به تازگی هم سیده فاطمه موسوی، منتقد ادبی درباره این کتاب یادداشتی را آماده و در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه میخوانید: «در بستر حراست از آنچه که از حوادث سالهای نهچندان دور جنگ برای آیندگان مانده، خاطرهها نگاریها همیشه بار اصلی را به دوش کشیدهاند. در طی این سالها صدها کتاب خاطره از تنور داغ نشرها بیرون آمده، برخی آنها با استقبال بسیار مواجه شده و برخی خاموش و بیصدا فقط ثبت کردهاند آن چیزی را که وظیفه داشتهاند بر تارک تاریخ این مملکت ثبت کنند.
اما در این میان هنوز موضوعاتی مغفول مانده یا کمتر به آن پرداخته شده است. یکی از آنها پرداختن به خاطرات امدادگران مرد و رانندگان آمبولانس در زمان جنگ است. - البته که برای ثبت خاطرات بانوان امدادگر اهتمام بیشتری صورت گرفته است - و همین مسئله نشاندهنده این است که کمتر کسی به اهمیت کار این قهرمانان بیسلاح واقف بوده است.
ظرفیت خاطرات راوی، دایره گسترده مسئولیتهای او با چاشنی قلم توانای نویسندهای که خودش با راوی قرابت دارد و امدادگری در جنگ را تجربه کرده، لحظات ناب زیادی را در کتاب خلق کرده است.
از نقاط قوت هر کتاب، شروع خوب آن است. شروع خوب و تأثیرگذار، خواننده را برای خواندن ادامه کتاب مجاب میکند و نویسنده آگاهانه توانسته از این خوان سربلند بیرون بیاید. خاطرات ناب کودکی، شنا در شط بهمنشیر از هول گرمای طاقتفرسا بدون ترس از حمله کوسهها، زندگی در خانهای روبهروی کشتارگاه و توصیف آنچه در این مکان میگذشته همراه با پرداختن به آداب و سنتها، شیطنتهای دوره کودکی و نوجوانی و فضای گرم و دوستانهای که میان خانوادهها و دوستان برقرار است، آنچنان زنده و جاندارند که خواننده بهراحتی میتواند همهچیز را تصور کند و از خوانش آنچه پیش روی اوست، نهایت لذت را ببرد. یک روایت زیبا از آبادان دهه سی، چهل و پنجاه که تنها در بیستوسه صفحه اطلاعات مهمی را از بافت اجتماعی و سنتی آن ارائه میکند. در ادامه روایت هولناک ماجرای سینما رکس، قربانیان آن و عبدالخضر و اسفندیار و آنچه که بر سر قربانیان و خانوادهها آمده و توصیف فضای قبرستان و دفن دستهجمعی اجساد سوخته شهدا و پسازآن برگزاری دادگاه عامل اصلی ماجرا آنچنان نفسگیر و دردناک است که در کمتر کتابی میتوان آن را با ذکر نام راوی دست اول یافت.
بخش مهم دیگر کتاب پرداختن به حج و امدادگری در موسم حج است که اطلاعات دست اولی را در اختیار خواننده قرار میدهد. خوانندهای که امدادگری در حج را تنها فرصت زیارت میداند و نهایتاً رسیدگی به چند بیمار، ناگاه بار سنگین و کار طاقتفرسای آنان، خودش را هم از نفس میاندازد!
در میانه کتاب گاهی روایت دچار افت و اطناب و حتی در برخی موارد تکرار برخی جملات میشود اما بلافاصله نویسنده با بیان بخش دیگری از ناگفتههای ناب، این نقص را جبران میکند.
خواندن این کتاب چه برای آنان که جنگ را درک کردهاند و چه برای آنان که از جنگ تنها نامش را شنیدهاند، خالی از لطف نیست. نتیجهاش تغییر نگرش و ذهنیتی است که خواننده بهوضوح پس از اتمام خواندن کتاب آن را حس خواهد کرد و برخی صحنهها در یادها به یادگار خواهد ماند. میتوان گفت نگارش کتاب امدادگر کجایی گام مهمی در روایت آن بخش از خاطراتی است که از چشم همگان پنهان مانده است.»
این کتاب حاصل شصت ساعت مصاحبه در فاصله سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۴ است که در ۴۱۷ صفحه و هشت فصل تنظیم شده است.
نظر شما