وی عدنان غریفی را از جمله نویسندگان خوزستانی که در بازنمایی واقعیت در داستانهای ایرانی گام برداشتهاند، دانست و بیان کرد: غریفی متولد ۱۳۲۳ خرمشهر شاعر، نویسنده، ژورنالیست ادبی و مترجمی است که به زبانهای عربی، انگلیسی و هلندی آثاری را به فارسی ترجمه کرده و تلاشش در راه معرفی ادبیات جدید عرب مانند «غسَان کَنَفانی» بی نظیر بود.
نویسنده کتاب «صد داستان نویسی ایران» از جمله فعالیتهای ژورنالیستی غریفی را برنامههای رادیویی موفق در دهه 50 نام برد و افزود: وی در آن برنامه رادیویی به معرفی بهترین داستانهای کوتاه جهان با ترجمه و اجرای خود پرداخت و سال ۱۳۷۰ در هلند موفق شد جُنگ ادبی «فاخته» را منتشر کند که مهمترین وجه کار داستاننویسی او دانست.
میرعابدینی اضافه کرد: غریفی کتاب «شنلپوش در مه» را در سال ۱۳۵۵ به شیوه سورئالیستی و نوعی رئالیسم وهمناک شاعرانه مبتنی بر باورهای مردم خوزستان منتشر کرد. در این داستانها حادثه به شیوه رئالیسم نیست بلکه به تاثیری که حادثه در ذهن شخصیتهای داستان گذاشته، میپردازد و داستانها ساختمان پیچیدهای دارند و مانند شعر دیریاب بهتدریج باز و کشف شده و داستانها در فضای ژرف مرز بین خواب و بیداری رخ میدهند.
این منتقد ادبی، رفت و آمد ظریف متن در نمود دو سطح روایی واقعیت و خیال را از ویژگی خاص سبک غریفی عنوان کرد و گفت: وی با آشنایی با جهان داستانی «ویلیام فاکنر» غم و غربت از دست رفته جامعه قدیم و اضمحلال بومی جنوب در مظاهر داستانهای او، انسان را به نقش آفرینی وامیدارد که چون شوکت و غرور خود را از دست دادند؛ ذهن پریشان یافته در درون واژه در داستانها تکرار میشود و تصویر اسب زخمی مبشر فاجعه در داستانها میتازد تا مرگ طبیعت و گذشته نابسامان را پیدا نکند.
نویسنده «تاریخ ادبیات داستانی ایران» در ادامه با بیان اینکه غریفی اولین مجموعه شعر خود را با عنوان «این سوی قبیله» منتشر کرد، گفت: از چاپ این مجموعه به بعد درونمایه آثار نویسنده، دیگر تکرار داستان نیست بلکه ذهنی محصور در داستان رئالیستی «مادر نخل» دارد که پس از این داستان، شاهد ورود غریفی به مرحلهای جدید از کار داستان نویسی با تم سقوط به شیوه رئالیستی هستیم؛ «مادر نخل» از منظر پسرخواندهای روایت میشود که شاهد تلاشهای نافرجام است تا تهمانده غرور خانواده را حفظ کند و به جرات میتوان گفت که این داستان، یکی از بهترین داستانهای کوتاه در صد سال اخیر است.
در این نشست غلامرضا رضایی نویسنده خوزستانی هم با نگاهی به شیوهی داستان نویسی عدنان غریفی گفت: غریفی از جمله نویسندگانی است که به همراه ناصر تقوایی، نسیم خاکسار، احمد ایوبی، پرویز زاهدی، علی گلزاده و... ماهنامه «هنر ادبیات جنوب» را تاسیس کرد و کار نوشتن را با شیوهها و فرمولها در روایت و تصویرپردازی شاعرانه خاص انجام میداد.
رضایی افزود: غریفی با سود بردن از فرم، نثر شاعرانه و تلفیق و ترکیب آنها با هم به روایت، داستانهایی خلق کرد اما در ادامه راه به دلیل مسائل پیشآمده انقلاب، زندان و مهاجرت چند سالی در کارش گسست ایجاد شد و سالها از صحنه داستاننویسی دور ماند.
مولف کتاب «دریچههای جنوبی» ادامه داد: غریفی پس از سه دهه داستان بلند مادر نخل دو اثر «مرغ عشق» و «چهار آپارتمان در تهران پارس» را در غربت هلند نوشت و در ایران به چاپ رساند. دوری از فضای ادبی ایران در چند دهه تاثیر خود را بر آثارش گذاشت و داستانهای آخر غالبا حاصل تجربیات زندگی روزمرهی وی به مسائل و مشکلات مهاجرت و طبعات آن در زندگی مهاجران میپردازد.
نویسنده کتاب «نیم دری» ضمن مرور دو داستان « گاو» و «شهر کاهگلی» غریفی اذعان دارد: در این دو داستان نویسنده گرایشهایی از رئالیسم جادویی در روایتها و اجرای گوناگون از شعرهای شاعرانه در ترکیب و تلفیق تصاویرها سود برده و با تمهیداتی از عنصر مشابهت میان آنها رابطه برقرار کرده است و داستانها به شیوه مقطع و تکه تکه نوشته شده عامل سیالیت تصویر را تشیبیه کرده و منظور نویسنده به خواننده را کمی با مشکل مواجه میسازد.
وی اضافه کرد: غریفی در داستانها اثر معنای مضمون را صریح بیان نمیکند و در هالهای از ابهام باقی میماند و گاو نوعی از زیبایی است و گاه داستان بیشتر به رویا میماند و روایت شاعرانه در داستان با مضمونی خاص، همه چیز در قالب تصاویر تکرار شونده به اشکال مختلف آشکار و گم میشوند و کمترین اطلاعاتی به خواننده نمیدهند و تمام لذت داستان در رازوارگی اثر نهفته است.
این نویسنده خوزستانی افزود: غریفی در داستان و رویدادها به علت آشنایی با جهان شعر و ابزارهای ساخت جهان شاعرانه و در نهایت لذت، حس و حال خاصی به خواننده القا میکند و این لذت سبب سردرگمی خواننده و سرگردانی در پیچ و خم داستان میشود و با توجه به جهان شعریاش توانسته داستانی خلق کند که شبه انعکاس تکرار از یک دنیای خالی از هم پاشیده و درآینه از هم شکسته است. داستان «گاو» روایت روحی سرگردان است که به جهان اسرار آمیز پا میگذارد و مشاهداتش از دنیا را شرح میدهد گاه داستان از زبان انسانی تبدیل به گاو شده و در بخشی از زبان گاو به انسان تغییر یافته داستان از شهر تباه شده و ویرانِ مردمی است که انگار نیست و نابود شدهاند و هرچند غلبه شعر و ابزارهای شاعرانه به روایت داستان چیره شده و درک اثر را پیچیده کرده است ولی باید اقرار کنیم که نویسنده از شکواره خلق چنین فرمی دشواری به خوبی بیرون آمده است.
نظر شما