محمد مشهدی نوشآبادی از چالشهای پیشروی انسانشناسان در بررسی امر دینی میگوید؛
گویی جامعهشناسان در مطالعه تشیع مهمتر از انسانشناسان هستند!/ انتقاد از حرکت قهقرایی
بیتوجهی جدی نهادهای دانشگاهی به این پژوهشها؛ نگاه صلب و اعتقادی به این مقولات از جانب نهادهای شبه علمی سنتی و فقدان برنامههای جامع و تعریف شده از سوی نهادهای فرهنگی و علمی؛ فقدان جسارت پاره زیادی از پژوهشگران این حوزه و کم سوادی تعداد زیادی دیگر که از دانشگاه و مطالعات آکادمیک بهره چندانی ندارند و یا اساسا بدون بهره هستند از دیگر چالشهای مطالعات اجتماعی تشیع است.
اساسا وقتی سخن از نسبت بین جامعهشناسی و دین میشود، برخی این اتهام را به جامعهشناسی میزنند که میخواهد جایگزین دین شود و بر آن غلبه پیدا کند. آیا چنین برچسبی محلی از اعراب دارد؟ آیا شما هم در زمینه مردمشناسی و مطالعات آیینی با چنین دیدگاهی به عنوان یک مانع برخورد کردهاید؟
طبعاً دیدگاه درستی نیست. جامعهشناسی یک دانش است و به مطالعه جامعه از ابعاد گوناگون میپردازد که یکی از آن ابعاد دین است. به هر روی بین دیدگاه کارگزاران دین از یک طرف و پژوهشگران آیینی و مردمشناسی فاصلهای غیرقابل انکار است، چون از دو منظر متفاوت اعتقادی و علمی با پدیدههای دینی مواجه میشوند و هر کدام در پس رفتارها و آیینهای دینی منطق متفاوتی مییابند. در عین حال نزدیکیهایی هم میتواند وجود داشته باشد و ای بسا بتوانند این دور گروه درک بهتری از منطق هم داشته باشند.
مردمشناسی چه کمکی میتواند به جامعهشناسی تشیع بکند؟
مطالعات مردمشناسی و جامعهشناسی در شناخت کنشهای بیرونی تشیع یا هر فرهنگ دیگر مکمل یکدیگر هستند. به هر روی نگاه علمی به پدیدههایی که به عقاید و احساسات ما مربوط هستند کار آسانی نیست، اما تا حدود زیادی ممکن است.
به هر حال طی زمان، همواره عدهای از جایگاه سنت، نگرانیهایی نسبت به این گونه مطالعات از دین داشتهاند. آیا متالهان و متکلمان هر دین باید از این مطالعات نگران باشند یا باید استقبال کنند؟
اگر دین را زنده و پویا میخواهند باید استقبال کنند، اگر منجمد و مربوط به دوره زندگی، موقعیت صنفی و جایگاه فعلی خودشان میدانند باید نگران باشند.
مطالعه مناسك و آيينهای شيعی چه كمكی به جامعهشناسی تشيع میكند و چه ضرورتی دارد؟
شناخت هر فرهنگ، دین و مذهب بویژه از بعد جامعهشناختی مترتب بر مطالعه مناسک و آیینهای آن است و جز آن نمیتوان درک عمیقی از کنشهای اجتماعی آنان داشت.
یکی از ابزاهای مطالعات اجتماعی و استفاده از روشهای پیمایشی، انسانشناسی و ... است در ایران به نظر نمیرسد که این گونه روشها جدی گرفته شده باشد و کارهای اساسی در این باره صورت گرفته باشد؟ چرا؟
مثل بقیه مقولههای علم در ایران، بویژه در این حوزه که ارتباط مستقیم با دین و باورهای خواص و عوام دارد کار مشکل است و چالشزا، از جهت پژوهشگران نیز چنین است و کار جدی در این حوزهها گاو نر میخواهد و مرد کهن.
