پانزدهمین عنوان از مجموعه «تاریخ جهان» منتشر شد
چه کسی اسرار مصریها را برای اسرائیل فاش کرد؟/ سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر را بخوانید
کتاب «جاسوسی که سقوط کرد؛ سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر» پانزدهمین عنوان از مجموعه «تاریخ جهان» است که نشر ماهی چاپ میکند و درباره اشرف مروان داماد جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر است که سالها برای اسرائیل جاسوسی کرد.
کتاب «جاسوسی که سقوط کرد» پانزدهمین عنوان از مجموعه «تاریخ جهان» است که نشر ماهی چاپ میکند و درباره اشرف مروان داماد جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر است که سالها برای اسرائیل جاسوسی کرد.
اشرف مروان متولد سال 1944 بود و سال 1966 با مُنا دختر جمال عبدالناصر ازدواج کرد. سالها پس از این، در سال 2002 مشخص شد مروان در جنگ اسرائیل با اعراب (1973)، برای سازمان موساد جاسوسی کرده و سال 2007 به طرز مشکوکی از بالکن خانهاش در لندن سقوط کرد و کشته شد. آرون برگمان نویسنده اسرائیلی کتاب پیشرو، دوست مروان بوده و کسی است که راز جاسوسی او را برای موساد برملا کرد. او سال 2016 در حالی که 57 سال داشت و خود را به سن مرگ مروان نزدیک میدید، اقدام به نوشتن خاطرات خود از اینشخصیت مصری کرد و کتاب «جاسوسی که سقوط» کرد به نگارش درآورد.
یکی از پر فراز و نشیبترین دوران تاریخ خاورمیانه بدون شک به چند دهه پیش و برای زمانی است که اختلاف میان اعراب و اسرائیل به اوج رسید و در نهایت به جنگی بزرگ ختم شد، در نتیجه این جنگها و البته تنشهای بعد و قبل از آنها تعداد زیادی از افراد نظامی و غیر نظامی کشته شدند. با قدرت گرفتن جمال عبدالناصر در مصر و راه افتادن مسیر فکری ضد امپریالیستی و پان عربیسم در کشور های عربی، صفحه جدیدی در تاریخ خاورمیانه گشوده شد، رویدادهای پیش آمده در دهه 50، 60 و 70 میلادی پر از اتفاقها و روایاتهای باورنکردنی است که هرچه به آن پرداخته شود باز هم جنبهها و گوشههای پنهان زیادی خواهد داشت، سقوط پادشاهی در مصر و قدرت گرفتن عبدالناصر هم زمان با تغییر و تحولات گستردهای در مصر همراه شد، او بسیار بی پروا پیش میرفت و با اصلاحات در مصر و ملی کردن بخشهایی همچون کانال سوئز و... در جهان آن زمان سر و صدای زیادی به پا کرد.
تصمیمهای ناگهانی این رهبر مصری و شخصیت ویژهاش در سخنرانیها و گفتوگوها خیلی زود به تعداد هوادارانش افزود و در اندک مدتی ناصر نه تنها در میان مصریان بلکه در جهان عرب هواداران زیادی داشت، او تحمل خیلی از مسائل را نداشت و بسیار خشن با آنها برخورد می کرد ، حضور و دخالت مصر در رویداد های مثل جنگ داخلی یمن و تشکیل جمهوری متحده عربی میان مصر و سوریه از جمله اقدامتش بود که توجههای بسیاری را در جهان به خود جلب کرد.
در زمان ناصر دو جنگ بزرگ رقم خورد، دو نبرد با اسرائیل که نه فقط برای مصر بلکه برای بسیاری از کشورهای منطقه ماجراساز شد، ملی کردن کانال سوئز در سال 1956 نخستین آنها را رقم زد، اسرائیل که از به خطر افتادن منافعش میترسید بیرحمانه به مصر لشکر کشید و در نتیجه جنگی آغاز شد که با واکنشها و محکومیتهای بینالمللی زیادی همراه بود. دومین این جنگها در 1967 رقم خورد، اعراب که میخواستند به پشتوانه ناصر و همفکرانش اسرائیل را کنار بزنند در جنگی که به نبرد 6 روزه اعراب و اسرائیل معروف شد برابر این کشور ژشکست خوردند و در نتیجه آن بیش از یک میلیون از اعراب آوراه شدند. البته این پایان آتش بازی میان اسرائیل و ناصر نبود، رهبر مصر در ادامه سرزمینهای از دست رفتهاش را پس گرفت و جنگ فرسایشی با اسرائیل را ادامه داد.
یکی از نکات جالب توجه در این دوران شکست عجیب و غریب ارتشهای عربی بود که در دنیا نظیر نداشت، این اتفاقها دلایل زیادی داشت اما شاخصترین آنها بی لیاقتی تعدادی از افراد دخیل در جنگ بود. این کتاب به یکی از همین عوامل اتفاقهای عجیب آن زمان میپردازد.
در بخشی از اینکتاب میخوانیم: «اما در سال ۱۹۹۸، وقتی مصاحبهام با زعیرا برای شبکه بیبیسی تمام شد، او بیمقدمه و بدون آنکه حرفش پیش آمده باشد به من گفت میتواند «مدرک محکمی» در اختیارم بگذارد که ثابت میکند آن مهمان ناخوانده و زنهاردهنده جنگ ملک حسین بوده است. بلافاصله فهمیدم زعیرا میخواهد با بهرهجویی از من این سند را منتشر کند، سندی که نشان میداد مایر هشدار شاه اردن را نادیده گرفته، پس میتوانسته است تحلیل زعیرا مبنی بر منتفیبودن جنگ را نیز نادیده بگیرد و بنابراین گناه غافلگیری اسرائیل هنگام حمله اعراب به گردن اوست. خوشحال بودم که زعیرا میخواهد اینطور از من سوءاستفاده کند، چون به اینترتیب خبری داغ و جنجالی به چنگم میافتاد.
در نتیجه مشتاقانه دعوتش را پذیرفتم و قرار شد همانشب سری به او بزنم تا متن اصلی گفتوگوی ملکحسین و گلدامایر را ببینم و رونوشتی از آن تهیه کنم. البته زعیرا کمی نگران بود. میترسید فاش شود منبع خبر او بوده است و به دردسر بیفتد، چرا که متن گفتوگوی شاه اردن و نخستوزیر جزو اسناد فوق محرمانه بهشمار میآمد و هیچگاه منتشر نشده بود. برای کاستن از ایننگرانی، به ذهنم رسید به جای آنکه سند را مستقیما از او بگیرم، دستیارم، ناوا میزراخی را بفرستم تا از هرجای آن که لازم بود یادداشت بردارد. بدینترتیب میتوانستم بگویم این سند از طریق دیگری به دستم رسیده است و ادعایم دروغ نبود، بلکه صرفا داشتم در واقعیت دخل و تصرفی میکردم.»
کتاب «جاسوسی که سقوط کرد» اثر ارون برگمان ترجمه مهدی نوری در 124 صفحه، شمارگان یک هزار و 500 نسخه و به بهای 40 هزار تومان از سوی نشر ماهی راهی بازار نشر شد.
نظر شما