شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۰
عطار، مولوی و سنایی؛ سه قله عرفان پارسی

امیراسماعیل آذر گفت: پیش از عطار نیشابوری، شاهد حضور سنايی غزنوی هستیم. شايد اگر سنايی نبود، از عطار خبری نیز نمی‌‌شد و اگر عطار نبود، مولوی هم وجود نمی‌‌داشت. اين سه شاعر، سه قله رفیع عرفان پارسی‌اند. ‌‌

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا)به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و به مناسبت ۲۵ فروردین ماه روز بزرگداشت عطار نیشابوری، مراسم پاسداشت مقام این حکیم و شاعر گرانقدر ایرانی با حضور جمعی از استادان برجسته ایرانی و خارجی در فضای مجازی برگزار شد.

دراین برنامه حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ابوالکلام سرکار استاد و رئیس سابق گروه زبان ادبیات فارسی دانشگاه «داکا» بنگلادش، اسماعیل آذر عضو هیات‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، سرورسا رفیع زاده عضو هیات‌علمی دانشگاه «رنا»کابل، رضا اشرف‌زاده عضو هیات‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، شریف ‌مراد اسرافیل‌نیا استاد دانشگاه «آموزگاری» تاجیکستان و محمدکاظم کهدویی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد، سخنرانی کردند.
 
حسن بلخاری در ابتدای این برنامه گفت: سخن در باب یکی از لطیف‌ترین و در عین حال غامض‌ترین روایت‌های عرفان اسلامی است؛ حکایت شیخ صنعان در منطق‌الطیر عطار. این قصه در مرز بسیار دقیق نسبت میان «شریعت» و «طریقت» منزل دارد و نمی ‌دانیم عطار با ذکر این حکایت در بیان غلبه طریقت بر شریعت است (با افعال شریعت‌گریز شیخ در متن عشق جنون‌وارش) یا غلبه شریعت بر طریقت (با بازگشت نصوح‌وار شیخ به دامان رسول شریعت) یا در پی بیان ظریفه‌ای دقیق است که شریعت پیش از درک طریقت، بنیان مرصوص و مستحکم ندارد، لیک پس از آن، هم شریعت به «حقیقت» بر جان می‌ نشیند و هم طریقت، نسبتی با حقیقت می ‌یابد. این گفتار با پی ‌جویی جایگاه حکایت شیخ صنعان در متن هجرت مرغان، به دنبال پاسخ به نکته فوق است.

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: عطار داستان شگفت شیخ صنعان را در کدامین بخش از ابواب منطق‌الطیر مورد توجه قرار داده و چرا؟ تعیین جایگاه این قصه، عامل مهمی در کشف باطن قصه و کشف مراد شیخ بزرگ نیشابور است و اگر این کشف روی ندهد همچنان در درک لُب و مغز این قصه ناتوانیم؛ زیرا نمی‌دانیم حقیقتا این حکایت تجلیل و تکریم بی‌حدوحصر حضرت عشق است یا نفی و سرکوب آن؟ شیخ صنعان به حقیقت عاشقی کرد یا در دام ابلیس گرفتار آمد؟ به‌‌رغم تمامی مباحث و روشنگری‌ها و شرح و حاشیه‌ها بر این حکایت، به نظر می ‌رسد نیت عطار هم‌چنان در پس پرده ابهام و ایهام قرار دارد.

بلخاری ادامه داد: کوشش من بر این است تا نیت دقیق عطار را با ابتنا به تعیین دقیق مکانت قصه در کلیت متن منطق‌الطیر روشن کنم. به نظر می ‌رسد این روش در ادراک نیت حقیقی مولف، به ثواب نزدیک‌تر و در درک باطن قصه، مفید‌تر باشد.

