جلوه حماسه حسینی در ادبیات فارسی/ شماره 12؛ توجه ویژه سنایی به واقعه عاشورا
تاکید سنایی بر شباهت عجیب صورت و سیرت امام حسین (ع) به پیامبر اسلام
حکیم سنایی که از نخستین شاعران عرفانی فارسی است و مضامین عرفانی و اخلاقی اشعارش چراغ راه امثال عطار و مولانا قرار گرفته از قدیمیترین سخنسرایانی است که به واقعه عاشورا و فضایل امام حسین (ع) توجه کرده است.
وی در تعدادی از اشعارش به رابطه نسبی حضرت امام حسین (ع) با پیامبر گرامی اسلام (ص) توجه کرده و آورده است:
«پسر مرتضی امیر حسین که چنویی نبود در کونیــن
منبت عزّ نباهت شرفش منصب دین نزاهت ادبــش
مشرب دین اصالت نسبش حشمت دین نزاهــت لطفش»
«دری از بحر مصطفی بوده صدفش پشت مرتضی بوده
او ز حیدر چو خاتم از جمشید او ز احمد چو نور از خورشید
اصل او از برای مختصی بوده جان نبی و صلب وصی»
در جای دیگر برای تبیین جایگاه امام حسین(ع) در نزد پیامبر (ص) و خاندان گرامیاش میسراید:
«مصطفی مرو را کشیده به دوش مرتضی پروریده در آغوش
بر رخش انس یافته زهرا کرده بر جانش سال و ماه دعا»
سنایی به شباهت ظاهر و سیرت امام حسین (ع) به جد بزرگوارش نیز اشاره کرده و آورده است:
«به سر و روی و سینه در دیدار راست مانند احمد مختار
بود او سرو جویبار هدی سرو با تاج و باد واج و ردا»
«خلق او همچو خلق پاک پدر خلق او همچو خلق پیغمبر
پیش چشمش حقیر بود دنیا نزد عقلش وجیه بود عقبی»
«آن مثال نبی و عالم زین
وارث مصطفی امیر حسین
کرده چون مصطفی به اصل و کرم
شرف و عرق و خلق هر سه به هم»
این شاعر عارف دو مثنوی جداگانه درباره عاشورا به نامهای «صفت قتل حسین بن علی علیهالسلام» و «در صفت و نسیم مشهد معظم» دارد:
«دشمنان قصد جان او کردند
تا دمـار از تنــش برآوردند
عمروعاص از فساد رایی زد
شرع را خیـره پشت پایی زد
بر یزید پلیـد بیعت کرد
تا که از خـــاندان برآرد گرد
شرم و آزرم جملگی بگذاشت
جمعی از دوشمنان بر او بگماشت
تا مرو را به نامه و به حیل
از مدینه کشند در منهـل
کربلا چون مقام و منزل ساخت
ناگــه آل زیاد بر وی تاخـت
شمر و عبدالله زیاد لعـین
روحشان جفت باد با نفرین
سرش از تن به تیــغ ببریدند
و ندر در آن عین سود میدیدند»
«به دمشق اندرون یزید پلــــید
منتــظر بود تا سرش برسید
پیش بنهاد و شادمـــانی کــرد
تکیه بر دنیی و امــانی کرد
بیتی از قول خویش امــلا کرد
کین درینه جست و آنها کرد
دست شومش بران لب و دندان
زد قضیب از نشاط و لب خندان...
شهربانو و زینب گریان
مانده در فعل ناکسان حیران
سر برهنه بر اشتر و پالان
پیش ایشان ز درد دل نالان...
آن تن سربریده در گل و خاک
و آن عزیزان به تیغ دلها چاک
وان تن سر به خاک غلطــیده
تن بیسر بسی بدافتـــــیده
و آن گزین همه جهان گشتـه
در گل و خون تنش بیاغوشته
تیغها لعلگون ز خون حسین
چه بود در جهان تبرزین شین
زخم شمشیر و نیزه و پیکان
بر سرنیزه سر به جای ســــنان...
مصطفی جامه جمله بدریده
علی از دیده خون بباریــده
فــاطمه روی را خــراشیده
خون بباریده بیحد از دیده
حسن از زخم کرده سینه کبود
زینب از دیدها برانده دو رود
عمروعاص از فساد رایی زد
شـرع را خیره پشت پــایی زد
بر یزید پلــــید بیعـت کرد
تا که از خـــاندان برآرد گـرد
شرم و آزرم جملگی بگذاشت
جمعی از دشمنان برو بگماشت
به اعتقاد سنایی عقدههای تاریخی و کینههای قدیمی در ایجاد تراژدی عاشورا تاثیر داشته است:
«کافرانی در اول پیکـــــــار
شده از زخم ذوالفقار فگار
همه را بر دل از علی صد
داغ شده یکسر قرین طاغی و یاغ
کین دل بازخواستـــه ز حسین
شده قانع بدین شماتت و شین»
همچنین سنایی یزیدیان را به قوم عاد و ثمود تشبیه کرده است:
عمروعاص و یزید و ابن زیاد
همچو قوم ثمود و صالح و عاد
آری سنایی که خود شیعه نبوده ارادت خاصی به خاندان اهل بیت داشته و تاکید کرده که قوم یزید از شریعت اسلامی تخلف کردهاند:
«راه آزرم و شرم بربسته
عهد و پیمان شرع بشکسته»
نظر شما