رئیس شبکه مروجان کتابخوانی کشور با اشاره به اینکه ترویج کتابخوانی یکی از این متمایز کنندههای زندگی بشر است، نوشت: هراندازه بیشتر به تبلیغ و فرهنگسازی کتابخوانی بپردازیم، به هدف با ارزش خود نزدیکتر شدهایم.
متن یادداشت به شرح زیر است:
«بهار و نوروز، این دردانههای طبیعت که با حضورشان دلها را شاد و زندگی را از سر میگیرند، پیامی زیبا و عالی برای ما به ارمغان میآورند. پیام بهار این است که زندگی میتواند بعد از هر بار خاموشی، دوباره جان بگیرد و از سر خطی جدید، دنیای نوینی را بیاغازد.
طبیعت بهعنوان اولین معلم انسانها، پیامهایی دارد که اگر درست و کامل دریافت کنیم، با مشکلات کمتری روبهرو خواهیم بود. اگر رسم طبیعت را بهدرستی بشناسیم و از پیامی که به ما میدهد بهره کافی ببریم و آنقدر به این معلم راستگو اعتماد داشته باشیم که بدانیم همه آنچه را که برای زندگی لازم داریم، میتوانیم از آن بگیریم، این پیام زیبا را میتوانیم دریافت کنیم.
اینکه زندگی اگر امکان شروع مجدد دارد و درختان و گیاهان خاموش شده دوباره روشن شده و جان خواهند گرفت، زندگی ما هم جان تازه خواهد گرفت. اما این جان گرفتن فقط به معنای تکرار سالهای گذشته نیست؛ کَمااینکه طبیعت هم فقط سالهای قبل خود را تکرار نمیکند و هر درختی که برگ و باری میارد با سالهای پیش خود متفاوت است. بنابراین، یکی از مهمترین غور و اندیشهورزیهای ما در آستانه بهار این است که به تماشای زندگی طبیعت، این کهنترین معلم و درسآموز بشر، بنشینیم و ضمن لذت بردن از بهارانههای آن بیاندیشیم که چه پیامی برای ما دارند.
یکی از این پیامها این است که همانطور که زندگی به تکرار میافتد و رنگ ملال در جایجای آن خانه میگزیند و عرصه را بر انسانها تنگ میکند، فکر و اندیشهای که به تکرار بیفتد هم باعث ملال صاحب فکر و اندیشه خواهد شد. وقتی به جای زایش و خلاقیت فکری، خمودگی و خستگی ناشی از نداشتن ایدههای جدید در زندگی جاری شود، مرده متحرکی به اسم متفکر خواهیم داشت که ضررهایش به مراتب از سودی که برای جامعه خواهد داشت، بیشتر است.
نو شدن اندیشه از لابلای واژهها و کتابها به دست میآید؛ یعنی اینکه اگر ما افکار چند سال گذشته خود را هرس و وجین نکنیم و آنچه را که کهنه شده و بو و رنگ تعصب گرفته است را دور نریزیم و با افکار نو و مترقی جدید جایگزین نکنیم، مردگان فکری خواهیم بود. چه خوب است که انسان در آستانه سال نو، بنشیند و حساب و کتابی برای اندیشه خود در اندازد و فکر کند که چه افکار کهنهای روحم را آزار داده است؟ چه تعصبات کور کورانهای از یادگیریها و آموختههای جدید جلوگیری کرده و چه نخواندنهایی که باعث شده در دایره تکرار و ملال در غلطیم و از افکار کهنه خود بوی نخوت و غرور احساس کنیم.
لازم است که در آستانه بهار، همچنان که طبیعت و رستنیها شروع میکنند به رستاخیز دوباره، ما هم در عرصه فکر و اندیشه رستاخیری برای خود در اندازیم و با خود تصمیم بگیریم که به دور از هرگونه تعصب و غرور، به فکر آموختن جدید باشیم و اندیشههای کهنه قدیمی خودمان را با اندیشههای نو که از دل کتاب و خواندن به دست می آید جایگزین کنیم.
حالا میرسیم به بخش دوم ماجرای رستاخیز کتاببنیاد. این مقدار که گفته شد، برای نو شدن فکر و اندیشه خیلی خوب و لازم است اما کافی نیست؛ چرا که انسان نیاز دارد علاوه بر اینکه خودش در مسیر درست گام بر میدارد، دیگران را نیز به این مسیر هدایت کند و این رسالت اجتماعی بشر است که او را از سایر موجودات متمایز میکند.
ترویج کتابخوانی یکی از این تمایزات زندگی بشر است. یعنی این که وقتی بشر با خواندن مطالب خوب و کتابهای عالی به فکر لذتبخش و اندیشه نو دست پیدا میکند، رسالتی بر عهدهاش قرار میگیرد که نباید نادیده گرفته شود. وقتی از دانش جدیدی بهرهمند میشویم، بهتر است که این فکر و اندیشه با دیگران هم به اشتراک گذاشته شود که کتاب و خواندنی، هرچقدر بیشتر معرفی و تبلیغ و مورد استفاده قرار بگیرد، ارزشمندتر و عزیزتر شده و به هدف خود نزدیکتر شده است.
می دانیم که انسان راحتطلب است و در این دوره و زمانه هم تا بخواهی، اسباب عیش و راحت فراهم شده است و گاهی انسانها فراموش میکنند که اگر غذای روحشان نقصان بیاید، به مراتب ضررهایی بیشتر از سوء تغذیه جسمی پیدا خواهند کرد. رقبای کتاب در کمین نشستهاند که به محض خالی شدن میدان، حملهور شده و انسجام ذهنی و آموختنیهای درستِ حاصل از کتاب را از میدان بهدر کنند و ذهنها را افکاری سطح پائین و راحتطلب پر کنند.
ترویج کتابخوانی کمک میکند تا به انسانها یادآوری کنیم که رسالت انسان به عنوان موجودی متمایز و متفاوت، غرقشدن در لذتهای سطحی و دست و پا زدن در ابتذال نیست. ترویج خواندن، ترویج آگاهی، دانایی، خوب اندیشیدن و خوب زیستن است چرا که موجب میشود آدمها برای ذهن و اندیشه خود بنیادی قوی فراهم بیاورند و از این رهگذر، لحظات زندگی دیگران را هم دوباره بسازند. کتابخوانی امر مقدس و محترمی است که باعث میشود اندیشههای نو به سیالان و جولان دربیاید و این حرکت اندیشه و گردش کردن در بین انسانها باعث نقد و تکمیل و اصلاح اندیشههای شود و اندیشهای که از محک نقد به درستی بیرون آمده باشد، میتواند راهگشای زندگی بشر باشد.
هدف زندگی رسیدن به آرامش و سعادت است و این آرامش و سعادت فقط در لذات دنیوی و لذات زودگذر به دست نمیآید بلکه به قول آرتور شوپنهاور در کتاب معظم «در باب حکمت زندگی»، اندیشههای ریشهدار، لذتهای ما را عمیق و گستردهتر میکنند و باعث آرامش و سعادت دو چندان میشوند. امیدوارم که همه اهالی اندیشه و کتابخوانان گرامی، در سال جدید علاوه بر کتابهای خوبی که خودشان میخوانند یک مروج کتاب هم باشند و دیگران را هم به بزم خواندن دعوت کنند و این لذت غذای روح را با دیگران به اشتراک بگذارند.»
نظر شما