حسین فتاحی در این مجموعه مثنوی معنوی مولانا را در قالب داستانهایی کوتاه متناسب با فهم و درک نوجوانان نوشته است. کتاب پر است از ماجراهایی پرشور و هیجانانگیز که سرگرمکننده و آموزنده هستند. نوجوان در هر داستان با مفاهیمی همچون حل مسئله، صداقت، بخشش و مفاهیمی اینچنینی آشنا میشود و در انتهای هر قصه میتواند نتیجهگیری کند. همزمان هم با عادتها، خلق و خویها و نحوه زندگی حیوانات آگاه میشود. در کنار همه اینها تصویرهای هر داستان کمک به جذابیت هر چه بیشتر اثر کرده است. با فتاحی درباره این کتاب و لزوم بازآفرینی داستانهای کهن به سبک کودکانه صحبت شده و این را پرسیدیم که خواندن این مجموعه چه تاثیری بر نسل جدید میگذارد. او معتقد است هر کشور مانند یک درخت تنومند است و اگر شما میخواهید درختی را خراب کنید، ریشه و فرهنگ آن را از بین ببرید.
به مناسبت هفتم و هشتم مهرماه، سالروز بزرگداشت شمس تبریزی و مولانا این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
چرا مثنوی معنوی را برای بازنویسی و ارائه به نوجوانها انتخاب کردید؟
پروژهای، از طرف مدیر دفتر کودک و نوجوان به نام «قصههای شیرین ایرانی» به تعدادی از نویسندگان شاخص در زمینه کودک مطرح شد که هدف چند وجهی بود. اولین و مهمترین هدف تبدیل داستانهای کلاسیک ایرانی به قصه و آشنایی نوجوان با آثار کهن، دوم سرگرمی و آموزش و سوم ترغیب مخاطب برای رجوع به کتاب اصلی نویسنده بود. من تصمیم گرفتم کتاب مثنوی معنوی را انتخاب کنم چون آثار مولوی حوزههای مختلفی دارد و هر کسی با عمق اندیشه خودش، میتواند استفاده کند. این کتاب از لحاظ ارزش، برای نوجوانان خواندنی و بسیار مناسب است.
به نظر شما چرا مطالعه نوجوانان امروزی روی آثار کلاسیک کمتر شده است و این گونه کتابها چه کمکی میکند؟
هدف مطالعه بیشتر است ولی در حد انتظار اتفاق نمیافتد چون بچهها، سرگرمیهای بسیاری دارند. در جامعه امروز، کتاب رقیبهای زیادی دارد؛ به عنوان مثال سیدیهای آموزشی که شامل تصویر و موزیک هستند و نوجوان ارتباط سمعی و بصری برقرار میکند؛ اما هنگام مطالعه، تنها و در یک گوشه خلوت میکند و کتاب میخواند. علاوه بر این، پدر و مادرها هم دغدغههای زیادی دارند از جمله وضعیت اقتصادی که همین امر سبب شده، هزینه کمتری در این راستا صرف شود. همچنین در جامعه، بهای کمتری به کتاب داده میشود. سیستم توزیع نامناسب هم مزید بر علت شده است. طبق آمارها مخاطب هست ولی کم است که ممکن است تعدادی از همین مخاطبها هم در روستا باشند در این صورت نوجوان، از دریافت کتاب بیبهره میماند.
این کتابها میتواند روی سبک زندگی نوجوانان امروزی تاثیر بگذارند؟
حتما همین طور است. مسلما نوجوانی که کتاب خوانده با نخوانده متفاوت است. روزی مادری برای پیشرفت فرزندش به پیش اینشتین رفت و از او علت دانشمند شدنش را پرسید، اینشتین در پاسخ گفت: «به فرزندت بگو، کتاب قصه بخواند.» در این کتاب هم بچهها حین خواندن داستان، یاد میگیرند که در مواجه با مشکلات چگونه تصمیمگیری کنند. وقتی قهرمان داستان با فکر کردن میتواند دیو قصه را از بین ببرد همین موضوع در نوجوان نهادینه میشود و به او این باور را میدهد که برای حل مساله باید اندیشید و راهحل مناسب را پیدا کرد؛ همین طور مثنوی معنوی کتابی است دارای محتوای احساسی، عرفانی، فلسفی و سیاسی که بنیانگذار ریشههای فرهنگ اجتماعی است. هر کشور مانند یک درخت تنومند است و شما اگر میخواهید درختی را خراب کنید، ریشه آن را از بین ببرید.
آیا خواندن این کتاب می تواند نوجوانان را ترغیب به خواندن کتاب اصلی مثنوی معنوی کند ؟
بله. قطعا. در این کتاب قسمتی از مثنوی معنوی نوشته شده است و بیشتر هم قصههایی انتخاب شده که مضمون کودکانه دارند. نوجوان با مطالعه از محتوای مثنوی معنوی آگاه میشود و همین موضوع او را ترغیب به خواندن کتاب اصلی مولوی میکند. در دنیا، بچهها در کودکی، با آثار کلاسیک کشورشان آشنا میشوند تا مشتاق خواندن آنها در آینده شوند. البته اگر در انتخاب اشعار و برگشت لغات و مفهوم خوب عمل کنیم این اشتیاق بیشتر هم میشود.
دغدغه شما چیست؟
دغدغه من، مسئله است که بین ناشر و نویسنده وجود دارد. قیمت کاغذ، قیمت چاپ و ... باعث کاهش تعداد و کیفیت کتاب شده است. نویسنده تمام توان خود را میگذارد؛ اما این مشکلات باعث دلسردی او میشود. با توجه به این شرایط اگر بخواهیم تعداد چاپ را بالا ببریم مجبوریم از تصویر، جنس کاغذ و ... صرف نظر کنیم و همین موضوع سبب افت کیفیت کتاب شده است. افت کیفیت یعنی ظلم به خواننده و نویسنده. باید مسئله گرانی بر روی کیفیت اثر نگذارد و به دنبال راهحلی مناسب گشت.
نظر شما