سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۶
گفتن داستان واقعی از جنگ سخت‌تر از شنیدن حقایق است

حبیب احمدزاده در ششمین نشست «مهمان» گفت: برای کسانی که داستان واقعی جنگ را ندیده‌اند، شنیدن حقایق عجیب است و برای ما داستان واقعی گفتن سخت‌تر است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، زهرا عواطفی نژاد: ششمین نشست «مهمان»، از سلسله جلسات دیدار با چهره‌های ماندگار داستان ایرانی، با حضور حبیب احمدزاده داستان نویس و تیمور آقامحمدی کارشناس مجری در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.

حبیب احمدزاده در ششمین نشست «مهمان» که از سوی دفتر آفرینش ادبی برگزار شد، به چرایی داستان‌نویسی اشاره کرد و گفت: من در مواجهه با مسائل مختلف سعی می‌کنم تحت تأثیر جو و احساسات دوره‌ای قرار نگیرم و تنها به این موضوع بیندیشم که یادگار و بازماندگان من بعد از صد سال من را آدم بی‌انصافی نداند.

وی با بیان اینکه سعی دارد به ماجراهای متعدد نگاه کاربردی داشته باشد، گفت: من فکر می‌کنم انسان‌ها کارکردی دارند که تجارب خوب را تکرار کنند و تجربه‌های بد را تکرار نکنند؛ به نظرم بسیاری از مشکلات ازعدم انتقال درست تجارب ناشی می‌شود و من عمر دوباره برای تجربه ندارم؛ بنابراین باید از تجربه‌های دیگر افراد استفاده کنم.

هیچ کاری انجام نشدنی نیست
وی با اشاره به اینکه همواره سعی کرده با بهره‌گیری از توانایی و شکستن خط قرمزهای ظرفیتی خود یک گام به جلو بردارد، گفت: من هیچگاه فکر نمی‌کنم کاری انجام نشدنی باشد، بلکه تلاش می‌کنم تا آنچه که باید را به سرانجام برسانم.

این نویسنده همچنین با تاکید بر اینکه همیشه نتیجه کار برایش مهم بوده و هیچگاه از اینکه که شاید دیگران بهتر از وی بنویسند نگرانی نداشته است، گفت: وقتی آدم‌های بزرگی در زندگی دیده باشیم به این نتیجه می‌رسیم که انجام یک کار مهم است و نه اینکه صرفاً ما آن را انجام دهیم.

وی افزود: بیشتر مشکل ما این است که در فضاهای کتابخانه‌ای و دربسته از خود عنوان می‌سازیم؛ در حالی‌که همیشه افراد در مقابل بزرگان ضعف خود را بیشتر می‌بینند و خود بخود قدر و اندازه را بهتر تشخیص می‌دهند؛ پس سعی می‌کتند گذر عمر را به حماقت نکشانند.

احمدزاده در اشاره به گذشته خود، درباره اولین تجربه داستان نویسی‌اش گفت: از ۵ سالگی به مدرسه رفتم و همین باعث شد زودتر با ادبیات و آثار افرادی چون صادق هدایت آشنا شوم. همیشه کتاب می‌خواندم و انشا بسیار خوبی هم داشتم. در زمانی که جنگ به اتمام رسیده بود به استخدام نیروی دریایی در آمدم و در بوشهر اتاقی رو به دریا داشتم. در آنجا اولین داستانم را با عنوان «نامه‌ای به خانواده سعد» که برگرفته از دو اتفاق واقعی بود، نوشتم.

وی ادامه داد: این کتاب را به روایت فتح آوردم و معاون آن دوره، آن را یک آشغال تشخیص داد و گفت که من داستان‌نویس نیستم. هیچ یک از حرف‌های معاون آن دوره روایت فتح به من برنخورد؛ چراکه فکر نمی‌کردم من گنج نوشته‌ام و وی به من توهین کرده است. من در آن دوره این رفتار را صرفاً یک نظر و سلیقه می‌دیدم. با برگشت به بوشهر و بعد از مدتی، احمد دهقان که داستان را خوانده بود تماسی با من گرفت و گفت می‌توانی چند داستان دیگر بنویسی؟ با انعقاد قرارداد طی یک ۷ روز و یک ۸ روز «شطرنج با ماشین قیامت» را نوشتم.

این داستان‌نویس گفت: من داستان طراحی شده‌ای در ذهن نداشتم؛ بلکه با شروع نگارش همه چیز شکل می‌گرفت و من را با شخصیت‌ها درگیر می‌کرد. در نگارش کتاب سعی می‌کردم از تکنیک‌هایی استفاده کنم که مخاطب نتواند پی به خواستگاه‌شان ببرد.

وی درباره نگاه امروز خود به داستان‌نویسی گفت: به گفته یکی از کسانی که در جنگ با او بودم، ما همیشه سعی کردیم کارهای نشده را انجام دهیم؛ یعنی در زمانی که منطقه‌ای از آبادان زیر آتش دشمن بود و هنوز نیروهای سپاه یا ارتش نرسیده بودند، منتظر نمی‌ماندیم بلکه ما تانک می‌دزدیدیم تا خود کاری انجام دهیم؛ بنابراین شاید داستان جنگ چیزی باشد که تا امروز گفته نشده است و داستان ما که مردمی غیرنظامی بودیم، در شهر اتفاق می‌افتد و شاید جنگ داستان‌های عجیب و غریبی داشته باشد که اگر برای کسی تعریف کنیم قابل باور نباشد.

احمدزاده گفت: برای کسانی که داستان واقعی جنگ را ندیده‌اند، شنیدن حقایق عجیب است و برای ما داستان واقعی گفتن سخت‌تر است.

داستان‌هایی برای ساخت انسانی بهتر
وی افزود: من داستان‌هایی را انتخاب کرده‌ام که فقط مخاطب را قلقلک ندهد، بلکه خواننده را به فکر بیندازد که انسان بهتری شود و این ادعایی است که سعی کردم در آثارم محقق شود. این اتفاقاتی است که از سوی مخاطب هم پس زده نشده است.

این داستان‌نویس در ادامه با اشاره به اینکه تجاربی در جنگ وجود دارد که فراتر از زندگی عادی است، گفت: در جنگ، چیزهای زیادی آموخته می‌شود و آن هم این است که اولین اشتباه آخرین اشتباه است. وقتی در شهری که محاصره شده، دیده‌بان می‌شوید، باید تمام تحرکات دشمن را زیرنظر بگیرید و نزدیک‌ترین فرضیات مطابق با واقعیت را پیدا کنید. در جنگ می‌آموزید که منطقی‌ترین فرضیات را انتخاب کنید و هر لحظه با شکی سازنده مراقب یقین خود باشید و این به شما، درس بردباری و دوری از حق پنداری می‌دهد. جنگ می‌آموزد که بجای دشمن هم فکر کنیم. زمانی می‌توان در یک جنگ با دشمن درگیر شد که بفهمیم طرف مقابل به چه چیزی فکر می‌کند و احساساتش چیست. این پیش‌بینی‌ها احتمالات را بالا می‌برد.

هیچ ضدارزش و بدی در دنیا وجود ندارد
وی در ادامه سخنانش به ضرورت آشنایی با فلسفه‌های خوبی چون فلسفه شهید مطهری که به ارزش‌ها پرداخته و می‌گوید هیچ ضدارزش و بدی در دنیا وجود ندارد اشاره کرد و تعریف ارزش را مطلق و کارکرد آن را نسبی دانست.

