یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۶
زبان فارسی در جشنواره فیلم فجر محلی از اعراب پیدا کرده‌ بود!

بعد از ۴۱ سال و در چهارمین دوره‌ای که زبان فارسی در طمطراق‌بازی جشنوارهٔ فیلم فجر محلی از اعراب پیدا کرده‌ بود، که البته نه از نظر غوغاسالاران جشنواره، بلکه از طرف دلسوزان زبان فارسی، بر آن شدیم تا بار دیگر به تماشای فیلم‌هایی بنشینم. هیئت داوران جایزهٔ«فارسینما» پس از تماشا و بررسی زبانی دقیق فیلم‌ها، خوش زبان ترین فیلم جشنواره چهل ویکم فیلم فجر برگزیدند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ غلامحسین رضاپور: «بعد از ۴۱ سال و در چهارمین دوره‌ای که زبان فارسی در طمطراق‌بازی جشنوارهٔ فیلم فجر محلی از اعراب پیدا کرده‌ بود، که البته نه از نظر غوغاسالاران جشنواره، بلکه از طرف دلسوزان زبان فارسی، بر آن شدیم تا بار دیگر به تماشای فیلم‌هایی بنشینم که در این وانفسای خمودگی هنر، خود را شایستهٔ پرچمداری هنر هفتم دانسته بودند.
هیجان زیاد بود و همهٔ ما می‌خواستیم از «اتاقک گلی» کهن‌زبانمان که در دل آن ایوان مداین‌ها، بلخ‌ها، بیستون‌ها و... بود، دفاع کنیم. بگوییم که هنوز محور همهٔ هنرها فارسی است؛ زبانی که دانستن و به‌کاربردن آن خود هنری است که هرکسی آن را ندارد. اسامی فیلم‌ها را خواندیم و از اینکه قرار است «بوی گل‌های باوارده» و شکوفه‌های «جنگل پرتقال» ما را مست کند، خود را در آغوش سینمای سوره انداختیم تا برایمان مادری کند. اما...
 
مهر تو عکسی بر ما نیفکند  
آیینه‌رویا آه از دلت آه
 
دیدن بسیاری از فیلم‌ها جز اینکه به ما یاد دهد که چگونه «آه سرد» را به آه یخ تبدیل کنیم،  دستاوردی نداشت؛ حتی وقتی یادگاری‌های خونگرم جنوب را می‌دیدیم هم! جایی که «پرونده باز است» و زبان بسته؛ جایی که «هوک»ی بر چانهٔ زبان زدند و جایی که «بچه‌زرنگ»ی که فقط در تخمیر اعصاب زبان‌شناسان موفق بود. بعد از رفتن از سینما هیچ پای برگشتی نمی‌ماند! زبان‌ها نامتناسب، گفتمان‌نماها متحیر، ترجمه‌های زیرنویس بیشتر گوگلیسم داشت و حتی رسم‌الخط آن مرتد بود! آن احساس «هایپاور»ی که اوایل جشنواره در ما وجود داشت، هرچه پیش می‌رفتیم، واویلا می‌خواند. ناگفته نماند که در این میان برخی آثار برای تسلای ما وارد می‌شدند و با این سؤال که «چرا گریه‌ نمی‌کنی؟» از این همه کژزبانی! باعث التیام برخی زخم‌های ناسور ما می‌شدند. با بوی «جنگل پرتقال» و زبان ترکی شیرینی که در «در آغوش درخت» شنیده می‌شد، مرهمی بر دل ریش فارسینما گذاشتند. اما ما همیشه حس «کاپیتان» «شماره ۱۰» را داشتیم که در اوایل بازی اخراج شده است و کمیتهٔ انضباطی با فرمایش‌هایی او را از اردوگاه «سرهنگ ثریا»ی جشنواره بیرون کرده‌ است! اینجا، جای گلایه نیست ولی رسم دلبری این نبود! شاید «کت‌چرمی» نپوشند ولی قطعاً آن‌ها ما را دوست نداشتند!
در این گیرودار و خستگی‌های بی‌مهری و ناملایمات، ناگهان بوی خوش «هفت بهارنارنج» به ما قوت داد. ابتدا گفتیم این هم مانند دیگر استادان، روی خوبی دارد و در آخر دوره، غریبانه نمره می‌دهد. ولی نه، آمده بود تا با عطر نقش استاد نصیریان، ما را مدهوش کند: شعر داشت، استعاره و نمادسازی داشت، تناسب زبانی داشت، گرته‌برداری درست داشت، تقابل فرهنگی در سنت و مدرنیته داشت، عشق داشت، تنفر داشت، بدن‌ها زبان داشتند و عنوانش عددی مقدس داشت. «هفت بهارنارنج»! به قول عاشق مجنون:
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس مرغان وحشی را، چنین خوش‌تر نمی‌گیرد.
 
باری، بعد از اتمام فیلم‌ها، شبی بس سرد و بارانی، ما اعضای کارگروه داوری برای مباحثه و تعیین فارسی‌بان‌ترین اثر، در دفتر پاسداشت زبان فارسی گرد هم آمدیم. در این میان اثری انتخاب شد که دل داوران را با زبان شیرینش برده‌ بود. هرچند دربارهٔ دیگر آثار تفاوت نظر وجود داشت و درخصوص اثر برتر، اتفاق نظر شدیداً به چشم می‌خورد تا جایی که چشممان بعد از چند ساعت مباحثه درد گرفته‌ بود!
 
امید آن می‌رود که در دوره‌های بعد مسئولان خوش‌خرام بیشتر به زبان فارسی اهمیت دهند، حتی‌المقدور در حد شعارهایشان! هرچند که نه ما از فارسی و فارسینما دل می‌کنیم و نه فارسی از ما! در پایان از همهٔ همراهان فارسینما، بسیار سپاسگزاریم؛ به‌طور خاص از استاد ناصر فیض و داوران دوره‌های پیشین فارسینما و از فارسی‌دوستان برای دلگرمی‌دادن‌هایشان. 
 
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانهٔ غیبش دوا کنند»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها