گزارش ایبنا از هماندیشی تخصصی «بازخوانی اندیشه آرمانشهری در سنت اسلامی»/ 2
فتح اللهی: آرمان با واقعیت در تفکر اسلامی یکی میشود
فتح اللهی گفت: در تفکر اسلامی آرمان با واقعیت یکی میشود و از هم جدا نیستند. واقعیت زندگی در آرمان بودن است. البته آرمان شهری در گذشته داشتیم که الگوی ماست و اگر آن را نداشتیم به سوی آرمان شهر نهایی حرکت نمیکردیم.
در پنل اول میری بیان کرد: اوتوپیا امکان اندیشیدن در باب جهان را به انسان میدهد و ظرفیتهای رویاپردازی را پیش روی انسان قرار میدهد و نکته مهم این است که در غرب میتوانیم سیر پیوستهای را در این ادبیات ببینیم، اما وقتی به جهان اسلام و ایران رجوع میکنیم، به این نتیجه میرسیم که اندیشیدن در باب جهان و تمدن از دورهای بسیار کاهش پیدا میکند.
محمد علی فتح اللهی در پنل دوم این نشست با بیان اینکه حرکت و تحول از آرمانشهر گذشته به آینده عقل مدنی است گفت: وقتی ما عقل را شدن معنا میکنیم این عقل وجود عینی در بطن جامعه پیدا میکند عقل را باید در حرکت عموم جامعه دید وقتی در جامعه ای انقلاب صورت میگیرد تحقق انقلاب مظهر عقل است. بنابراین عقلانیت را میتوان در بطن تحولات اجتماعی دید و این انقلاب که مظهر عقل مدنی است چند ویژگی مهم دارد؛ نخست عمومیشدن عقلانیت است و دیگری عدم مکتفی به ذات بودن عقل مدنی یعنی عقل در ذات خودش را مستقل نمیبیند و احساس نمیکند میتواند همه امور زندگی را اداره کند بنابراین هر لحظه خودش را ضعیف میبیند و حس میکند قدرت قاهره ای هست که زندگی را جلو میبرد و عقل مدنی باید خودش را در نسبت با آن تعریف کند.
فتح اللهی با بیان اینکه خیال واقعیت زندگی است و واقعیت اصلی زندگی تخیل است و آنکه غیر خیال باشد واقعیت زندگی نیست افزود: در فلسفه اسلامیخیال برزخ است و وجود برزخی انسان واقعیت اصلی اوست. انسان وجود برزخی دارد و این وجود گسترش مییابد تا لحظه مردن به کمال میرسد بنابراین برزخی و خیالی بودن واقعیت اصلی زندگی است و وقتی خیالات تحقق عینی دارند در خود شهر خودش را نسان میدهد. شهر مظهر خیال است. شهری شدن یعنی از عالم ماده وارد عالم خیال شدن. انسان با شهری شدن با آرمان زندگی میکند و این جز وجود زندگی روزمره او میشود.
او با بیان اینکه آرمان شهر در زندگی روزمره تحقق دارد گفت: ما گفتیم که عقل مستقل نیست و تحت سلطه قدرت قاهره الهی است و این باعث حالت انتظار میشود یعنی من منتظرم ببینم خدا چگونه کارم را رقم میزند. تمام تلاش خودم را میکنم اما در عین حال منتظرم خدا سرنوشت من را رقم بزند. این حالت انتظار ویژگی عقل مدنی است و شهر را درست میکند. انسان با حالت انتظار شهروند میشود و در شهر زندگی میکند.
فتح اللهی در پایان با بیان اینکه در تفکر اسلامی آرمان با واقعیت یکی میشود و از هم جدا نیستند بیان کرد: واقعیت زندگی در آرمان بودن است. البته آرمان شهری در گذشته داشتیم که الگوی ماست اما اگر آن را نداشتیم به سوی آرمان شهر نهایی حرکت نمیکردیم. انسان هم بهشت و هم مدینه النبی را تجربه کرده است. زندگی موجود بخشی از آرمان شهر است وگرنه اساسا انسان علاقه ای به حرکت به سوی آرمان شهر را ندارد و امروز ما نسبت به دیروز ما جنبه آرمانی دارد و آینده ما برای ما آرمان شهر است و یک سیر رو به پیشرفت در جوامع ما هست.
خدری هم در ادامه نشست درباره موضوع سخنرانی خود با عنوان «اندیشه آرمانشهری و نقش آن در زیست بوم بشری» گفت: اگر بخواهیم به نقش آرمانشهری در زیستبوم بشری بپردازیم، باید بگوییم هویت انسان امروز مرهون یک عامل اساسی است که به آن رسانه میگویند. اگر امروز امکان داشت پیامبری برانگیخته شود، اعجاز این پیغمبر با رسانه است. این رسانه انسانها را چنان هدایت میکند که به هر سویی که مایل هستند میکشاند. آرمانشهر از پنج قرن قبل میلاد از سوی افلاطون در پناه اندیشه استادش سقراط مطرح شد. وی چهار تجربه حاکمیت سیاسی داشت که از همه آنها سرخورده شد. بنابراین به فکر جامعه آرمانی و اصلاح جامعه بشری و محدود کردن زاد و ولد و واگذاری انسان به یک جامعه خاص بدون مالکیت خصوصی بود.
