نگاهی به کتاب «پستمدرنیسم، ساختارشکنی، بینامتنیت؛ فیلمنوشت قاعده بازی»
ساختارشکنی دریدا و بینامتنیت ژولیا کریستوا در «فیلم قاعده بازی»
فیلمنوشت قاعدهبازی که در این کتاب آمده است مشخص میکند این فیلم دارای رویکرد پسامدرن است و ساختارشکنی دریدا و بینامتنیت ژولیا کریستوا را باز مینماید.
نوآوری برجسته این اثر موشکافی جزئیات تفکر پست مدرن در ساحت یک اثر علمی و هنرمندانه در قاب سینما است. در جلسات نقد و بررسی فیلم که در این کتاب عرضه شده ترکیبی از اساتید فلسفی و اساتید زبان و سینما حضور داشتهاند که در عین طرح مفاهیمی چون ساختارشکنی، بینامتنیت و سایر مضامین پست مدرن کارآیی زبان فیلم در طرح یک مفهوم پست مدرن نیز مورد واکاوی و تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است و در نوع خود خصوصا سینما کم نظیر است. این کتاب در 262صفحه و با قیمت 39000 تومان از سوی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی روانه بازار نشر شده است.
در «مقدمه» این کتاب آمده است: «قاعده بازی، یک تجربه عجیب و منحصر به فرد در سینمای ایران است. یک کمدی که تصمیم گرفته شد به راستی به جای شوخیهای لفلی و کلامی که فضای سینمای کمدی ایران را انباشته بود، از کنش تصویر و گرافیک برای طرح شوخی کمک بگیرد. یک گروه برجسته جلوههای ویژه میدانی که سالها در آمریکا فعالیت میکرد به مدیریت علاءالدين پژهان، با بهترین گروه جلوههای ویژه ایرانی یعنی جناب محسن روزبهانی ترکیب شد. آن روزها هنوز فیلمبرداری دیجیتال در سینمای ایران رسم نشده بود و امکانات کمی برای استفاده از جلوههای بصری در فیلم فراهم بود. چیزی در حدود نود درصد شوخیهای فیلم در صحنه برگزار شد و مدیریت فیلمبرداری مرحوم فرج حیدری با عملیات محیرالعقولی که با دوربین انجام داد، کمک شایانی به توفیق این پروژه کرد.
قریب چهل کنش جلوههای ویژه در اجرای شوخیهای بصری و گرافیستی در فیلم برای نخستین بار در سینمای ایران تدارک گردید؛ وسواس برای برگزاری درست و دقیق شوخیها باعث شد تا فیلمبرداری با حضور بیست بازیگر کمدین و غیر کمدی حرفهای نزدیک به شش ماه طول بکشد. قاعده بازی از دو ممیزه ویژه در ساحت سینمای کمدی ایران برخوردار بود؛ نخست تأکید بر یک فیلم کمدی به مثابه یک اثر بصری با شوخی های گرافیستی و نه صرفا شوخی های لفظی و بیانی و دوم تقرر این فضای کمیک در ساحت سینمای پست مدرن.»
همچنین در بخش «یادداشت» این کتاب مهدی عباس زاده در زیر عنوانی تحت نام «قاعده بازی، به مثابه فیلم فلسفی» نوشته است:«نوشتار حاضر را شاید نتوان به مثابه درآمد یا نقدی جامع بر وجه فلسفی فیلم قاعده بازی لحاظ کرد؛ چه در اینجا اولا وبالذات قصد ندارم از مایههای فلسفی این فیلم بحث کنم و مثلا بگویم فیلم دارای رویکرد پسامدرن است و ساختارشکنی دریدا و بینامتنیت ژولیا کریستوا را باز مینماید در اینباره فراوان گفتوگو شده است. البته که بهنظر بنده نیز این فیلم دارای چنین مایههایی است؛ اما فقط اینها نیست. بنده بر این باورم که یکی از مهمترین دستاوردهای فیلمهایی از این دست که عمدتا مورد غفلت قرار میگیرد و معمولا در جاذبههای بصری و سمعی فیلم گم میشود، اصل توجه دادن آنها به دو مقوله فیلم فلسفی و فلسفه فیلم است؛ اما فیلم فلسفی چیست؟ مراد از «فیلم فلسفی» اجمالا فیلمی است برساخته از یک محتوای فلسفی. در فیلم فلسفی، یک ماده و محتوای فلسفی وجود دارد که در فیلم بهمثابه صورت و فرم، نمایان میشود؛ یا به عبارت دقیقتر، این ماده و محتوای لسفی، در درون قالب فیلم که صورت و فرم است، استحاله می گردد. در فل فلسفی در مراتب غایی آن، همه چیز اعم از رخداد یا داستان فیلم و فیلمنامه که نقشه فیلم است و حدود نشانه های صداها و تصاویر را باز می نماید، در خدمت آن ماده و محتوای فلسفی است.
اما این ماده و محتوای فلسفی چیست؟ به نظر میرسد این ماده و محتوا، یا یک مسئله و نظر فلسفی است یا یک رویکرد فلسفی. پس فيلم آنگاه فلسفی است که دست کم یک مسئله و نظر فلسفی یا یک رویکرد فلسفی را پیش روی بیننده قرار دهد و او را به تأمل در باب آن یا دست کم به توجه نسبت به آن وادارد. بر این مبنا، گاه میتوان در یک فیلم، یک مسئله فلسفی از قبیل خدا، خلقت، زمان، عدل و شر، آغاز و انجام عالم، ذهنیت و عینیت، آزادی یا اختیار انسان، تعهد و سرسپردگی، مرگ، معنای زندگی، علم و دین عقل و ایمان و ... و نظر فیلسوف در باب آن را نشان داد و در این صورت، این فیلم، فلسفی است. نیز گاه میتوان در یک فیلم، یک رویکرد فلسفی، از قبیل رویکردهای مارکسیستی، پدیدارشناختی، اگزیستانسیالیستی، تحلیلی و... را دنبال کرد و در این صورت نیز میتوان گفت این فیلم، فلسفی است. به نظر میرسد فیلم فلسفی، دارای مراتب و درجات شدت و ضعف است؛ یعنی برخی از فیلمهای فلسفی بیشتر فلسفی هستند و برخی دیگر کمتر. اگر کل یک فیلم، برساخته از یک مسئله و نظر فلسفی یا یک رویکرد فلسفی باشد، میتوان آن فیلم را بیشتر فلسفی دانست، اما اگر صرفا رگههایی از اندیشههای فلسفی در یک فیلم نمایان شوند، آن فیلم کمتر فلسفی خواهد بود».
همچنین در این بخش محمدرضا سنگری یادداشتی با عنوان «گسستهای پیوسته» نوشته است که در آن آمده است: «اثر هنری موفق، هر چند ممکن است در ظاهر پاشان و روساختی به ظاهر گسسته داشته باشد، اما در ژرف ساخت، اجزا چنان همدیگر را مییابند که نوعی وحدت، استحکام و یکپارچگی در برونداد نهایی اثر، مخاطب را شگفت زده میسازد؛ قاعده بازی اثر سینمایی احمدرضا معتمدی مصداقی از این بیقاعدگی، قاعده یافته است! تکیهگاه و محور قاعده بازی، جنگ است و تقابل که در نمود بیرونی میان اسرافیل خان و ابوالهول چهره نشان میدهد؛ تضادها، متناقض نماها، انتخاب ژانر کمدی برای وضعیت پست مدرن و فضای پارادوکسیکال که از همان عنوان (خدای خنداننده و گریاننده) آغاز میشود و تا نهایت فیلم دامن میگسترد، مقدمهای برای شناختن و شناساندن جهان فیلم است و افشای وجود آن؛ به تعبیر گرین: «هنر وسیلهای برای لذت نیست، بلکه افشای وجود است؛ اثر هنری پدیداری است که به مدد آن به شناخت جهان می رسیم». طنز قاعده بازی از عنوان، تیتراژ، موسیقی، درهم ریختگی نامها، ترسیم تفاوت جهان هایی است که میسازیم و یا با آن مواجهیم؛ تمسخر باورهای مدرنیته است.
بیان پوکی و پوچی عصر مدرن است؛ آنچه کارآگاه در پیگیری پرونده گمشدن اسرافیل خان میکند و با رفتاری ابلهانه نوار زرد پلیس را که مشخص کننده محدوده جرم است همچون نوار افتتاح کارخانه قیچی میکند، توصیف دوجهان متعارض است، جهان جدی احمقانه و جهان طنز و مضحک روشنبینانه. حقیقت آن است که ظرفیتهای پست مدرن در این فیلم، هجویهای است صریح و اعتراضیهای است بلیغ علیه اندیشههای مدرن و اتفاقا مجالی برای درک دقیقتر خود پست مدرن؛ نقد مدرن و پست مدرن توأمان.
نظر شما