نویسنده کتاب «ماه، همراه بچههاست» گفت: متأسفانه در کشور ما اقتباس از مکتوبات دفاع مقدس در تولید آثار سینمایی مغفول مانده است و کتابها در مکتوبات میمانند در حالی که اگر این مکتوبات در قالب یک اثر سینمایی انعکاس پیدا کنند، خیلی بیشتر دیده میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «… نهم مهر ۱۳۶۱، شب عملیات مسلمابنعقیل(ع) در سنگر دیدگاه ایستاده بودم. حاج همت و دیگر برادران هم حضور داشتند. بیسیم کار میکرد. اوضاع شلوغ بود و گردانها از نقطه رهایی عبور کرده بودند. حاج همت ساکت و آرام به آسمان خیره شده بود و اشک میریخت. کمتر کسی به ایشان توجه داشت. همه سرگرم کار خودشان بودند. از حالت حاجی تعجب کردم. ابتدا به خودم اجازه ندادم چیزی بپرسم؛ اما طاقت نیاوردم. جلو رفتم؛ حال او را جویا شدم. حاج همت به بالا اشاره کرد و گفت: «خوب به ماه نگاه کن.» به آسمان نگاه کردم. به نظر میرسید ماه در حال حرکت است. حاج همت ادامه داد: «ماه لحظه به لحظه نیروهای ما را همراهی میکند. جایی که نیروها در معرض دید دشمن قرار میگیرند، ماه زیر ابر میرود و جایی که از دید دشمن خارج میشوند و نیاز به روشنایی دارند، ماه از زیر ابرها بیرون میآید و همه جا را روشن میکند.» در همان حال حاجی که به شدت منقلب شده بود، از پشت بیسیم به فرمانده گردانها گفت: « به حرکت ابرها و ماه توجه داشته باشید…»
به جرأت میتوان مدعی شد که هریک از مجلدات مجموعه «بیستوهفت در 27»، حاوی جامعترین روایتهای موثق از مراحل مختلف دوران زندگی و سیره رزمی سوژهمحوری آنهاست. مندرجات هر کتاب به حجم معتنابهی از اسناد مکتوب، دیداری و شنیداری موجود در آرشیوهای مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه محمدرسولالله(ص) متکی است که مؤلف کتاب ضمن بررسی تطبیقی و راستیآزمایی آنها با یکدیگر از این مستندات در نگارش سرگذشتنامهها استفاده کرده است. در ادامه گفتوگو با گلعلی بابایی، نویسنده کتاب «ماه، همراه بچه هاست» را از نظر میگذرانیم.
لطفاً توضیح مختصری درباره موضوع و عنوان کتاب بفرمایید.
این کتاب درواقع خلاصهای از زندگینامه شهید همت است که از کودکی تا شهادت ایشان را در برمیگیرد و اگر میخواستیم به صورت مفصل به بیان زندگینامه ایشان بپردازیم، کتاب مفصلی میشد. اما این کتاب به صورت خلاصه و گذرا به بیان بخشی از زندگی شهید همت در بیش از 200 صفحه پرداخته و از تولد تا شهادت ایشان را در برمیگیرد.
عنوان کتاب نیز به یکی از خاطرات زندگی شهید همت در عملیات مسلم بن عقیل در سال 1361 مربوط میشود. این اتفاق در شب عملیات در مهرماه میافتد، آن شب، شب چهارده ماه قمری بوده و ماه در آسمان قرص کامل داشته و بر اساس روایتی که شهید همت و یکی از همراهان ایشان تعریف میکنند، هرجا که نیروها در تیررس دشمن قرار میگرفتند، ابری در مقابل ماه قرار میگرفت و ماه پوشیده و تاریک میشد و از دشمن در امان بودند و اسم کتاب برگرفته از همان خاطره است و تمثیلی از همت است که مثل ماه همیشه همراه بچهها در گردنههای سخت بوده است.