او افزود: بنیان معرفتی افلاطون بر این است که انسانها سه دسته؛ طلا یعنی فرمانروایان، نقره یعنی پاسداران و مفرغ یعنی عموم مردم هستند. او در گفتارش چهار فضیلت شامل حکمت، شجاعت، خویشتنداری و عدالت را بر این جامعه آرمانی بیان میکرد، اما افلاطون از همه اینها سرخورده شد چون نظام دموکراتیک آتنیِ مرعوب از دستگاهی که زنون آن را طراحی کرده بود ابرفیلسوف آرمانی وی را به محکمه برده و به او جام شوکران دادند. بنابراین جامعه آرمانی وی دقیقاً در مقابل دموکراسی آتنی قرار دارد. لذا وی گفت باید شاه فیلسوف باشد یا فیلسوفها شاه شوند. او در دو کتاب خود با طراحی اجتماعی و سیاسی و بر مبنای معرفتشناسی و وجودشناسی خاص، جامعه آرمانی سوسیالیستی را به تصویر میکشد که بعداً توماس مور آن را مطرح کرد.
او بیان کرد: در قرون وسطا به جای شهر زمینی، شهر خدای توماس آگوستین مطرح شد. کتاب وی قریب به ده قرن در اروپا سیطره پیدا کرد اما نتیجهای حاصل نشد. در عالم اسلامیفارابی به درستی توانست یک طرحاندازی را بر مبنای آموزههای افلاطون و انتقاداتی ارائه دهد که ارسطو درباره افلاطون بیان میکرد. این شهر دو خصوصیت دارد. خصوصیت اول این است که ساکنان آن چندملیتی یعنی جهانوطنی هستند. خصوصیت دوم این است؛ شهری که وی از آن نام میبرد در محدوده فضای مکانی تحدید شده نیست، بلکه این شهر آنقدر وسیع است که در آن اقوام و ادیان متنوع و سبکهای مختلف زندگی وجود دارد و همه در حال تلاش و تعالی هستند و گویا نقشه راهی جهانی و فراگیر است و خصوصیت بارز آن تکثر دین و سلایق و تفکرات است.
خدری در پایان گفت: فارابی معتقد است در این مدینه مردم اهل فضل و دانش حاکم هستند و نخبگان جامعه جای شاهان و دولتهای کمدانش و بیکفایت را میگیرند. از منظر او اگر چنین شود، به مدینه فاضله رسیدهایم و همه چیز سر جای خودش است و گرسنگی و فقر و نادانی از بین میرود. ما نیازمندیم که بشر امروز، آرزوها، نیازها، آرمانها، دغدغهها و نیز گفتمان حال و آینده او را بشناسیم و بدون اینکه در گذشته بمانیم، از گذشته عبرت بگیریم و طرحی نو دراندازیم.
رضا ملکی در ادامه نشست با اشاره به موضوع سخنرانی خود با عنوان «دوران گذار تاریخی و اندیشه آرمانشهری» گفت: پولاک یکی از متفکران هلندی است که او را بنیان گذار آینده پژوهی میدانند و اگر قرار است به سراغ آینده پژوهی برویم باید از او شروع کنیم. او برای اینکه علت شکل گیری تمدنها را بررسی کند تمام تمدنهای شرقی و غربی را بررسی میکند و میگوید در تمام تمدنهای بشری یک عنصر مشترک است و آن اساسش تصویری بوده که جوامع از آینده خودشان دارد بنابراین تصویر از آینده تمدن را میسازد و ملت بدون تصویر از آینده اش نمیتواند تمدن ساز باشد.
او با بیان اینکه آرمان شهر اسلامی باید بتواند برای مسلمانان افق گشایی کرده و جهت دهی کند و فقط برای مسلمانان نباشد یادآور شد: ما باید به دنبال آن افق مشترک باشیم و به نظر میرسد این ترم و این اصطلاح زمینه را برای گفت و گو فراهم میکند و ما میتوانیم در این چهارچوب گفت وگو کنیم.
احمد مبلغی عضو هیئت علمیپژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی دیگر سخنران این نشست بود که با موضوع مسئله غیبت و اندیشه آرمانشهری، موضوعات خود را ارائه داد و گفت: در آغار سخن، به نظر میآید که آرمانشهرگرایی به دلیل تاکیدی که بر مفاهیم پایانی یک مجموعه دارد با همگرایی و تعایش سازگاری کمتری دارد. آنچه از ذیل الهیات همگرایی شیعه یاد میکنم چنین معادلهای برقرار نیست و آرمانگرایی شیعه کارکردی در ارتباط با گسترش همگرایی ایفا میکند.