خروجی و تبیین نهایی اینگونه مطالعات و پژوهشها با توجه به وقت و هزینههای مادی معنویای که میشود در زیست روزمره شیعیان چگونه نمود پیدا خواهد کرد؟
به هر حال هر چه دانش و آگاهی بالا برود، زیست بهتر و فرهنگ پویاتر میشود. ما بسیار بسیار از نسبت گوهر تعلیم اسلام و تشیع آنگونه که معصومین گفتهاند، دور افتادهایم و متاسفانه، هم در حوزه خواص و هم عوام در بسیاری از زمینهها حرکت قهقرایی داریم. وقتی بر تاریکی نوری افکنده شود چشمها بهتر میبیند.
چالشهای پیش روی پژوهشگران این حوزه چیست؟
از چالشهای پژوهش در حوزه مطالعات دینی، فقدان نهادهای علمی است که به صورت جدی و علمی به این مقولات بپردازند. همچنین بیتوجهی جدی نهادهای دانشگاهی به این پژوهشها؛ نگاه صلب و اعتقادی به این مقولات از جانب نهادهای شبه علمی سنتی و فقدان برنامههای جامع و تعریف شده از سوی نهادهای فرهنگی و علمی؛ فقدان جسارت پاره زیادی از پژوهشگران این حوزه و کم سوادی تعداد زیادی دیگر که از دانشگاه و مطالعات آکادمیک بهره چندانی ندارند و یا اساسا بدون بهره هستند از دیگر چالشهای این حوزه است.
بحثهای ما رشته ادیان ابتدایی و قدیم است که عمده پژوهشهایش را جامعهشناسان انجام دادهاند. در بررسی منشأ دین یا اولین ادیان در دنیا جامعهشناسان روی قبایل بدوی استرالیا و آمریکا کار کردند و ما خیلی نیاز داریم به آن پژوهشها و متقابلاً بررسیهای آیینی و دینی که میشود انجام داد و من خودم در ایران انجام میدهم، خیلی از آیینهایی که رد پایش معلوم نبوده و در دوره ما برگزار میشود را مطالعه کردم و زمینهها و شباهتهایش با دین ایرانی یا دین زرتشتی را گفتم. حقیقتش من ساکن کاشان هستم و حضور مستمری در مراکز علمیای که در تهران است ندارم و این دوری از مرکز بسته به فاصلهای که دارد مشکل ایجاد میکند برای ارتباط با مراکز علمی؛ شما را نمیشناسند البته شاید خود شما هم ارتباط نمیگیرید و ارتباط نمیگیرند، ولی میبینم خیلی بودجههای کلانی بهصورت پروژههای ملی به انحاء مختلف به مراکز پژوهشی میدهند که اگر درصد ناچیزی به کسانی که دور از مرکز هستند بدهند چه بسا کارهای خیلی بهتری انجام میشود.
یک سری چیزها فرمالیته هستند مشخص و معلوم است، آدمهایش هم معلوم است و تکاپوی ما هم متاسفانه با آن جاها نیست و در یک جایی نشستیم گاهی پژوهشهای میدانی انجام میدهیم بیشتر کارهای من مشاهده میدانی و مطالعات اسنادی و کتابخانهای است. به هر حال یا دوریم یا تقصیر خودمان است یا تقصیر دیگران. البته من جامعهشناس نیستم ولی لابد جامعهشناسان مهمتر از ما هستند، حوزههای خودشان را دارند و طرح و بودجه دارند و در جایی که ما هستیم اصلا از این خبرها نیست و توجهی هم که نهادهای علمی به علوم پایه میکنند به حوزههای علوم انسانی توجه نمیکنند و بیشتر به چشم تفریح نگاه میکنند. در حالی که کارهایی که خودشان در علوم پایه میکنند یک صدم درصد روی سطح معیشت و زندگی مردم تاثیری ندارد. به هرحال این مشکلات هست و لابد کمی هم کم همتی ماست که تقلا نمیکنیم خودمان را به آنجاها برسانیم.
نظر شما