چه شد تصمیم گرفتید درباره شهید همت بنویسید؟
من از ابتدا که وارد جنگ شدم به لشکر 27 محمدرسول الله(ص) وارد شدم و در لشکری بودم که فرماندهی آن را شهید همت بر عهده داشت تا زمان شهادت ایشان که در عملیات خیبر بود باز هم در همین لشکر بودم و تا بعد از جنگ و در زمان بازنشستگی در این یگان بودم و به شهید همت و دیگر شهدای این لشکر نوعی دلبستگی دارم و احساس تکلیف میکنم که درباره این شهدا و رزمندگان بنویسم. آخرین اثری که نگاشتهام نیز درباره شهید علیرضا نوری است که در کربلای پنج شهید شد و قائممقام لشکر بود.
«همپای صاعقه»، «شرارههای خورشید» و آخرین آن «کوهستان آتش» از سری کتابهای کارنامه عملیاتی لشکر محمد رسولالله(ص) است که انتشار یافته و جلد بعدی این کارنامه عملیاتی در دست نگارش است.
در کل به عنوان یک نیروی جزء در این یگان احساس میکنم باید این تاریخ ثبت شود، هم در بحث کارنامه عملیاتی و عملکرد تاریخی این یگان و هم در معرفی افراد مؤثر در تشکیل این یگان مثل شهید متوسلیان، شهید همت، شهید دستواره، شهید همدانی و خیلی از شهدایی که فرماندهی یگان را بر عهده داشتند.
برای تألیف این کتاب با چه چالشهایی مواجه بودید؟
این ماجرا به بیش از 30 تا 40 سال قبل برمیگردد اگر بخواهید درمورد اینها تحقیق و پژوهش کنید و بنویسید، یک بخش شامل بررسی اسناد و مدارکی میشود که از آن زمان باقی مانده است و دیگر اینکه باید تحقیق میدانی صورت پذیرد و از کسانی که با آن رزمنده یا شهید همزیستی داشتهاند سؤال شود.
تاریخ و زمانی که از آن موقع گذشته خیلی موارد را به فراموشی برده و تا فرد بخواهد اینها را بازیافت کند، باید اوراق و عکسهای به جا مانده را به وی نشان دهیم تا تلنگری به ذهنش وارد شود و واقعیت ماجرا را بازگو کند و در مورد برخی افراد حتی این تلنگر هم نمیتواند کمکی کند تا بتوانیم به زوایای زندگی فرماندهان، بسیجیان و رزمندگان پی ببریم و هرچه میگذرد، این ماجرا هم سختتر میشود.
اگر قرار باشد مقایسهای بین این کتاب با کتابهایی که درباره رزمندگان نوشتهاید ارائه کنید به چه موارد قابل اعتنایی اشاره میکنید؟
مقایسه در این زمینه مقداری سخت است، چون هر شخصیت انحصاری و مربوط به خود فرد است. در ملاقاتی که با مقام معظم رهبری داشتیم و ایشان درمورد سوژهها صحبت میکردند، میگفتند: «وقتی میخواهید انتخاب کنید و در مورد شخصی بنویسید خیلی مهم است که نوع انتخابتان چه باشد، زیرا کاریزمای شخصیتی افراد مهم است». شاید نشود درباره برخی افراد نوشت؛ چون نمیشود درمورد آنها تحقیق کرد و اطلاعات زیادی درباره آنها وجود ندارد، این ویژگیها را خود اشخاص تعیین میکنند. به عنوان مثال شخصی مثل شهید همت که معلم و سخنور بوده و در عملیاتهای مختلف شرکت کرده، دارای جذابیت بیشتری است، ضمن اینکه زندگی شخصی ایشان هم با زندگیهای دیگر تفاوت دارد و همسر ایشان خیلی خوب نحوه آشنایی و مدت کوتاه زندگی با ایشان را تشریح کرده است. در واقع مشکلات و سادگی زندگی و اتفاقات دوران جوانی ایشان به گونهای است که مخاطب همذاتپنداری میکند. شهید همت معلمی بوده که در روستا به تدریس میپرداخته و جنگ که شروع میشود، احساس تکلیف میکند و اول به کردستان و جبهه جنگ میرود و بعد همینطور رشد کرده و فرمانده لشکر شده است.
