گفتوگوی اختصاصی ایبنا با پروفسور «جورج مارسدن» استاد دانشگاه نتردام آمریکا
ریشه بنیادگرایی در آمریکا به قرائت پوپولیستی از مسیحیت بازمیگردد/ منازعات هویتی در جامعه آمریکا جریان دارد
پروفسور «جورج مارسدن» استاد شناخته شده دانشگاه نوتردام آمریکا معتقد است ریشه بنیادگرایی در آمریکا به قرائت پوپولیستی از مسیحیت در دهه 1920 میلادی بازمی گردد.
از نظر مارسدن، بنیادگرایان به معنای وسیع، انجیلی های محافظه کار هستند که مایل به موضعگیری و مبارزه هستند. با این حال، ستیزهجویی آنها باید در پرتو برخی از جنبههای خاص میراث آنها درک شود. در اواخر قرن نوزدهم، پروتستانتیسم آمریکایی به تدریج بین لیبرالهایی که دیدگاههای علمی جدید و انتقادی را که در تضاد با کتاب مقدس و مدافعان انجیلیگرایی سنتیتر بودند، میپذیرفتند، تقسیم شدند.
اغلب «سنتگرایان» در تأیید پیشگوییهای آخرالزمانی در مورد نابودی قریبالوقوع تمدن مدرن و بازگشت مسیح نیز مبتکر بودند. در دهه 1920، یک جنبش «بنیادگرا» تمام عیار در اعتراض به تغییرات الهیاتی در کلیساها، آموزش تکامل بیولوژیکی در مدارس و تغییر آداب و رسوم در فرهنگ شکل گرفت.
بنیادگرایان اغلب با انگیزههایی برای جدا شدن از فرهنگ محکوم شده مدرن یا پس گرفتن آمریکا به عنوان یک ملت مسیحی درگیر بودند. حتی با وجود چنین تنشهایی، بنیادگرایان شبکههایی از مبشرین و اوانجلیستها، کنفرانسهای مربوط به کتاب مقدس، مؤسسات مرتبط با کتاب مقدس، و نهادهایی برای چنین مأموریتهایی را ایجاد کردند. اینها در جنبشهای مذهبی عمدهای که ثابت کردند قدرت ماندگاری قابلتوجهی داشتند، ادغام شدند.
«جورج مارسدن» نویسنده این اثر استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه نوتردام آمریکا و محقق برجسته در تاریخ مسیحیت در حوزه الهیات کالوین است. او آثار عمدهای در موضوعات مختلف در مورد دین و فرهنگ آمریکایی منتشر کرده است. وی در گفتوگو با ایبنا میگوید برای درک ظهور بنیادگرایی، یکی از مهمترین تحولات را باید در میان مسیحیان پروتستان آمریکایی در قرن گذشته جستوجو کرد چرا که برخی از محافظهکاران در کلیساها برای اولین بار در سال 1920 برای نشان دادن تمایل خود به مبارزه برای «بنیادها»ی عقیدتی خود که به نظر آنها توسط برخی آموزه های مدرن تهدید می شود، این اصطلاح را به کار بردند.
سوال اصلی شما در کتاب «بنیادگرایی و فرهنگ آمریکایی» چه بوده است؟
برای درک ظهور بنیادگرایی، یکی از مهم ترین تحولات را باید در میان مسیحیان پروتستان آمریکایی در قرن گذشته جستوجو کرد. برخی از محافظهکاران در کلیساها برای اولین بار در سال 1920 برای نشان دادن تمایل خود به مبارزه برای «بنیادها»ی (اصول) (یا آموزههای بنیادین سنتی) عقیدتی خود که به نظر آنها توسط برخی آموزه های مدرن تهدید می شود، این اصطلاح را به کار بردند.
بنیادگرایان همچنین نسبت به تغییرات فرهنگی آمریکا ابراز نگرانی کردند و با برخی از آنها مانند آموزش تکامل بیولوژیکی مبارزه کردند. کتاب من شرایط فرهنگی را توضیح میدهد که این جنبشهای محافظهکارانه ستیزهجویانه را در آن زمان تسریع کرد. ویرایش کنونی کتاب، این موضوع را تا به امروز دنبال کرده است، از جمله ظهور «راست مذهبی» که ریشههای بنیادگرایانه دارد و بر حمایت انجیلیهای محافظهکار سفیدپوست آمریکایی از دونالد ترامپ تأثیر گذاشته است.
فرضیه شما در این کتاب چه بوده است؟
این کتاب توضیح میدهد که چگونه این جنبش بزرگ مذهبی از برخورد و تقابل دو نیروی اصلی در فرهنگ آمریکایی پدیدار شد. احیای پوپولیستی مسیحی تأثیرگذارترین جنبش مذهبی آمریکا در قرن نوزدهم بود. اما آمریکا همچنین به عنوان یک فرهنگ پیشرو بر پایه علمی مدرن در حال ظهور بود.
مفروضات مدرنیته هم فرهنگ سکولار را شکل میدهد و هم آموزههای برخی از تأثیرگذارترین کلیساهای پروتستان را تغییر میدهد. در قرن بیستم برخورد این دو نیروی فرهنگی و سنت به درگیریهای مداوم انجامید. این موضوع هنوز هم امروز ادامه دارد و به طور فزایندهای به سیاستهای حزبی در سطح ملی نیز منتقل شده است. من سعی میکنم این مکانیسمها و پویاییها را در این کتاب توضیح دهم.
با توجه به سیاست مهاجرتی دولت «جو بایدن» که در مقایسه با دولت ترامپ رویکرد متعادل تری است، آیا تصور نمیکنید که در نتیجه این سیاست دولت بایدن، راست افراطی در آمریکا بیش از قبل تشدید شود؟
بله، به نظر میرسد همه این درگیریها همچنان در حال تشدید شدن هستند، بنابراین من انتظار دارم که تقریباً بدون توجه به سیاستهای بایدن، این درگیرها و اختلافات در جامعه آمریکا ادامه یابد.
«فرانسیس فوکویاما» در کتاب خود موضوع «سیاست هویت» را برای توضیح مناقشات هویتی در جامعه کنونی آمریکا توضیح داده است و به ناکارآمدی لیبرالیسم در حل موضوع هویت برای مهاجران اذعان کرده است. به نظر شما چرا لیبرالیسم نتوانست موضوع هویتهای مختلف در جامعه چندفرهنگ گرای آمریکا را حل و فصل کند و باعث شود تا مهاجران در جامعه آمریکایی ادغام شوند؟
ایالات متحده امریکا مدتهاست که به خود به عنوان سرزمین مهاجران افتخار میکند. اما جوامع مهاجر تمایل دارند منزوی بمانند و بهتر در مناطق شهری ادغام شوند. در شهرهای کوچک و مناطق روستاییتر، آمریکاییهای سفیدپوست مسنتر تمایل دارند در جوامع نسبتاً همگن زندگی کنند و به خاطر از دست دادن قدرت افرادی مانند خودشان - که احتمالاً پروتستان محافظهکار نیز هستند - ناراحت هستند. بنابراین بین جوامع سفیدپوست عمدتاً مسنتر در مرکز و کانون و جوامع متنوعتر در سواحل و در مناطق شهری بیشتر تضاد وجود دارد.
نظر شما