موضوع و محتوای کتاب «قلبی برایت میتپد» چیست؟
دقیقا زمانی که خاک کشورهای اسلامی در زیر آتش داعشیان قرار گرفت و ترس از اشغال سرزمینهای مقدس دل غیرتمندان را لرزاند، روحالله مهرابی که تخصص و توانمندی لازم را داشت، تصمیم گرفت به یاری مجاهدان بشتابد. پس داوطلب اعزام به عراق شد و از طریق مؤسسه شهید زینالدین با عنوان تکنسین ادوات جنگی به منطقه عملیاتی اعزام شد. پس از گذشت چهل روز از اعزامش به عراق، در حالیکه آماده بازگشت به میهنش بود، متوجه شد چند تجهیز نظامی در منطقه عملیاتی عاشورا زمینگیر شده و نیاز به بازسازی دارند. به همراه همرزمش حمیدرضا مرادی داوطلبانه از بازگشت به وطن خودداری کرده و راهی منطقه عملیاتی شد.
صبح روز جمعه دوم آبانماه سال ۱۳۹۳ در حین مأموریت در تله انفجاری که توسط نیروهای خبیث داعشی در منطقه جرف الصخر عراق تعبیه شده بود، قرار گرفت و در سن ۳۲ سالگی از شهدای مدافع حرم گشت و کتاب «قلبی برایت میتپد» به کش و قوسهایی که شهید قبل از رفتن به مأموریت با آنها مواجه بودند و بحثها و اتفاقاتی که روی داده، پرداخته است. روایات از زبان خانم زهره شهریزاده، همسر شهید که اصالتا یزدی هستند، بیان شده است.
آیا این اثر از ابتدا زندگی شهید را مورد بررسی قرار داده یا به بخشی از زندگی ایشان پرداخته است؟
این اثر، زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم، روحالله مهرابی از زبان همسر شهید، خانم زهره شهریزاده است، درواقع ماجرای زندگیای پر از اوج و فرود برای پیدا کردن راه است، راهی که مسیرش از کربلا گذشت. این کتاب، روایت 11 سال زندگی است که آقا روحالله و زهره خانم داشتند. روایتهای این کتاب از زبان ظاهری گفته نشده، بلکه زبان دل اینجاست که زندگی سینوسوار و پرفراز و نشیب شهید مدافع حرم، روحالله مهرابی را از زبان همسر و همدمش روایت میکند.
آیا شهید مهرابی دستنوشته هم داشتهاند؟
خیر، کتاب فقط حاصل گفتگو با همسر شهید بوده است. شهید بیشتر اهل عمل بوده و همه گفتگوها را خودم انجام دادهام.
برخی نویسندهها، خودشان مصاحبه را انجام نمیدهد و مصاحبهها را در قالب صوتی که ضبط شده و یا دستنوشته به دستشان میرسانند و بدین طریق در جریان موضوع قرار میگیرند، آیا به نظر شما بهتر است مصاحبه از سوی نویسنده انجام شود یا از قبل مصاحبهها انجام شده باشد و در اختیار نویسنده قرار داده شود؟
مصاحبه گرفتن پروسه طولانی و نفسگیر است و مسلما نویسندهای که خودش مصاحبه را انجام میدهد، بیشتر با حال و هوای خانواده و محیطی که شهید در آن بوده آشنا میشود، نویسندهای که حس همسر شهید را وقتی خاطرات را روایت میکند، لمس نکرده باشد، شاید خیلی نتواند اثر خوبی ارائه کند، مگر اینکه خیلی نویسنده چیرهدستی باشد. اما درکل برای من اینکه خودم مصاحبهها را انجام دهم، شیرینتر است، زیرا معتقدم من باید با افت و خیزهایی که زندگی داشته و با همه خندهها و گریههای همسر شهید همراه شوم تا بتوانم اثری شبیهتر به واقعیت ارائه کنم.
نکته بارز کتاب، رفت و برگشتها و مکالمات است. درواقع گویی دوربین از بالا ماجرا را تعریف میکند، چقدر خودتان تلاش کردید که وارد داستان شوید؟
اساتید ما میگویند که نویسنده نباید محو و شیفته شخصیت داستان شود و باید بتواند از بالا به ماجرا نگاه کند، ولی برای من شخصیت شهید مهرابی واقعا ستودنی بود، چون بسیار کمحرف بوده و به آنچه اعتقاد داشت عمل میکرده و برای رسیدن به هدفش تا حد مرگ تلاش میکرده و این بزرگترین شاخصه شهید بود که برای من جذابیت داشت و همین تلاشها باعث شده به این درجه برسد.