او افزود: در این طریق ضروری است ماجرا را از آغاز منطق‌الطیر مورد توجه قرار دهیم. مرغان جهان، مجتمع می‌ شوند و بر وجود و ضرورت حضور شاهی که آنان را سرور باشد و مملکت وجودشان را نظم و ترتیب بخشد، اتفاق می‌کنند.

هُدهد که پیک غیب است (ملهم از نقش هدهد در قرآن)‌ و صاحب اسرار و همنشین رسولان، با آنکه عالم را بسیار گردیده و قاصد رسولان بوده و با سلیمان(ع) و امثال او اطراف و اکناف عالم را درنوردیده و لاجرم پادشاه مرغان را به معرفت شناخته اما به انفراد، توان بار یافتن به بارگاه حضرت او را نیافته.

از مرغان می‌خواهد همراهش شوند تا به لقای حضرت دوست بار یابند. پس نخست صفات سیمرغ یا سلطان طیور را باز می‌گوید و در این بیان، از احادیث و روایات بهره می‌برد؛ همچون: «أن لله تبارك و تعالى سبعین ألف حجاب من نور و ظُلمة لو كُشفت لأحرقت سُبُحاتُ وجهه ما دُونه» در این بیت:

صدهزاران پرده دارد بیشتر
هم ز نور و هم ز ظلمت پیش در

در دو عالم نیست کس را زهره‌ای
کو تواند یافت از وی بهره‌ای

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: شرح هدهد از مقام بی‌مثال سیمرغ به روایت عطار بسیار جذاب و دلکش است:

هیچ دانایی کمال او ندید
هیچ بینایی جمال او ندید

در کمالش آفرینش ره نیافت
دانش از پی رفت و بینش ره نیافت

قسم خلقان زان کمال و زان جمال
هست اگر بر هم نهی، مشتی خیال

لکن هدهد شرط بار یافتن به بارگاه این حضرت بی‌مثل و مثال را مردی و مردانگی می‌ داند:

مرد می‌باید تمام این راه را
جان‌فشاندن باید این درگاه را

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تاکید کرد: این سیمرغ سدره‌نشین که بنا به روایت فوق‌الذکر همان پروردگار عالمیان است با حکایتی از اساطیر بلند ایرانی و با روایت حکیم نامداری چون ابوالقاسم فردوسی، تا حدودی تنزل می‌ یابد شاید عطار در پی آن است سیمرغ بلندمرتبه حکایتش را به ما نزدیک کرده و ادراک او بر جان مخاطب را سهل‌تر سازد. شاید نیز در پی استعلای سیمرغ اساطیر است.
 
عطارپژوهی در بنگلادش
در ادامه این برنامه ابوالکلام سرکار طی سخنانی با اشاره به بحث عطار‌پژوهی در بنگلادش گفت: کشور بنگلادش یکی از کشورهایی است که زبان و ادبیات فارسی تاثیر فراوانی در آن داشته است و از زمان های گذشته تا امروز شاعران کلاسیک ایرانی در این کشور جایگاه خاصی داشته و دارند.

او در ادامه سخنان خود گفت: ازجمله این شاعران بزرگ ایرانی، عطار نیشابوری است که درباره جایگاه و اهمیت او پژوهش‌های زیادی در کشور ما انجام شده است. درباره شیخ عطار، مقالات و پایان‌نامه های مختلفی به رشته تحریر درآمده و زندگی نامه و آثار این شاعر برجسته ایرانی نیز ترجمه و دراختیار علاقه‌مندان بنگلادشی قرار گرفته است.

این استاد دانشگاه در ادامه سخنرانی خود به نمونه‌هایی از مقالات، پژوهش ها و پایان‌نامه‌های ارائه‌شده درباره عطار نیشابوری در دانشگاه های بنگلادش اشاره کرد.
 
قله های عرفان پارسی
امیراسماعیل آذر، سومین سخنران این برنامه بود. او در دابتدای سخنان خود گفت: قرن نوزدهم در غرب به دوره ویکتوریا یا رمانتیسیسم مشهور است و بخشی از مکتب رمانتیک، یعنی گرایش یافتن به شرق و در شرق، هیچ‌کجا مرغوب‌تر و قابل‌توجه‌تر از ایران نیست.

استاد ادبیات دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات ادامه داد: قبل از عطار نیشابوری، سنایی غزنوی را داریم. شاید اگر سنایی نبود، از عطار خبری نمی‌شد و اگر عطار نبود، مولوی هم وجود نمی‌ داشت. این سه شاعر، سه قله رفیع عرفان پارسی هستند. ‌‌

او اضافه کرد: اولین بار شخصیتی به نام «تولوگ» درباره تصوف کتاب نوشت. قلب تصوف به عرفان نزدیک است؛ قله عرفان نظری هم «ابن عربی» است.

سخن ابن عربی این بود که تنها جای «تناهی» که «لایتناهی» در آن حضور پیدا می کند، سینه انسان است. در این میان چندین کتاب درباره تصوف در اروپا به رشته تحریر درآمد که قلب مباحث آنها، عرفان است و صدالبته که سخن عرفانی از زبان عطار نیشابوری شیرین‌تر بود. به این ترتیب سخن عطار کم‌کم در اروپا سایه گستراند. ‌

این استاد دانشگاه با بیان تاریخی از چگونگی آشناشدن اروپاییان با زبان فارسی و عطار نیشابوری، ادامه داد: ویکتور هوگو با خواندن کتابی درباره خلاصه آثار عطار، به این شاعر علاقه‌مند شد و اثر خاصی را در این زمینه خلق کرد. شیوه تفکر عطار و مولوی سبب شد غرب، قفس خود را بشکند و به اندیشه ما علاقه بیشتری نشان دهد. ‌

او در بخشی از سخنان خود تاکید کرد: در مکتب «پارناس»، اقتباس از شرق تشویق می‌شد و برای این اقتباس، به سراغ عطار نیشابوری رفتند. آرموند رنو کتابی به نام «شب‌های ایرانی» دارد که یکی از محورهای آن عطار نیشابوری بود. لویی آراگون، زبان مرغان منطق‌الطیر را عوض کرد در کتاب او، مرغان با الیزا (همسر لویی) سخن می‌ گفتند. ‌

تأملی در مصیبت نامه عطار نیشابوری
در بخش دیگری از این مراسم، سرورسا رفیع‌زاده، سخنرانی کرد و گفت : من گزارشی از یک جستار ارائه می‌کنم که تحلیل روایت‌شناسانه از حکایت اول از مقاله ششم از مصیبت‌نامه عطار را دربر دارد. مصیبت‌نامه به سیر و سفر معنوی سالک در چهل منزل می‌ پردازد. ‌

این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کابل با بیان تحلیل شش بخشی لابوف در بررسی روایت‌ها با عنوان‌های چکیده، سویه‌گیری (زمان، مکان و شخصیت‌های داستان)، کنش گره‌افکن (رویدادهای داستان)، ارزشگذاری (ابزار راوی برای تبیین چرایی نقل روایت)، راه‌حل (بیان فرجام روایت و راه‌حل پیشنهادی) و پایان‌بندی (اتمام روایت) بیان کرد: نتیجه این حکایت آن است که دعای درماندگان، چاره کار است. ‌
 
عطار؛ استاد مولانا
درادامه رضا اشرف‌زاده سخنرانی کرد و گفت: موضوع اول بحث من، شخصیت عطار نیشابوری است. او به اعتباری استاد مولانا و پیر اسرار است. یک خصوصیت برجسته شخصیت او، بلندهمتی است. عطار با توجه به آثار خودش و تذکره‌نویسانی که درباره او نوشته‌اند، بلندهمت است و سر به درگاه هیچ قدرتی فرو نیاورد. ‌

