دقیقاً همین ذات است که باعث میشود واکنش به تغییر آنقدر که انتظار میرود اصیل نباشد، زیرا بقا مستلزم آن است که ما به تغییرات به شیوهای سازنده واکنش نشان دهیم و بنابراین، اگر پاسخ به تغییر مکانیسم عملکردی پیشفرض در فردی که خود را حفظ میکند، باشد، همتای کمتر مورد تأکید، پیشبینی تغییر است.
گزیدهای از نامههای سنکای فیلسوف درباره مردی است که شهرش در اثر آتشسوزی ویران شده است. سنکا مینویسد: «این فاجعهای است که ممکن است کسی توسط آن تکان بخورد، چه رسد به شخصی که کاملاً به زادگاهش فداکار است.» یکی از ویژگیهای شاید کمتر برجستهشده رواقیون برجستهتر، همدلی آنها بود؛ درک و تصدیق آنها از واکنش طبیعی انسان به معادلات زندگی. بر این اساس، سنکا اعتبار ویرانی این مرد را به رسمیت میشناسد. آنچه او همچنین تشخیص میدهد مسئلهای کاملاً عمیق است زیرا ما واکنشهای عاطفی خود را به آنچه که به عنوان بدبختی در نظر میگیریم معادل میکنیم: «آنچه کاملاً نادیده گرفته میشود، تأثیرش خردکنندهتر است و غیر منتظره بودن بر وزن یک فاجعه میافزاید. این واقعیت که فلان رویداد پیشبینی نشده بود، همواره بر غم و اندوه فرد میافزاید.»
غیرمنتظره بودن یک رویداد اثر آن را تشدید میکند. (به همین دلیل است که شگفتیهای خوب حتی شیرینتر هستند. افزایش غیرمنتظره حقوق، یک هدیه ناخواسته؛ خود این موارد برای بالا بردن سطح سروتونین کافی است، اما لذت شگفتانگیز ناشی از آن اغلب منبع واقعی جادو است.)
ناگفته نماند که تعداد کمی از ما مشتاق تصور چیزی به این شدت هستیم که کل شهر در آتش سوزان سوخته شود. وقایعی هستند که آنقدر دور از توجه شناختی ما هستند که بعید به نظر میرسد به تصورمان راه پیدا کنند و مواردی هستند که میتوانیم تصور کنیم اما ترجیح میدهیم به آنها فکر نکنیم (از دست دادن یک عزیز و غیره). باید به خود یادآوری کنیم که هدف از آمادگی در این راه به خودی خود نشخوار فکری دردناکی نیست، بلکه تلقیح عملی و احساسی است که به توانایی ما برای رویارویی شجاعانه با مسائل کمک میکند.
در مسیر منتهی به داشتن زندگیهای آگاهانه فلسفی، هدف ما از پرورش هنر فالبینی نیست، بلکه هنر غافلگیر نشدن و در آغوش کشیدن امر شگفتانگیز است. ناامیدی ما اغلب ریشه در موارد زیر دارد: عدم تمایل به پذیرش چیزی غیر از یک نتیجه از پیش تعیینشده. آزادی انتقادی که با گشودگی به امکان ایجاد میشود، کاهش وابستگی ما به نتایج خاص است و ما را در معرض جهانی قرار میدهد که در آن رضایت ما به یک مسیر سفت و سخت محدود نمیشود.
باز بودن به روی وقایع ممکن به معنای گشودگی نسبت به امور دردناک است. مشارکت ما در زندگی خود توافقی است برای پذیرفتن امکان در اشکال مختلف آن؛ خواه لذت یا فاجعه باشد. هدف ما نتایج مجزای خاص نیست، بلکه تداوم خود تجربه است که تنها با کیفیت همیشگیاش غنیتر شده است.
با این وجود، مهم است که توقعات را روی گشودگی خویش قرار ندهیم. به این معنا که تلاش برای عملکرد خارج از یک تمایل باز به این معنی نیست که ما هنوز چیزهای خاصی را نمیخواهیم. در عوض، آگاهی دقیق از تنوع زندگی را امکانپذیر میکند که به ما اجازه میدهد اگر مسیر یا برنامه خاصی از بین نرود، نابود نشویم.
در این گشودگی، ما به چشماندازی مسلح شدهایم که قادرمان میسازد تا امکان همهچیز را، همانطور که سنکا تشویق میکند، و در نتیجه امکان هر چیزی را در نظر داشته باشیم. در فضای باز، زندگی گستردهتر میشود زیرا ما به طور فعال اجازه میدهیم ابزارهای بیشتری وجود داشته باشد، و به همین ترتیب، توانایی برای تفسیر مؤثر رویدادها را افزایش میدهیم. باید به خاطر داشته باشیم که گشودگی در برابر امکانات، نتیجه دلخواه یا تجربه مثبت شما را تضمین نمیکند بلکه شما را از وابستگی به یک تجربه خاص رها میسازد.
منبع:
https://www.thephilosophyofeverything.com/blog/2021/1/10/the-philosophy-of-possibility
نظر شما