وقتی نوشتن درباره شهید را آغاز کردید، آیا دوست داشتید که روایتهایی را به داستان اضافه یا پس و پیش کنید؟
من بیشتر سعی کردم از شیوه داستاننویسی استفاده کنم تا فضا از حالت خطی بودن دربیاید و کار به دل مخاطب بنشیند، اما هیچ مطلبی اضافه نکردهام، مگر در بخشهایی که متون اصلی وجود دارد و اصل خاطره روایت شده، اما درمورد شرایط، فضا و جوی که این اتفاقات افتاده چیزی گفته نشده، در اینجا سعی کردم از قلمم استفاده کنم. اما درکل، شالکه کار چیزی است که همسر شهید تعریف کردند و درواقع آنچه در کتاب آمده، یکسوم مطالبی است که همسر شهید بیان کردهاند.
به نظر می رسد تمام سالها و مدتی که شهید روحالله مهرابی با همسرش زندگی کرده، همسر شهید دوباره به واسطه روایت برای شما زندگی کرد. برای همسر ایشان روایت خاطرات سخت نبود؟
خانم شهریزاده از اینکه این موارد را روایت کنند، فراری بودند. شهید روحالله سال 1393 به شهادت رسیدند و ما سال 1399 اقدام به نگارش کتاب درباره ایشان کردیم، یعنی تقریبا 6 سال از شهادت ایشان گذشته بود و همسر شهید هربار که می خواست خاطرات را تعریف کند، مثل اسفند روی آتش، آرام و قرار نداشت و واقعا انگار دوباره همه روایتها را زندگی کرد و برایشان سخت بود و حتی وقتی از ایشان خواستم کتاب را دوباره بخوانند، گفتند نمیتوانند این کار را انجام دهند و من به ایشان حق دادم، چون بعد از شهادت شهید مهرابی، علاوه بر فقدان حضور ایشان، روزهای سختی بخاطر بیماری پسرشان داشتند. نکته جالب اینجا بود که فرزندان شهید وقتی کتاب را میخواندند، مدام به مادرشان میگفتند که مامان چرا این موضوعات را به ما نگفتید؟ انگار ما داریم یک بابای دیگر را میشناسیم. زینب خانم، یکی از فرزندان شهید هستند که وقتی به شهادت میرسند، 6 ساله بودهاند و حسین آقا در آن زمان، یک سال و چندماه داشتهاند.
آیا دقت نظر روی خاطرهای در بازه زمانی خاصی داشتهاید که برای مخاطب جذاب باشد و خودتان برایتان جالب باشد که بنویسید و مجدد برگردید به عقب و در این باره سؤال کنید؟
سعی کردهام همه آنچه بهنظرم جالب بوده در کتاب بیاورم، اما یک نکتهای که جالب بود، چهل روزی بود که آقای مهرابی به اسم مأموریت، خانواده را به یزد فرستاده بودند، اما مشغول ساخت و ساز منزلشان بودند که این منزل آماده باشد که وقتی به مأموریت میروند، کاری نباشد که روی زمین مانده باشد و این برای من ارزشمند است که حواسشان بوده که وقتی نیستند، خانواده دچار مشکل نشوند.
ویژگی بارز این کتاب چیست و چه مطلب خاصی برای مخاطب دارد؟
«روحیه جنگندگی همراه با عشق»، ویژگی بارز شهید مهرابی است. اینکه شهید مهرابی سه سال تلاش میکند تا با همسرش ازدواج کند، بعد برای ساختن زندگی و سپس برای مأموریت تلاش کرد و دقیقا در نقطه مقابل انسانهایی قرار دارد که فکر میکنند همه راهها بر روی آنها بسته است و نشان میدهد، انسانهایی هستند که در هر شرایطی که قرار دارند از داشتههایشان استفاده میکنند و پلی برای پیشرفت میسازند.
آیا شما قبلا هم درباره مدافعان حرم نوشتهاید؟
اولین اثر من با عنوان «چشمروشنی»، درباره جانباز یزدی است که در اثر مجروحیتها به رحمت خدا رفتند که به روایت همسر شهید است. کتاب «توسلات شهدا به امام زمان(عج)»، اثر دیگرم بود و درباره مدافعان حرم این کتاب، اولین اثر من است.
به نظر شما اگر به لحاظ زمانی از بحث شهدای مدافع حرم فاصله بگیریم، چه تغییراتی در ژانر کتابهای مدافعان حرم به وجود میآید؟
اگر از این موضوع فاصله بگیریم، بار احساسی ماجرا کم میشود و شاید فقط به مستندات بپردازیم و آن حرارت و التهابات کمتر میشود و برخی هم ممکن است خاطرات را فراموش کنند و فراموششدن این خاطرات، آسیبزننده است، چون باید خودمان این موارد را روایت کنیم و اگر نتوانیم خوب روایت کنیم، بعدها افرادی که در این فضا نبودهاند به عمد یا سهوا آنگونه که خودشان دوست دارند، اتفاقات را روایت میکنند.
نظر شما