محمدرضا اولیا گفت: معماران سنتی یزد برای آسان شدن شرایط کار در کویر، از راهکارهای مختلفی استفاده میکردند که گفتوگو با شاگردان و پرداختن به قصهگویی ازجمله این راهکارها بوده است. پرداختن به قصه میتواند مبتنی بر تفنن باشد اما من معتقدم که قصه یک ضرورت است که از آن بهعنوان نگاهی اساسی برای توجه بیشتر به آثار قصهگویان در تربیت جامعه یاد میشود.
وی بیان کرد: قصهگو نیستم اما به خیالم، شنونده خوبی برای قصهگو هستم؛ زیرا نیازم را مبتنی بر آن میبینم و در این صورت میتوانم پردازش و تولید براساس قصه فراهم کنم. در تعریف علم، کشف رابطه بین دو یا چند چیز مورد توجه قرار میگیرد که نمونه آن را افتادن سیب جلوی پای نیوتون و کشف قوانین عالم هستی مبتنی بر آن شاهد هستیم. در بسیاری از مواقع نقش قصه همچون علم کشف رابطه بین دو یا چند چیز است. خوانش و صداها در قصهگویی امری اساسی است که افرادی همچون مصطفی رحماندوستها بهوجود بیایند. زمانی که درباره حوادث کوتاه تامل کنیم، چیزهای خاصی را بهدست میآوریم که میتوانیم مدتها به آنها فکر کنیم.
اولیا افزود: از دل تجریبات تلخ، بایستی زندگی بیاموزیم و قصهگویی بهترین روش برای ارائه این درس است. در معماریهای سنتی برخی از نامگذاریها مبتنی بر قصه بوده است و اگر این نامگذاریها را تغییر دهیم بسیاری از تاریخمان فراموش میشود. اتصال به فرهنگ مولد، گامی اساسی است که قصه میتواند از این طریق تربیت نسل آینده را دنبال کند.
وی افزود: بخشی از قصهها مبتنی بر معماری سنتی و فرهنگ است و با توجه به گرایش به فرهنگ غرب و گسست فرهنگی، شاهد فراموشی آنها هستیم. اگر میخواهیم فرهنگمان بازخوانی شود، باید قصههای خود را تقویت کرده و برای نسل امروز بازگو کنیم. امروز گسست فرهنگی، مهمترین چالش است که باید با راهکارهای مختلف آن را پیگیری کنیم و یکی از راهکارهای آن قصهگویی است.
عالیه مهرابی، نویسنده و شاعر یزدی نیز در این نشست با موضوع «واکاوی نقش تربیتی قصه و قصهگویی در کودکان و نوجوانان» به بیان بخشهای مختلف قصهگویی پرداخت. ادبیات یکی از شاخههای هنری است؛ شعر و داستان مبنا و اساس بسیاری از فعالیتهای هنری است. ادبیات کودک باید در بردارنده دغدغهها، مسائل و مشکلات کودکان باشد تا بتواند نقش مؤثری در تربیت کودکان داشته باشد.
وی افزود: از لحاظ فرم و زبان، بایستی مطابق سن کودکان محتوا تولید شود تا در کنار لذت، احساس آرامش نیز به کودکان منتقل شود و پیامدهای تربیتی را شاهد باشیم. در جهان اول و بعد از رنسانس دو نگاه متفاوت به کودک وجود داشت. نگاه اول، کودک را بهعنوان بزرگسال کوچک شده تلقی میکرد و به آن هویت مستقل نمیداد اما در نگاه دوم در بعد از رنسانس، به کودک هویت مستقل داده است.
این نویسنده کشوری ادامه داد: در کشور قبل از مشروطیت این نگاهها را داشتیم که به همین دلیل آثاری درباره کودک و نوجوان ایجاد نشد اما پس از مشروطه با ایجاد مدارس «دارالفنون»، شاهد رشد و ایجاد نگاه ویژه به کودک و نوجوان بودیم. قوه ناطقه بهعنوان وجه تمایز انسان و حیوان، نشاندهنده اهمیت زبان در بشریت است و به نوعی از آن بهعنوان ابزار خلاقه تفکر یاد میشود. قصهگویی، ناخودآگاه بر تربیت تاثیرگذار است، نظم زبان قصهگو میتواند گامهای موثری در این مسیر بردارد.
وی افزود: قصه و داستان میتواند در فن بیان کودکان و نوجوان تاثیرگذار باشد و در ادامه نیز با تقویت ارتباط اجتماعی برای تقویت آنها گام بردارد. قصهگویی در حوزه هوش هیجانی قادر است، تقویت ارتباط اجتماعی و تربیتی را به دنبال داشته باشد. فضای قصه به نحوی فضای شبیهسازی شده برای کودکان است که به آنها اجازه همدلی میدهد.
نظر شما