او با بیان اینکه آرمانشهرگرایی در اندیشه شیعی رسوخ دارد و این اهمیت آنجاست که به فراخور، این کارکرد آرمانگرایی و آرمانشهرگرایی در فهم زمان حال شیعه تاثیرگذار است افزود: آرمانشهرگرایی چنان موقعیتیاب در ارتباط با هویت تاریخی و برآمده در ادوار مختلف تاریخ شیعه عمل میکند. از این جهت الهیات آرمانشهرگرایی و آرمانشهرگرایی الهیاتی را پیشنهاد دادم.
او گفت: مدعا همچنان این است که آرمانشهرگرایی شیعی مبنای تاریخ شیعیان بوده و با آرمانگرایی واقعگرایانه با رویکرد پدیدارشناسانه روبهرو است. بر پایه این، شیعیان مرتبا خود را با واقعیتهای در حال تغییر هماهنگ و همساز کردند. ادعا این است که آرمانشهرهای منجر به وفاق با جهان بیرون تناقضاتی دارد. اگر این ادعا را بپذیریم آنگاه ارزش افزوده این انگارهها را متوجه میشویم.
مبلغی بیان کرد: برای آغاز سخن در فضای پساطرح فرضیه باید درک سطحشناسانه از جایگاه آرمانشهرگرایی میان شیعیان و مذاهب ادیان ابراهیمی داشته باشیم. ادیان ابراهیمیآخرالزمانی هستند و سرشتی آرمانشهرگرایانه دارند. در همه جریانات، رد جدی رویکرد آخرالزمانی را میبینیم. بر این اساس میتوانیم بگوییم آرمانشهرگرایی در معنای علوم اجتماعی نکته ذاتی این ادیان است. آنقدر مهم است که برخی دینشناسان، تیپولوژی ابراهیمی را تاکید بر آرمانگرایی قرار دادهاند.
او با تاکید بر اینکه در هیچ یک از ادیان ابراهیمی، همچون شیعه، آرمانشهرگرایی وجود، حضور و تاثیر متفاوتی ندارد یادآور شد: این حضور و اثرگذاری، خلافآمد عادت است و به وفاق دامن زده، نه به عدم وفاق. باید متافیزیک آرمانشهرگرایی را کدگشایی کنیم. برای توضیح این متافیزیک، آرمانشهرگرایی شیعی در درازنای تاریخ و عمقی، قابل مشاهده است.
مبلغی با اشاره به مطالعه ادیان بیان کرد: یک معادله جامعهشناختی در مطالعه ادیان وجود دارد که پذیرفتهشده است. این معادله ما را در مطالعه اقلیتهای منتشر در اکثریت، بر اساس شکافهای غیرساختاری قرار میدهد. اقلیت منتشر در اکثریت، مثل شیعه در زمان امامان، در عناصر هویتی تاکید میورزد و پیامد این تاکید ارتقای هویتی و شکلگیری هویت تمایزی است. در عین حال از سوی دیگر، میتواند زمینههای منجر به حذف گروه را فراهم بیاورد. اقلیت منتشر در اکثریت اگر عناصر مدیریتی خود را شارژ نکند و سعی کند با مناسبات بیرونی هماهنگ باشد، پیامد این افزایش، زمینههای پایایی است.
به گفته او، شیعیان به مثابه افرادی که انتظار را امری الهی میدانستند هر لحظه خود را برای ورود به آرمانشهر آماده میکردند. اما عملشان و نحوه حضورشان در صحنههای بیرونی تابعی بود از اینکه ما باید منتظر باشیم و خود انتظار است که یک سودمندی طریقی دارد و انتظارات موضوعیت دارد و ما منتظران حق نداریم کاری کنیم. از عصر بسیار دشوار حضور که شیعیان در فشار هستند عبور که میکنیم اساسا فضا متفاوت میشود.
مبلغی اضافه کرد: آرام آرام جوامع قدرتمند شیعی شکل میگیرند و تاب و توان آنها مستقل از اراده اهل سنت، ارتقا پیدا میکند. اینجا آرمانشهری شیعی خود را بازسازی میکند و بهگونهای موثر عامل همراهی میشود. در عصر غیبت هرچه امکان شیعه، امکان آرمانشهری، دورتر رفته، واقعیت تشکیل حکومت هم در ذهنیت شیعیان نزدیکتر آمده است و پیامد این تغییر و تغیرها در رویکرد به آرمانشهر، جوانب عمل شیعی را شکل داده است. در همه این اعمال، منطق آرمانشهرگرایی را میشود دید.
نظر شما