رضا شیرزادی در کتاب «بررسی اجمالی جنگهای خلیج فارس» (بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس) درباره این تحریمها مینویسد که امریکاییها مصمم بودند کشورهای دیگر را از خرید نفت ایران منع کنند و هزینههای ادامه جنگ را برای ما بالاتر ببرند. همزمان به عراقیها قطعات کامپیوتری پیشرفتهای فروختند که در سامانههای موشکی استفاده میشد و قدرت و برد موشکهای عراقی را بیشتر میکرد و به دشمن ما امکان وارد کردن ضربات سختتری را به ما میداد. چنان که محمود طلوعی در کتاب «نبرد قدرتها در خلیج فارس» (پیک ترجمه و نشر) مینویسد ادعای امریکاییهای برای وضع این تحریمها «حمایت از آزادی کشتیرانی در خلیج فارس» بود و میگفتند فقط میخواهند از متحدانشان در این منطقه محافظت کنند.
تغییر سیاست سوریه؟
در همان مقطع از جنگ تحمیلی، سوریه که تا پیش از آن جزو متحدان وفادار ما بود، زیر تهدید و تطمیع اعراب، حداقل به ظاهر کمی از ما فاصله گرفت و برای نخستین بار پای قطعنامه ضدایرانی نشست سران اتحادیه عرب را امضا کرد. خبرهایی هم درباره دیدار چهره به چهره صدام و حافظ اسد منتشر شده و در رسانههای دنیا سروصدای زیادی به پا کرده بود. البته فاروق الشرع وزیر خارجه سوریه به ایران اطمینان داده بود که کشورش به همه تعهدات گذشته به ایران پایبند است و بازتاب رسانهای ملاقات صدام و اسد در حاشیه نشست سران اتحادیه عرب، واقعیت روابط بین عراق و سوریه نیست.
همان زمان روزنامه انگلیسی گاردین در مقالهای به قلم دیوید هرتس، این کار سوریها را نه تغییر جدی در سیاستهایشان که حرکتی زیرکانه برای کاهش فشار دولتهای عربی تعبیر کرد و افزود گذر زمان نشان میدهد حکومت حافظ اسد چقدر در سیاستهای خود در قبال جنگ ایران و عراق بازنگری کرده است. پیشینه روابط سوریه و عراق در دوران حکومت بعثیها نشان میداد که ایجاد روابط دوستانه، حداقل در کوتاهمدت دشوار که حتی شاید ناممکن است، اما بههرحال همین اندک همراهی ولو ظاهری حکومت سوریه با اعراب حامی صدام، نشانه نامطلوبی برای ما بود.
ما و دشمنانمان در سال سخت هشتم
خاویر پرز دکوییار که آن زمان دبیر کل سازمان ملل متحد بود و میکوشید طرفهای درگیر در جنگ – و بیشتر از همه ما – را به پذیرش آتشبس متقاعد کند، در خاطراتش مینویسد ایرانیها به سازمان ملل و شورای امنیت بیاعتماد بودند، چون به نظرشان این دو نهاد در نشستها و قطعنامههای قبلی از اعلام طرف متجاوز جنگ طفره میرفتند. او در کتاب «به سوی صلح» (ترجمه حمیدرضا زاهدی، انتشارات اطلاعات) میگوید شرط ایرانیها برای پذیرش قطعنامه 598 افزودن یک بند، و پاسخ به این پرسش در آن بند بود که کدام طرف این جنگ را شروع کرده است؟
دکوییار همچنین اضافه میکند که دو ابرقدرت درباره ختم جنگ توافق داشتند، اما درباره چگونگی آن به جمعبندی مشترکی نرسیده بودند و نمیخواستند در پایان ماجرا طوری رقم بخورد که از دیگری در رقابت جنگ سرد عقب بمانند. موضع شوروی کمی مبهم بود، اما امریکاییها مصمم به تحمیل خواستههای خودشان به ایرانیها بودند. این تحریمهای جدید و نیز درگیریهای نظامی که پیش و پس از آن در خلیج فارس به راه انداختند در مسیر اجرای همین سیاستشان تعریف میشدند.
امریکاییها، طبق گفتههای دکوییار در همان کتاب، میخواستند چهار گام همزمان را برای تسلیم ایران بردارند (البته دبیر کل وقت سازمان ملل از عبارت «تسلیم ایران» استفاده نمیکند و لفظ «پایان دادن به جنگ» را به کار میبرد). گام نخست آنان تجهیز و تقویت عراق بود «تا مانع هرگونه پیروزی ایران شوند.» گام دوم افزایش هرچه بیشتر هزینههای ادامه جنگ برای ایران و گام سوم منع فروش سلاح به کشور ما و در نهایت گام چهارم ایجاد اجماع بین دولتها ضد ایران بود.
چنان که میدانیم فشار امریکا و حتی مداخله مستقیم آنان در جنگ، ما را تسلیم نکرد و طبق گفتههای دکوییار ما تا به آخر از شرطمان برای پذیرش آتشبس، یعنی ضرورت اعلام طرف متجاوز چشمپوشی نکردیم. در عزم ما برای احقاق حقوق مشروعمان خللی وارد نشد، اما واقعیت این بود که تحریم و فشار امریکا و تجهیز صدام مشکلات زیادی برای ما بهوجود آورد و به تعبیری سال پایانی جنگ را به سختترین سال آن دوره هشت ساله تبدیل کرد.
نظر شما