اودر ادامه سخنان خود گفت: بن‌مایه‌های اصلی آثار عطار، دو چیزند: اول مساله عشق. آثار عطار بر پایه سه اصل استوارند: عشق، زیبایی و عرفان. این عشق بن‌مایه اصلی آثار است. عطار این عشق را به‌تنهایی مختص انسان نمی‌داند و می‌گوید فرشتگان هم عشق دارند؛ اما چیزی که انسان دارد و فرشتگان ندارند، درد است. این درد، شور و شوقی است که عاشق را به مقصد رهنمون می ‌شود. ‌

استاد دانشگاه آزاد اسلامی مشهد ادامه داد: موضوع دوم در نگاه عطار، مساله انسان است. هدف اصلی آثار عطار، انسان است. از نگاه عطار، انسان سایه خداست. در نسبت ما با خدا سه مساله وجود دارد: یکی عشق، دیگر اینکه انسان سایه خاص خداست و سوم اینکه انسان نزد خدا چنان اهمیتی دارد که خداوند آینه‌ای برای او ساخته تا جمال الهی در آن منعکس شود و آن آیینه، دل است. ‌

اهمیت عشق در اندیشه عطار نیشابوری
ششمین سخنران این مراسم بین‌المللی شریف مراد اسرافیل‌نیا بود. او درابتدای سخنان خود با اشاره به تأثیرپذیری درویش ناصر بخارایی، شاعر قرن هشتم هجری از عطار نیشابوری گفت: بخارایی بیش از سنایی و مولوی تحت تأثیر عطار قرار دارد. تأثیرپذیری او بیشتر محتوایی است. بخارایی مانند عطار از عرفان آگاهی کامل دارد.

او تاکید کرد: بنیاد اندیشه عطار را عشق تشکیل می ‌دهد و پیام عرفان بخارایی هم عشق است. ناصر بخارایی مانند عطار قائل به مقام والای پیر در سیر و سلوک است. پیر ناصر بخارایی، مانند پیر عطار، نماد آزادگی و سرسپردگی در راه عشق است. پیر ناصر مانند پیر عطار، خانقاه را رها کرده و به خرابات روی آورده است.

پیر مغان او مانند پیر عطار یک پیر خیالی است. ناصر دریافته است که با زهد و پارسایی نمی‌توان به سرمنزل مقصود رسید و از این رو تصوف عابدانه را ترک کرده و عرفان عاشقانه را برگزیده است. ‌
 
او در پایان سخنان خود گفت: در اشعار ناصر حضرت عشق مقام خاص دارد. عطار در آثارش همواره از عهد الست و روز میثاق یاد می‌کند. ناصر در پیروی از عطار، یک ترجیع‌بند و چند غزل سروده است که به این عشق ازلی و پیمان عهد الست اشاره دارد.

مذمت دنیا در کلام عطار
درپایان این برنامه نیز محمدکاظم کهدویی، با اشاره به نکوهش دنیا در آثار عطار گفت: مقصود از مذمت دنیا، وابستگی به امور دنیوی و در اسارت آن بودن است. این واقعیت در سخن بسیاری از شاعران ما آمده است. می‌شود گفت که عطار در منطق‌الطیر گاهی اندیشه‌های گنوسیستی را درنظر داشته است.

عمده داستان‌های عطار، نوعی مضامین گنوسی را در خود دارند. البته باید بدانیم که عرفان عطار از مبانی اعتقادی وی و قرآن سرچشمه می‌گیرد. ‌

استاد ادبیات دانشگاه یزد تاکید کرد: نگاه عطار نیشابوری، مبتنی ‌بر مذمت دنیاست. از نظر او دنیا دو معنا دارد: مظهر و تجلی ذات حق و زندگی دنیایی و در این صورت، دنیا حالت مذموم پیدا می‌کند.

عطار دنیا را بی‌ارزش‌تر از آن می‌داند که انسان بخواهد برای دستیابی به دنیا منش والای انسانی خود را فدا کند. ‌
 
 
 
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها