دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۹
از تدریس مجازی عصبانی‌ام/ دانش‌آموزانم اصرار داشتند که رمان «پیاده» حتما منتشر شود

این نویسنده به تأثیر حضور خود در مدرسه به‌عنوان نویسنده-معلم اشاره کرد و گفت: بخشی از نوشته‌های من از تجربه زیسته‌ام در مدرسه و سروکله‌زدن با دانش‌آموزان نشأت می‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ روز معلم هم مثل هر مناسبت دیگری بزنگاهی است برای تجدیدخاطره یا دیدارکردن با معلم‌های دیروز و امروز. معلم‌هایی که در زمان همه‌گیری بیماری کرونا به یک‌باره خود را در شرایط جدیدی دیدند که عواقب مطابقت با آن شاید بیشتر منفی باشد تا مثبت. از سختی‌های آموزش مجازی که معلمی آن‌ها را تاب آورد نمی‌توان چندجمله گفت و گذشت، و حتی مشکلاتی که خودِ دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان با این نوع تدریس و یادگیری داشتند؛ اما باز هم خوب است اگر معلمی گله‌ای، درددلی یا نکته‌ای درباره‌ی معلمی‌کردن در زمان کرونا دارد برای‌مان بگوید و ما نیز بشنویم.
به مناسبت روز معلم صحبتی داشتیم با حمید بابایی نویسنده ایرانی آثاری چون «پیاده»، «خاکسفید» و رمان عارفانه «چهل‌ویکم». نویسنده‌ای که تجربه‌ی معلمی دارد و در این گفت‌وگو به آن‌ها اشاره کرده است.
 
به نظر شما کلاس‌های درس پس از بازگشایی سراسری در چه وضعیتی‌اند؟ آیا واقعا دانش‌آموزان در زمان کرونا و آموزش مجازی، دچار رخوت جسمی و ذهنی شده‌اند؟
به نظرم کرونا تمام زندگی ما را دچار تغییراتی اساسی کرد. البته من بیشتر وجوه منفی آن را دیدم و ذکر می‌کنم. این‌که در بسیاری از مسائل ما زیرساخت درست در کشور نداریم. از اینترنت فاجعه‌ای که داریم تا همین بحث آموزش که اشاره کردید. من امسال تدریس را کنار گذاشتم. در واقع تدریس در مدرسه را. اما در مورد برادرزاده‌های خودم شاهد این مسئله بودم که علاقه چندانی به مدرسه ندارند. در مورد رخوت هم در برخی از بچه‌های دوروبرم دیده‌ام که بله، از تدریس مجازی راضی نیستند و درست درس را متوجه نمی‌شوند.
البته بد نیست این را هم بپرسیم چه بلایی سر معلمان با این تدریس مجازی آمد؟ این که معلمی سر کلاس به صورت مداوم در حال حرف‌زدن است و تا سکوت می‌کند، بچه‌ها می‌گویند آقا ارتباط قطع شد و تو می‌گویی بابا دارم یک دقیقه نفس می‌کشم. بعد از چهار زنگ تدریس مغز، حنجره، روح و روانی برای معلم باقی می‌ماند؟ آن هم با اولیایی که گاهی از دانش‌آموزان بدتر‌ رفتار می‌کنند. البته من تمام اولیا را نمی‌گویم، جسارت به همه نشود. برخی از اولیا نمی‌دانند که یک کلاس درس باید چه‌طور باشد، این‌که همه بچه‌ها در یک سطح نیستند و می‌خواهند به شما کار یاد بدهند...
کمی از بحث منحرف شدم، بگذارید به حساب عصبانیت از تدریس مجازی.
 
معلم‌‌بودن در نویسندگی شما چه نقشی داشته است؟
اگر بخواهم دقیق پاسخ بدهم، نمی‌دانم. من واقعا نمی‌دانم این که معلم هستم، باعث‌شده نوشته‌هایم بهتر شود صبورتر بشوم در ارائه آثارم؟ نمی‌دانم. اما یک‌چیز را می‌دانم. وقتی رمان پیاده را تمام کرده بودم، بخش‌هایی از آن را سر کلاس می‌خواندم. بچه‌ها هم کار را دوست داشتند. شاید هم تظاهر می‌کردند که دوست دارند تا معلم جوان‌شان ناراحت نشود، اما بچه‌ها اصرار فراوانی داشتند که این کار حتما منتشر شود. و شاید یکی از دلایلی که کار را به ناشر سپردم و پیگیر انتشارش بودم حرف‌های بچه‌ها بود.
در عین حال بعضی نظرات بچه‌ها در نوشتن خیلی به دردم خورد. در بعضی داستان‌هایم نکاتی دیده بودند که خودم از آن‌ها غافل شده بودم. و البته شرایط مدرسه و بعضی حرف‌های مسئولین مدرسه هم در لطمه‌زدن به فضای نویسندگی‌ام تاثیر زیادی داشت. یعنی درک این مطلب که من در فضای بیرون مدرسه معلمم، یا صفحه اینستاگرامم صفحه‌ای شخصی است و بیان برخی نکات اجتماعی یا ادبی ربطی به آنها ندارد، از مشکلات جدی‌ام در فضای تدریس بود.
ساده بخواهم بگویم، معلمی، نویسنده را به شدت محافظه‌کار می‌کند و شما در بسیاری از موارد نمی‌توانید به راحتی بنویسید و نظرات‌تان را بیان کنید. هم مسئولین مدرسه برایتان مشکل‌ساز می‌شوند، هم اولیا که ده‌ها مطلب می‌توانم در موردشان بگویم، و هم این که شما دوست ندارید روی دانش‌آموزان‌تان تاثیر منفی بگذارید. و هم خود آموزش و پرورش ممکن است برای شما دردسرساز شود.
 
آیا مدرسه و دانش‌آموزان برای شما منبع ایده‌پردازی هستند؟
منبع که نه، اما مؤثر بوده‌اند. چون بخشی از نوشته‌های من از تجربه زیسته‌ام در مدرسه و سروکله‌زدن با دانش‌آموزان نشأت می‌گیرد. بچه‌ها گاهی حرف‌هایی می‌زنند که برای شما می‌تواند بسیار جالب باشد. و همین‌طور نظرات خوبی درمورد کارهایم می‌دهند. خود فضای مدرسه هم فضای جالبی برای نوشتن است.
 
باتوجه به این‌که با گروه سنی نوجوان در مدرسه کار می‌کنید دوست دارید داستان نوجوان بنویسید؟
داستان نوجوان نوشته‌ام، اما چاپ نکرده‌ام. من سال‌ها رمان «من و غول خمره» را نیمه‌کاره رها کرده بودم، تا این‌که سال گذشته آن را به اتمام رساندم. اما هنوز با هیچ ناشری برای چاپش به توافق نرسیدم. چندفصلش را سر کلاس خواندم و از بچه‌ها خیلی ایده گرفتم برای نگارشش. طرح رمانی چندجلدی را هم دارم که رمانی فانتزی است، و یک جلدش را هم تا نیمه نوشته‌ام. تمام این‌ها را نوشتم تا دانش‌آموزانم کارهای بزرگسال من را که ربطی به آنها ندارد، نخوانند. تا اینجا پس دو کار برای نوجوانان نوشته‌ام.
 
کتاب جدیدی در دست نگارش یا چاپ دارید؟
چاپ شده که، رمانِ مستند «رودخانه ماهی و نهنگ» که اسفند امسال به کوشش نشر سوره مهر منتشر شده آخرین کار من است. رمان «من و غول خمره» را هم نوشته‌ام که نمی‌دانم امسال منتشر می‌شود یا نه؟
شاید امسال مجموعه داستان «مثل دعوا با مایک تایسون» را منتشر کنم. و البته که الان مشغول نوشتن رمانی با محوریت جنگ هستم.

 

کتاب جدیدی از شما در نمایشگاه کتاب امسال حضور دارد؟
کتاب جدید همان رودخانه ماهی و نهنگ است.
در معرفی این اثر آماده است: روایتی است دراماتیک از حضور جهادی طلاب مدرسه علمیه حضرت بقیه‌الله‌الاعظم تهران در حادثه زلزله سرپل ذهاب در سال 1396. حضوری که سرشار از غافلگیری‌ها و کشمش‌هاست و تجربه‌ای ارزشمند از تعاملی دوسویه بین جهادگران طلبه و مردم رنج‌دیده منطقه را فراهم آورده است.
این روایت با الهام از سبک مستندنگاری‌های خانم سوتلانا الکسویچ نگاشته‌شده که ژانر رمان جمعی یا رمان مستند نامیده می‌شود. در این سبک از روایت، مجموعه خاطرات و گفت‌وگوها و مشاهدات و اسنادی که نویسنده جمع‌آوری کرده در قالب یک خط سیر دراماتیک روایت می‌شود و واقعیت و خیال درهم می‌آمیزد.

چه‌طور شد تصمیم گرفتید چنین اثری بنویسید؟
واقعیتش را بخواهید، تابستان بود و درگیر ساخت خانه که دوست خوبم سیداحمد بطحایی زنگ زد که دوستانی از یک موسسه نویسنده می‌خواهند برای نوشتن یک کار مستند. من هم تو را معرفی کردم. دوستان تماس گرفتند و جریان کار را گفتند. منم مثل همیشه دو سه باری شوخی کردم و گفتم باید تحقیق کنم که این کار را واقعاً انجام داده‌اید یا نه؟
حالا کار چه بود؟ روستایی در زلزله کرمانشاه تخریب می‌شود و تعدادی از طلبه‌ها با کمک استادشان این روستا را کامل می‌سازند. من هم قبول کردم و قرار شد با اهالی و طلبه‌هایی که به آ‌ن‌جا رفته بودند گفت‌وگو کنم و کار را بنویسم، که همین‌طور هم شد. بخش‌هایی هم مثل شخصیت‌پردازی و ترکیب بعضی روایت‌ها را انجام دادم و درنهایت یک رمان مستند نوشتم به قول دوستان.

در یک‌سال گذشته از مطالعه چه آثاری لذت برده‌اید و آن‌ها را به مناسبت نمایشگاه به کتاب‌خوانان پیشنهاد می‌کنید؟
من در یک‌سال اخیر بیشتر ادبیات کهن مطالعه کرده‌ام. از تذکره‌الاولیا که همیشه تورق می‌کنم تا منطق‌الطیر که امسال مشغول خواندنش شده‌ام. مجموعه نمایشنامه‌های بهرام بیضایی را نیز به ترتیب می‌خوانم و جلو می‌روم و به همه می‌توانم برای مطالعه پیشنهاد کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها