سولماز مظفری به مناسبت سالروز درگذشت نیما یوشیج در گفتوگو با ایبنا:
نیما شاعر شب بود/ روایت شاعر «هست شب» از وضعیت دشوار اجتماعی و سیاسی زمانش
سولماز مظفری، پژوهشگر و مدرس زبان و ادبیات فارسی تاکید دارد که شب، پربسامدترین تصویر در شعر نیما یوشیج است.
چون بسیج راه کردم سوی بست از سیستان
شب همی تحویل کرد از باختر بر آسمان
روز چون قارون همی نادید گشت اندر زمین
شب چو اسکندر همی لشکر کشید اندر زمان
جامه عباسیان بر روی روز افکند شب
برگرفت از پشت شب زربفت رومی طیلسان
لشکر شب دیدم اندر جنگ روز آویخته
همچوبرگ زعفران برگرد شاخ زعفران
وز نهیب خواب نوشین ناچشیده خون رز
چون سر مستان سر هر جانور گشته گران
تخیل فرخی یک احساس فردی و اشاره به شکوه اشرافی در مدح شاه است و اجتماعی نیست.
مظفری با اشاره به اینکه پربسامدترین تصاویر شعری نیما به شب اختصاص دارد افزود: شاعران دیگری نیز درباره شب شعر دارند ولی نگاه نیما به این پدیده و پیوند آن با عناصر شعریش متمایز است. شب نیما به وضعیت اجتماعی زمانش اشاره دارد و نمادهای دیگر را نیز تحت تاثیر آن خلق میکند. به عبارت دیگر مرکز خوشههای خیال نیما، شب است و با آن توانسته برای پایداری، هول، بیدارگری و امید نیز نمادسازی کند.
وی افزود: به عنوان نمونه در شعر غراب، شب را خفقان دانسته و در مرغ آمین، داروگ به گرمی و سماجت شب و در شعر ماخاولا به مقاومت شب اشاره کرده است. همچنین نمادهای تکرارشونده دیگر شعر نیما مانند پرنده، آیینه، باد و درخت در کنار شب یک خوشه تصویری زیبا خلق میکنند.
این پژوهشگر با بیان اینکه شب در شعر نیما، گرم، طولانی، سمج و سخت است، گفت: در شبی که نیما از آن اسم میبرد طبیعت سرگرم کار خود است و چراغها روشنی میبخشند ولی دل شاعر نگران همسایه است. شب در اشعار نیما نماد دغدغههای اجتماعی و سیاسی است که امیدوار است با فرارسیدن صبح به پایان برسند. در این شب پرندگان سرود روشنایی میخوانند و مرغ آمین امیدوار رستگاری است. البته در شعر «هست شب» از یاس و ناامیدی حکایت میشود و شب نیما نشاندهنده وضعیت اجتماعی دشواری است که همراه با واژههای دیگر (تو را من چشم در راهم) امیدواری نیز در خود دارد. در شب منتظر است که امید سربزند. شاید چشمانتظار برادرش است که از او بیخبر مانده یا منتظر است وضعیت اجتماعی دشوار به پایان برسد و صبح بیداری بیاید. در شباهنگامی که نیما تصویر میکند درهها مانند مارهای خفته به نظر میرسند و نیلوفر دور درخت پیچیده است.
وی با بیان اینکه توللی نیز به شب اشاره دارد، توضیح داد: شب در شعر فریدون توللی خونریز است و از اندوه شخصی شاعرش حکایت دارد. در شعر فروغ فرخزاد نیز شب به رنگی دیگر ظاهر شده و شاعر با دیدن شب دلهره تنهایی و تباهی دارد. شب فروغ تبدار است و ماهش نیز سرخی دهشتناکی دارد.
مظفری همچنین گفت: تنها نیما را میتوان شاعر شب دانست چراکه به اندوهی بزرگ و جمعی اشاره دارد و احساس وی از این پدیده، فردی نیست و تصویرسازی اجتماعی دارد. وقتی نیما میگوید هست شب، اشاره به شبی دم کرده و هراسناک دارد که باد از سمت کوهستان به زمین مرده میوزد. نیما در اشعارش توانسته به پدیدههای طبیعی رنگ اجتماعی بدهد.
نظر شما