علیرضا حیدری، عضو هیئت علمی بنیاد فردوسی و پژوهشگر به مناسبت ۲۵ اردیبهشت سالروز بزرگداشت حکیم ابولقاسم فردوسی در یادداشتی برای ایبنا نوشت: در غیبت رستم و سهراب و سیاوش، فرزندان ما با «جومونگ»ها آشنا میشوند.
او با آفرینش اثر گرانسنگی چون شاهنامه، هویت ملی ایرانیان را جاودانه کرد و پاسدار تاریخ، فرهنگ، زبان و وحدت ملی شد. یادروز فردوسی تنها یک بهانه است؛ بهانهای برای یادآوری خویشتن و فرصتی برای این که باور کنیم پیشینۀ فرهنگی ما پشتوانهای محکم برای ماست.
فردوسی در روزگاری که زبان فارسی و هویت ایرانی و اسلامی را در خطر میدید، یکتنه و جسورانه دست به کار شد تا عزت ایرانی را پایدار کند. او هوشمندانه هویت دینی و اسلامی را با هویت ایرانی پیوند زد و هویت ملی را آفرید. هویتی یکپارچه که وحدت ملی ایرانیان را نشانه رفت. ازاینرو، یادآوری نام فردوسی، یادآوری عزت، بزرگی، سرافرازی و بلندهمتی ایران و ایرانی است و شایسته است ایران در روزی که به نام او در صفحه سالشمار ثبت شده است، به قامت بایستد و به این شاعر حکیم احترام بگذارد.
یادروز او فقط یک تلنگر است تا بدانیم امروز و در روزگاری که فرزندان ما در چنبرۀ انبوهی از مظاهر فرهنگی غرب و شرق گرفتارند، باید نام مفاخر را به آوای بلند فریاد کرد و تاریخ و فرهنگ ملی را باز نمایاند تا به فرزندانمان بباورانیم ایران سرافرازانه به داشتههای فرهنگی و سرمایههای فکری و مفاخر خویش میبالد و این شدنی نیست، مگر با سرمایهگذاری جدی در عرصۀ برنامهریزیهای کلان فرهنگی.
واقعیت این است که سالها بود روز فردوسی باری بههرجهتی برگزار میشد و حتی در برنامههای کلان فرهنگی هنوز ردیف بودجه مشخصی برای آن تعریف نشده بود. چند سالی است مفاخر ما در تیررس تهاجم دیگران قرار گرفتهاند و هرازگاهی راهزنی کمین میکند تا از این گسترۀ فکری و فرهنگی متاعی برباید و این روزها خبر میرسد که ترکیه با ساخت سریال بوعلی سینا، میخواهد بعد از مولانا، او را هم شناسنامۀ ترکیهای بدهد.
به نظر میرسد نهضتی فراگیر، جدی و پایدار در حوزۀ سیاستهای فرهنگی کشور لازم است تا با تدوین راهبردهای کوتاهمدت و بلندمدت و مشخص شدن ردیف بودجۀ سالانۀ تعریفشده، راهی تازه را پیش روی خود بگشاییم و از تمام ظرفیتهای فرهنگی برای شناساندن مفاخر علمی و فرهنگی و نشانههای هویتی بهره گیریم و این مهم محقق نمیشود، مگر با مشارکت همهجانبۀ دستگاههای مختلف فرهنگی و اجرایی. توجه به بناهای فرهنگی و آرامگاه مشاهیر و تلاش برای زیباسازی و بالا بردن توان گردشگری آنان یکی از این راه هاست.
آرامگاه فردوسی سالها اوضاع نابسامانی داشت که خوشبختانه در سالهای اخیر بهسازی و زیباسازی خوبی اتفاق افتاد و آبرومندانه شد. از دیگر راههای شناساندن مفاخر، توجه جدی صداوسیما، سینما و تئاتر است.
متأسفانه رسانههای تصویری و هنرهای مدرن جز در حوزۀ نقاشی، نگارگری و خوشنویسی، توجه چندانی به این موضوع ندارند. صداوسیما و سینمای ایران در ساخت مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی با موضوع مفاخر کوتاهی غیرقابل توجیهی دارند و در غیبت رستم و سهراب و سیاوش، فرزندان ما را با «عالیجناب جومونگ»ها آشنا می کنند. البته این بدان معنا نیست که نباید این مجموعهها پخش شود؛ ولی چگونه است که یک داستان افسانهای در کشوری که ممکن است کمترین مشابهت فرهنگی با ما داشته باشد، بهگونهای ساخته شود که جذابیتهای مخاطبپسند ایرانی هم داشته باشد، اما داستانهای اسطورهای و تاریخی شاهنامه که باورپذیرتر است از نگاه هنرمندان و متولیان فرهنگی پنهان مانده است.
فعالیتهای فرهنگی در شهرها، ساخت تندیس مشاهیر، نامگذاری میادین و خیابانهای زیبا و مهم و مرکزی شهرها وحتی مراکز مهم اقتصادی و سیاسی کشور به نام بزرگان علمی، فرهنگی و ادبی کشور میتواند راههایی برای پاسداری از مفاخر ما باشد. چرا نام فردوسی و شاهنامه و قهرمانان آن روی مهمترین دستاوردهای علمی و فرهنگی و اقتصادی کشور گذاشته نمیشود؟ و هزار «چرا»ی دیگر! در پایان این نکته را خاطرنشان میکنم که اگر روزی این حساسیت فراگیر شود شاید مهمترین خیابان سیاسی کشور یعنی «پاستور» به نام «فردوسی» تغییر کند و این سرآغاز یک نهضت علمی و فرهنگی شود.
نظر شما