فتاحی، زندگی ابوعلیسینا را در قالب داستان و متناسب با فهم و درک نوجوانان نوشته است. نه تنها کتاب بلکه زندگی او پر است از ماجراهای گوناگون و پرشور که هم مایه سرگرمیاند و هم آگاهیبخش. با فتاحی درباره این کتاب و لزوم بازنویسی زندگینامه دانشمندان برای بچهها حرف زده و این را پرسیدیم که میتوان با مطالعه به بچهها مسیر داد و زندگیشان را تحتتاثیر قرار داد. او معتقد است اگر راه، شیوه زندگی این دانشمندان را جلوی بچههایمان نگذاریم مردم یک کشور، به آدمهایی بیریشه و بیهویت تبدیل میشوند. در نتیجه نوجوانان برای الگوبرداری رو به فرهنگ غرب میکنند. اگر واقعا دغدغه دین داریم، باید زندگی بزرگانی که داریم یا کسانی را که در عمل انسانهای بزرگی بودند، به بچهها نشان دهیم تا اینها الگو بچههای ما شوند. در ادامه گفتوگوی ما با این نویسنده را میخوانید:
چرا زندگی ابنسینا را برای بازنویسی و ارائه به نوجوانها انتخاب کردید؟
یک طرح به عنوان مفاخر ملی-مذهبی از سمت آقای زم در حوزه هنری کلید زده شد. در این طرح از نویسندگان دعوت شد که زندگی مفاخر را به صورت داستانی بازنویسی کنند. من زندگی ابوعلیسینا را انتخاب کردم. زندگی او را خواندم. کتابهایی را که با نگاههای مختلفی بود، مطالعه کردم. بنابراین تصمیم گرفتم برای شناخت درست و دقیق نوجوانان از این دانشمند، زندگی او را بازنویسی کنم. چون در رابطه با زندگی ابوعلیسینا نگاههای متفاوتی وجود دارد. روایتها گاها متناقض هستند. در بعضی کتب اغراق شده و در بعضی اجحاف. سعی کردم یک روایت تاریخی و درست و در عین حال صحیحترین روایت از زندگی او، به صورت داستان بنویسم. زندگی ابوعلیسینا دائما دستخوش فراز و نشیب بوده است. به همین علت او زندگی معمولی نداشته است چون دائما در حال فرار از دست پادشاهان آن زمان بوده است.
ابنسینا که در قرن چهارم بوده یعنی تقریبا هزار سال پیش، به نظر شما زندگی او مناسب نوجوانان امروزی است؟
بله. قطعا. چون داستان زندگی انسان معروفی است. علاوه بر این، کتاب زندگینامه دانشمندی است که نه تنها به عنوان یک دانشمند بزرگ ایرانی است؛ بلکه بهعنوان یک دانشمند معروف در جهان است. در حال حاضر کتابهای ابوعلیسینا هم در دانشگاههای پزشکی دنیا و هم در دانشگاههای سنتی ایران تدریس میشود. نظرات او هنوز که هنوز است مورد استفاده قرار میگیرد. علاوه بر آن مسائل سیاسی آن زمان را به تصویر کشیده است. زندگی درباریان و خویشاوندان آنها را که غرق در فساد مالی بودند، نشان میدهد. در قرن چهارم کشور به وسیله چندین پادشاه اداره میشد و مردم تحت نفوذ پادشاهان آن زمان بودند. حتی مرگ او به صورت دسیسه اتفاق میافتد. زندگی پر از ماجراجویی داشته است. با چاپ بیشتر این کتاب میتوانیم زندگی درست و دقیق ابوعلیسینا را به مردم معرفی کنیم. «زندانی قلعه هفت حصار» زندگی پرجاذبه و پرتلاطم و در عین حال تلاش یک فیلسوف را نشان میدهد. ابوعلیسینا در حین فرار نیز لحظههای از دانش آموختن و آموزش دادن دست برنمیدارد. دائما در حال مداوا بیماران است. زمانی که زندانی میشود و در داخل زندان بزرگترین اثر خود را مینویسد. این کتاب میتواند حتی برای جوانان و بزرگسالان هم جذاب باشد و حداقل سالی یک بار به چاپ مجدد برسد.
این کتابها میتواند بر روی نحوه زندگی نوجوانان امروزی تاثیر بگذارند؟
صد در صد. یکی از مشکلاتی که در حال حاضر و در زندگی نوجوان امروز است، راحتطلبی و سادهطلبی است. نه تنها نوجوان امروز بلکه خیلی از ما با کوچکترین مشکلی جا میزنیم و از سختی فرار میکنیم. در صورتی که زندگی ابوعلیسینا درست برعکس این موضوع است. زندگی او پر است از تلاش، سختکوشی و اینکه در بدترین شرایط هم از اهداف خود دور نمیشود. تمام این نکات درسهای بشری است. پیامبران هم در طول رسالت خود به دنبال بیان همین مطالب بودهاند. این مطالب نه تنها در نوجوانان بلکه در کلیه سنین تاثیرگذار است. به خصوص برای کسانی که به دنبال دانشاندوزی هستند یا حتی کسانی که میخواهند در حوزه طبابت مشغول به کار شوند. این کتاب روش درست مشهور شدن را به انسانها آموزش میدهد. ممکن است فردی از راه دزدی و یا زیر پا گذاشتن حق دیگران به این شهرت رسیده باشد. ولی ابوعلیسینا از راه درست مشهور میشود. حتی لحظههای از شاخصهای شخصیت انسانی و یا اصول اخلاقی که اسلام بدان پافشاری کرده است دست نمیکشد. او هرگز از آداب و رسوم ایرانی و اسلامی دور نشده است. در سختترین شرایط قدم کجی برنداشته است. همیشه در کنار مردم بوده و به آنها کمک کرده است. همواره سعی به افزایش علم خود در جهت آسایش مردم را داشته است. تمام این خصوصیات یک سرمشق برای مردم است. پیامبران و امامان سرمشق معنوی انسانها هستند؛ اما ابوعلیسینا به عنوان یک سرمشق انسانی است که اگر کسی بخواهد مشهور شود به چه صورت و از چه طریقی به راه درست رسیده بدون اینکه حق کسی ضایع شود. نه از طریق دروغ، حقه و مدرک جعلی. او نه تنها در علم پزشکی بلکه در علم نجوم، فلسفه و ... به عنوان درآمد دانشمندان زمان خود بود. بعد از گذشت هزار سال هنوز مطالب او در دانشگاهها تدریس میشود.
آیا نوجوانان اطلاعات لازم از دانشمندان قرون گذشته دارند؟
خیر. زمانی که ابوعلیسینا زندگی میکرد دانشمندان بزرگ دیگری مانند ابوریحان بیرونی، فردوسی و ... زندگی میکردند و او در کنار انسانهای خیلی بزرگی بوده و کسب علم کرده است. قرن چهارم زمانی نبوده که بگوییم هیچ شخص فرهیختههای نبوده، بنابراین در آن زمان مشهور شده است. بلکه او در میان این همه انسان فرهیخته بوده و توانسته به این درجه از شهرت دست پیدا کند. انسانهای بسیار قدر در هر زمینهای حضور داشتند. اما او در تمامی علوم مثل ریاضیات، نجوم، فلسفه، سیاست، دین و ... سرآمد بقیه بوده است؛ اما متاسفانه نه تنها نوجوانان بلکه بزرگسالان نیز از زندگی ابوعلیسینا بیا اطلاع هستند. افسوس که ما نسبت به بزرگان و دانشمندان کشورمان خیلی بیمهری میکنیم. زمانی که زنده هستند قدر آنها را نمیدانیم و زمانی که از دنیا میروند تازه یاد آنها میافتیم که دیگر دیر شده است. چه اتفاقی بیفتد که ما سراغ یک دانشمند برویم. مگر اینکه دنیا دست بر روی دانشمندی بگذارد و بگوید این دانشمند متعلق به ما است. در آن زمان تازه به یاد میآوریم که دنبال کنیم و دانشمند خود را پس بگیریم. مثل مولوی که از شاعران ایران بوده است؛ اما در حال حاضر به اسم کشور ترکیه ثبت شده است و از دستمان گرفتند. حتی از معماریهای ما نیز تصاحب میشود و ما فقط نظارهگر هستیم؛ اما اینها وظیفه ما نیست بلکه وظیفه دولت مردان یک کشور است که امکانات لازم را در اختیار دارند. اگر با این روال پیش رویم، دانشمندان ما در گمنامی زندگی میکنند تا زمانی که یکییکی فراموش شوند.
با این اوصاف به نظر شما هنوز هم میتوان با کتاب خواندن به بچهها مسیر داد و زندگیشان را تحت تاثیر قرار داد؟
مولوی و ابوعلیسینا از یک جنس هستند. مولوی در ادبیات و ابوعلیسینا در فلسفه و طب افراد شاخصی هستند. اینها ریشههای فرهنگی ملت ما و انسان هستند. اگر اینها را سرمشق خود قرار ندهیم و به آنها توجه نکنیم یک کشور بیهویت خواهیم داشت. اگر راه، شیوه زندگی و سبک زندگی اینها را جلوی بچههایمان نگذاریم مردم یک کشور، به آدمهایی بیریشه و بیهویت که در زندگی امروزی هم نمونه آنها را میبینیم، تبدیل میشوند. در نتیجه نوجوانان برای الگوبرداری رو به فرهنگ غرب میکنند. به عنوان مثال کارتون باربی ساخته میشود و الگو بچههای ما میشوند. اگر مسئولین به فکر تربیت بچهها آن هم تربیت دینی باشند با باربی و ساسی مانکن و ... نمیتوان انسانهای دینداری پرورش داد. اگر واقعا دغدغه دین داریم، با نوحهخوانی و سینه زدن کسی دیندار نمیشود. باید زندگی بزرگانی که داریم کسانی را که در عمل انسانهای بزرگی بودند، به بچهها نشان دهیم. اینها الگو بچههای ما شوند. وگرنه بیست سال میگذرد، میبینیم که کار از کار گذشته و کسی نمیتواند کاری انجام دهد. همه چیز از هم میپاشد. به قدری همه چیز خراب میشود که ما از ریشههای فرهنگیمان جدا میشویم. ناشرین به این دلیل به وجود آمدن که این ارتباط برقرار کنند. هیچ ناشری برای بهره اقتصادی وارد این کار نمیشود. دغدغه ناشرین، دغدغه فرهنگی است. این وظیفه مسئولین است که فکری برای این مشکل کنند. نگذارند ریشه فرهنگی دفن شود. میترسم ده سال آینده، مردم آنقدر با این افراد بیگانه شوند که وقتی صحبت از یک فرد دانشمند و مشهوری مانند ابوعلیسینا کنیم مردم بگویند او چه کسی است؟ آیا همچنین شخصی وجود داشته است؟
نظر شما