کتاب «پرده دوم» در مشهد رونمایی شد
وحید جلیلی: بسیاری از مبارزان قبل انقلاب بدون ثبت خاطرات از دنیا رفتهاند
فیلم مستند و کتاب «پرده دوم؛ خاطرات شفاهی محمدرضا شرکت توتونچی» شب گذشته در مشهد رونمایی شد.
وحید جلیلی، مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در این مراسم گفت: خاطرات مبارزان انقلاب در دوران ستمشاهی باید مستند شوند.
وی با ابراز تاسف از اینکه برگهای بسیاری از مجاهدت انقلابیون در دوران ستمشاهی ناگفته و نانوشته باقی مانده است، افزود: امیدواریم جدای از تولیدات انجامشده در حوزه مستند و کتاب، جوانان باانگیزه به این حوزه وارد شوند.
جلیلی افزود: طی سالهای گذشته بسیاری از مبارزان پیش از انقلاب از دنیا رفتهاند و حتی یک خط از خاطرات آنها نیز ثبت نشده است.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بیان کرد: خاطرات مبارزان دوران ستمشاهی هویت انقلاب محسوب می شود و طی سالهای آینده که این نسل از دسترس ما خارج شوند، ارزش مستندات آنها مشخص میشود.
وی با اشاره به اینکه ایران پرافتخارترین دوران تاریخ چندهزارساله خود را در انقلاب اسلامی پشت سر گذاشت، تاکید کرد: برای ماندگاری این دوران در تاریخ نیازمند نهضت تولید محتوای رخدادهای آن دوران هستیم، تا در آینده در اختیار نسل های بعد قرار گیرد.
جلیلی خاطرنشان کرد: انقلاب ما در مقایسه با دیگر انقلابها -که حضور مردمی پررنگی نداشتند اما در دنیا از آنها زیاد سخن به میان میآید- ناشناخته باقی مانده و نتوانستیم آن را بهخوبی معرفی کنیم.
وی با تشکر از نویسنده کتاب پرده دوم گفت: آقای توتونچی که خاطرات وی در این کتاب مستند شده است، صبورانه در این راه نویسنده و سازندگان مستند را همراهی کردند که از ایشان تشکر میکنیم.
کتاب «پرده دوم» خاطرات شفاهی محمدرضا شرکت توتونچی معروف به رضا توکلی متولد سال ۱۳۲۴ است. توتونچی -که او را «عزت شاهی مشهد» هم میدانند- از مبارزان و زندانیان سیاسی دوران پهلوی است که در تهران و مشهد فعالیتهای انقلابی داشته و دو بار نیز در دوران طاغوت به زندان افتاده است.
این اثر توسط دفتر تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و به همت نوید ظریف کریمی و محمدباقری در 296 قطع رقعی با قیمت 40 هزارتومان در هزار نسخه از سوی انتشارات راهیار روانهی بازار نشر شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «قاسم گفت: «میدونی حمید ژیان چیکار کرد؟» گفتم: «نه» گفت: «یه روز من تو مغازه نشسته بودم، دیدم حمید ژیان با موتور همراه یه نفر دیگه اومدن. موتورشونو گذاشتن کنار بانک و از مغازههای کناری نردبون گرفتن. بعد تلفنهای بانک صادرات رو قطع کردن. بعدش از توی خورجینی که تَرکِ موتور بود، کلتهاشونو درآوردن و دوتا جوراب نازک به سر و صورتشون کشیدن و با یه کیسه رفتن تو بانک. همه مشتریها و کارمندا رو به یه کناری ردیف کردن و پولهای توی بانک رو برداشتن و فرار کردن. صحبتهای قاسم هم مرا باز یاد تیتر همان روزنامه زندان قصر انداخت و پاسخ پرسشهایی را که از زندان قصر در ذهنم مانده بود، گرفتم.»
نظر شما