دوری از بزرگنمایی و بزرگگویی درباره شهدای دوران دفاع مقدس یکی از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده برای مصونیت از این اتفاق چه باید کرد و چگونه میشود از آفت چنین اتفاقی دور ماند؟
باید شهدا را همان طور که هست، روایت کرد. غلوکردن چیزی به ارزش شهید نمیافزاید. مخاطب امروز بسیار کنجکاو است و اگر نویسنده در جایی از کتاب غلو کرده باشد، به خوبی متوجه میشود؛ بنابراین نباید بیش از آنچه واقعیت است، بیان شود. به عنوان مثال اگر جایی بیتدبیری رخ داده باید ذکر شود که کجای کارش خوب نبوده و اگر کار خوبی انجام داده هم باید بیان شود. گاهی لازم است برخی زوایای زندگی شهید بدون ملاحظات گفته شود. البته در مورد برخی موارد که به زندگی شخصی برمیگردد باید رضایت خانواده شهید جلب شود.
به عنوان مثال در کتاب جدیدی که درباره شهید نوری نوشتم، ماجرایی را همسر شهید عنوان میکند که برای خیلیها ممکن است باورکردنی نباشد، از ایشان رضایت گرفتم که بیان کنم، اینکه وقتی میخواستند با هم ازدواج کنند، با توجه به اینکه در دوران قبل از انقلاب اسلامی بوده، ایشان دختر بیحجابی بوده است و چندوقت با همین شیوه با هم زندگی میکنند تا به مرور شهید میتواند با ارشاداتی که میکند بر روی تفکر و اعتقادات همسرش اثر بگذارد؛ به گونهای که ایشان سالها بعد خودشان مروج حجاب میشوند، در حالیکه ایشان در خاطراتشان میگویند: «وقتی شهید نوری برای من روسری هدیه آوردند، با ایشان برخورد کردم که چرا برای من روسری هدیه آوردی؛ در حالی که تو مرا با همین روش پسندیدی؟» بیان کردن این موضوع نهتنها ضرری به شهید نمیزند بلکه مقام شهید را بالا میبرد و اثرات انقلاب اسلامی را نشان میدهد.
خاطراتی که از شهدا منتشر شده و آثاری که تحت عنوان فرهنگ مقاومت فراهم آمده، چقدر میتواند به عنوان مواد خام برای خلق آثار بزرگ و ماندگار مورد استفاده نسلهای بعد قرار گیرد؟
متأسفانه در کشور ما موضوع اقتباس مغفول مانده است. در همه کشورها مخصوصاً در سینمای هالیوود اگر دقت کنید بسیاری از فیلمهای بزرگ و تأثیرگذار اقتباس از فرماندهان و ژنرالهای نظامی است. خیلی از رمانهای پرفروش دنیا برگرفته از ماجراهایی است که از بطن جنگها یا درگیریهای نظامی به وجود میآید؛ اما متأسفانه در کشور ما کم اتفاق میافتد و کتابها در مکتوبات میمانند و مردم هم در کشور ما آن چنان که باید با مکتوبات ارتباط ندارند؛ اما اگر این مکتوبات در قالب یک اثر سینمایی انعکاس پیدا کند، خیلی بیشتر دیده میشود. برای نمونه کتاب در «هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» درباره حاجاحمد متوسلیان نوشته شد، اما آنطور که باید، نتوانست شهید احمد متوسلیان را معرفی کند، در حالی که وقتی فیلم «ایستاده در غبار» ساخته شد، حاجاحمد متوسلیان چند برابر بیشتر شناخته شد. این است که اقتباس خیلی میتواند کمک کند.
نظر شما