویم و به دوره بلوغ نزدیک میشویم حساسیتها هم بیشتر میشود و مساله جنسیت شخصیتهای کتاب نیز برای مخاطب مهم میشود.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه اگر داستان جذاب و گیرا باشد و عناصر داستان توجه شده باشد، معمولا مورد توجه قرار میگیرد، یادآوری میکند: اما در این میان نمیتوانیم مساله همزادپنداری را نادیده بگیرم، یعنی دختران نسبت به شخصیت دختر در داستان واکنش بهتری نشان میدهند و برایشان ملموستر است؛ پسرها هم همینطور. اما این موضوع در ادبیات کودک و نوجوان در غرب کمتر دیده میشود و سعی میکنند پایاپای باشند و هیچکدامشان از قافله عقب نمانند. مثلا مجموعهای به نام «پسران هاردی» داریم که در این مجموعه دو برادر هستند که پدرشان کارآگاه پلیس است درست به قرینه آن مجموعهای داریم که شخصیتهای محوری آن دخترند و همین کارآگاه بازیها را دارند.
وی میافزاید: در این باره فقط باید به این مساله توجه کرد که نویسندهای که مثلا میخواهد داستانی برای دختران بنویسد حال و هوای آنها را خوب درک کند و چیزی بنویسد در چارچوب احساسات و تواناییهای جسمی و ذهنی آنها باشد مثلا من مجموعه داستانهایی دارم که داستانهای ورزشی هستند و در هر ورزش به جنسیتی پرداخته شده که در جامعه متناسبتر با ورزش مورد نظر است. مثلا در والیبال یا بسکتبال به دختران اشاره شده اما در فوتبال به پسران پرداخته شده است.
جنسیت نویسنده در انتخاب شخصیتها و فضای داستان تاثیر زیادی دارد
خاکبازان درباره تاثیر جنسیت نویسنده در انتخاب جنسیت شخصیت اصلی داستان نیز توضیح میدهد: جنسیت نویسنده در انتخاب جنسیت و فضای داستانها تاثیر زیادی دارد. در سراسر دنیا نویسندگان زن گرایش دارند که از شخصیتهای دختر و زن در داستانهایشان استفاده کنند و اگر یک زن شخصیت اصلی نیست حداقل شخصیت دوم داستان زن باشد، مثلا در مجموعه سه جلدی «سیاه دل» نوشته کورنلیا فونکه با اینکه همه شخصیتها زن نیستند اما شخصیتهای زن جز شخصیتهای اصلی و تاثیرگذارند. این مساله درباره نویسندگان مرد هم صدق میکند و اجتناب ناپذیر است و در سراسر دنیا همینگونه است. در سینما هم به همین شکل است، معمولا کارگردانان زن سعی میکنند دغدغههای زنها را مطرح کنند و کارگردانان مرد دغدغه آقایان را.
تعداد داستانهایی که برای پسرها نوشته میشود بیشتر است
خاکبازان معتقد است تعداد داستانهایی که برای پسرها نوشته میشود بیشتر است و میگوید: در این باره آماری نگرفتهام اما معمولا شخصیتهای پسر و مرد در داستانها غالب است. نویسندگان زن علاوه براینکه سعی میکنند اغلب شخصیتها دختر باشند قدری هم گرایش به استفاده از شخصیتهای حیوانات دارند و وجه عاطفی و احساسی داستانهایی که مینویسند بیشتر است که در داستانهای نویسندگان مرد کمتر دیده میشود و کمتر از احساسات مینویسند که به روحیه آنها برمیگردد.
براساس آنچه که گفته شد، میزان استقبال مخاطبان از هر کتابی، چه به اصطلاح دخترانه و چه به اصطلاح پسرانه، رابطه مستقیم با میزان تاثیرگذاری قلم نویسنده و شناخت او از جنس شخصیت اصلی داستان، دنیا و فضای ذهنی او دارد که میتواند مخاطب را با هر جنسیتی به خود جذب کند.
نظر شما