دکتر نزدیک به پنجاه سال از عمر خود را به تدوین فرهنگی سترگ در اصطلاحات طب سنتی و گیاهان دارویی اختصاص داد تا از این طریق خدمتی جاودانه به پژوهشگران این حوزه کرده باشد.
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
«نوه سلطانالحکما بود و همچون پدربزرگ، اهل حکمت و دانش. داروسازی خوانده بود. کارش تدریس و تألیف بود و البته تحقیق در حوزه گیاهان دارویی. حلاوت مطالعه را با ملالت کار میدانی درآمیخته و به انجام کارهای اصیل علمی مشغول بود. در گسترش و استغنابخشی به هربانیوم دانشگاه تهران بسی کوشیده و عملکردی مثبت از خود بر جای گذاشته بود. طرح جمعآوری و بررسی خواص دارویی گیاهان ایران که به منصه عمل رسید، مسئول بخش وسیعی از بیابانهای جنوب ایران شد. استاد گیاهشناس باید با جمعی از همکاران و دانشجویان در فصل بهار و تابستان به آن مناطق کویری میرفت تا گیاهان منحصربهفرد آن نواحی را شناسایی و جمعآوری کند. گرمی هوا، نبود امکانات و سختی کار هیچکدام نتوانست مانع او در به انجام رساندن این مسئولیت مهم شود و این کار را هم با موفقیت به پایان رساند.
دکتر نزدیک به پنجاه سال از عمر خود را به تدوین فرهنگی سترگ در اصطلاحات طب سنتی و گیاهان دارویی اختصاص داد تا از این طریق خدمتی جاودانه به پژوهشگران این حوزه کرده باشد.
استاد درعینحال شاعری زبردست بود. ابیات زیر نمونهای از سرودههای اوست:
گفت مشاطه را عروس بهار
که مرا با تو نیست عهد و قرار
رنگ رخسار من خدادادی است
سیرت نیک، لطف رحمانی است
آری دکتر ابوالقاسم سلطانی، استاد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران و پیشکسوت در حوزه گیاهان دارویی، شیرینی شناسایی گیاهان دارویی برای کاستن رنج و درد بیماران را با سرودن اشعار زیبا عجین کرد و عمری را عاشقانه زیست.
لینک مرتبط:
https://takrim.bmn.ir/fa/1856
نظر شما