احمدزاده در سخنانش بزرگترین درس و عبرت خود را این جمله معرفی کرد که هیچ بدی در دنیا نیست و خدا بدی نیافریده، چراکه ضدارزش و بدی در جای غیرکارکردی استفاده می‌شوند؛ برای مثال آب مایه حیات است در حالیکه که زیاد شدن آن باعث وقوع سیل می‌شود و کم شدنش خشکسالی به دنبال دارد.

وی افزود: مشکل همیشگی تمدن‌ها این بوده که یک ارزش را به شکل سرطانی رشد می‌دهند و هارمونی بقیه ارزش‌ها را از بین می‌برد که همین امر باعث می‌شود کارکرد برخی از ارزش‌ها از دست برود. در حقیقت هارمونی سیستم بدن باعث سلامتی می‌شود چراکه اگر کلیه بزرگ یا کبد کوچک شود چند ساعت بعد ما با مرگ مواجه می‌شویم.

این نویسنده پل صراط را همان تعادل در نگهداری ارزش‌ها معرفی کرد و گفت: من آموخته‌ام که هیچ ارزشی برایم رشد مطلق نکند و هیچوقت خود را حق مطلق نکنم.

وی با اشاره به مسائلی که بدون آسیب‌شناسی به معضل و مشکل روز تبدیل شده‌اند، گفت: ما در تعریف موضوعات مهم به شدت دچار اشتباه هستیم و طوری درباره جنگ صحبت می‌کنیم که گویا موضوع خوبی است در حالیکه ما باید از عملکرد رزمندگان بگوییم و نه تأیید خوب بودن جنگ. در حقیقت ما در اتفاقاتی چون شهید شدن نوجوان ۱۳ ساله اصل موضوع را که جنگ یک نوجوان در خرمشهر و بعد شهیدشدنش است، رها می‌کنیم.

برنامه‌های ما مسئول محور هستند
احمدزاده با انتقاد از برخی از کنگره‌ها و رویدادها گفت: برنامه‌های ما مسئول محور هستند و نه مخاطب محور، به همین دلیل هم اثربخشی در جامعه ندارند.

وی در بخش دیگری از سخنانش به علاقه شخصی خود به خاطرات جنگ اشاره کرد و افزود: من برای خاطرات جنگ بیشتر از داستان‌هایم ارزش قائل هستم و به نظرم این خاطرات قابلیت تبدیل به داستان را نیز دارند.

رویکرد احمدزاده تبدیل اندیشه و فکر به عمل است
خبوشان که به عنوان مدیر مرکز آفرینش ادبی حوزه هنری در این نشست حضور داشت در پایان جلسه، حبیب احمدزاده را چهره ماندگار داستان و نویسنده صاحب نظر و اندیشه معرفی کرد و گفت: ما نیازمند نویسندگان، هنرمندان و شاعرانی هستیم که جلودار میدان باشند و فکر و اندیشه ارائه دهند و درباره پدیده‌های روز اعلام موضع کنند و در مواردی که جوامع بشری مبتلا به آن هستند به تبیین مسائل انسانی بپردازند.

وی افزود: عملکرد و نحوه رویکرد احمدزاده با هنر و مسئله عمده اساسی که امروز به نمایش می‌گذارد یعنی تبدیل اندیشه و فکر به عمل است یعنی حضور نویسنده صاحب اندیشه در عرصه عمل و تأثیرگذاری بنابراین این وجه از احمدزاده را نویسندگان جوان باید بیاموزند و الگو قرار دهند و نسبت به آن تأمل کنند چراکه درزمانه اکنون به احمدزاده‌ها نیازمند هستیم.

مدیر مرکز آفرینش ادبی حوزه هنری در پایان سخنانش گفت: یکی از مسائلی که به آن مبتلا هستیم توانایی نویسنده صاحب اندیشه در برگرداندن کلمه به جایگاه خود است. در عصری هستیم که کلمات از مصما خارج شده‌اند و از رسالت هنرمند صاحب اندیشه و متعهد برگرداندن معانی مصادره شده به جان و قالب کلماتی است که بکار می‌بریم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها