بایدها و نبایدهای جهانی شدن ادبیات ایران-2
فقدان مترجمان حرفهای فروش جهانی آثار ادبی داخلی را دور از دسترس کرده است
لیلا رعیت، نویسنده و مترجم آثار ادبی، انگیزشی و روانشناختی گفت: هرساله آثار ارزشمند در عرصه بینالمللی تولید میشود اما فقدان مترجمانی که کیفیت ترجمهای در حد قلم همان اساتید داشته باشند به این بخش آسیب واردکرده است.
لیلا رعیت، نویسنده و مترجم، معتقد است، مترجمی مستلزم اشراف داشتن به زبان مبداء انگلیسی، آلمانی، فرانسه یا غیره در زمینهای خاص، و زبان مبداء خودمان فارسی است. مترجمانی که دستی بر نویسندگی دارند به دلیل تسلطشان بر ادبیات فارسی به مراتب موفقترند. این داستان در مورد ترجمه معکوس کاملاً متفاوت است. در اینجا زبان مبدا، فارسی است و مقصد انگلیسی یا زبانی دیگر. قطعاً مترجمی که تنها لیسانس مترجمی دارد درحد تبدیل متن فارسی فاخر به زبان دیگر نیست. مترجمی میتواند این کار را انجام دهد که به ادبیات انگلیسی یا زبان دیگر تسلطی در سطح دکترا داشته باشد و از دایره واژگان و اصطلاحات بسیار گستردهای برخوردار باشد و تعداد این نوع مترجمان بسیار کم است.
کتابهای «آذرخش»، «آله و آلاله»، «پاندورا»، «سیب خوشبختی»، «راهنمای عکاسی»، «آرایشگر ثروتمند» و «راهبی که فراریاش را فروخت» از جمله آثار رعیت در حوزه تالیف و ترجمه به شمار میآید.
در شماره دوم از پرونده «بایدها و نبایدهای جهانی شدن ادبیات ایران» با لیلا رعیت گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
با وجود آثار متعددی که هرساله در حوزه ادبیات تألیفی وارد چرخه بازار کتاب ایران میشود نویسندگان و آثار انگشتشماری به اقبال فروش جهانی دست یافتهاند. به نظر شما چرا این مسئله تا این اندازه دور از دسترس به نظر میآید؟
معمولاً درمقابل این سوال دو جواب میشنویم. عدهای کیفیت کار نویسندگان ایرانی را در حد بینالمللی شدن نمیدانند و عدهای دیگر هم انگشت اتهامشان به سوی فقدان مترجمان حرفهای است و من با نظر دوم موافقم. درست است که بسیاری از آثار تألیفی چاپ شده از کیفیت قابل قبولی برخوردار نیستند، اما ما هرساله تعداد زیادی اثر ارزشمند داریم که توسط اساتید بزرگ و نامدار فعال در صحنه نوشته میشوند، اساتیدی که در جایگاه سردبیر نشریات ادبی حرفهای و یا داوران مسابقات ادبی مشغول به کارند و طی این سالها هرگز در کارشان وقفه نیفتاده است. بین آثار این اساتید مواردی هست که میتواند در عرصه بینالمللی بهترین رتبهها را از آن خود کند؛ اما فقدان مترجمانی که کیفیت ترجمهای در حد قلم همان اساتید داشته باشند به این بخش آسیب واردکرده است. من در حوزه ترجمه فعالیت فراوان داشتهام و میدانم مترجمی میتواند اثر ادبی مانند نوشتههای محمود دولتآبادی را به انگلیسی یا زبانی دیگر برگرداند که تسلطش به زبان مقصد در سطح تسلط دولتآبادی به فارسی باشد. تعداد این نوع مترجم در ایران بسیارکم است و ما از نهادهای دولتی درخواست داریم چنین مترجمانی را شناسایی کنند و برای ترجمه آثار فاخر معاصر به کار بگیرند. شکی نیست که با حل مشکل ترجمه، نویسندگان برتر ایرانی امکان ابراز وجود در تمامی مسابقات و جشنوارههای خارجی را پیدا میکنند و ادبیات غنی ایران توجه همگان را به خود جلب میکند.
تاکنون بیش از 20 عنوان اثر ترجمهای و چهار عنوان تألیفی از شما به چاپ رسیده است. با توجه به فعالیتهایتان در این حوزه، چرا ترجمه معکوس اغلب از سوی مترجمان ما مورد استقبال قرار نمیگیرد؟
برای ترجمه کتاب دو زبان به چالش کشیده میشود. نخست زبان مبدا که برای من انگلیسی است و بعد زبان مقصد که فارسی است. هریک از ما در مقام مترجم در یک یا چند زمینه خاص مطالعه و تحقیق بیشتری داریم و در آن حوزه به اصطلاحات فنی و نکات حرفهای تسلط بهتری پیدا کردهایم. به زبان فارسی خودمان هم اشراف داریم. به همین دلیل است که مترجمان موفق و نامآور در زمینههایی محدود ترجمه میکنند، چون به دایره لغات و اصطلاحات آن زمینه مسلط شدهاند. غیرممکن است که مترجمی بتواند همزمان به دهها زمینه خاص ترجمه کند. مترجمی مستلزم اشراف داشتن به زبان مبدا انگلیسی، آلمانی، فرانسه یا غیره در زمینهای خاص و زبان مبدا خودمان فارسی است. مترجمانی که دستی بر نویسندگی دارند به دلیل تسلطشان بر ادبیات فارسی به مراتب موفقترند. این داستان در مورد ترجمه معکوس کاملا متفاوت است. در اینجا زبان مبدا فارسی است و مقصد انگلیسی یا زبانی دیگر. قطعاً مترجمی که تنها لیسانس مترجمی دارد درحد تبدیل متن فارسی فاخر به زبان دیگر نیست. مترجمی میتواند این کار را انجام دهد که به ادبیات انگلیسی یا زبان دیگر تسلطی درحد دکترا داشته باشد و از دایره واژگان و اصطلاحات بسیار گستردهای برخوردار باشد. تعداد این نوع مترجم بسیار کم است. به همین دلیل ما در مقام نویسنده از مسئولین درخواست شناسایی این نوع مترجمین و به کارگیری آنها برای ترجمه آثار ارزشمند ایرانی به دیگر زبانها را داریم.
ترجمه آثار تألیفی داخلی به زبانهای دیگر چه چالشهایی برای مترجم به همراه دارد؟
مترجم یک کتاب باید به زبان مقصد به همان اندازه تسلط داشته باشد که نویسنده همان کتاب به زبان مبدأ داشته است. نویسنده یک کتاب ارزشمند ادبی تا چه اندازه به ادبیات غنی فارسی مسلط است؟ مترجم آن کتاب باید به همان میزان به انگلیسی یا زبان مقصد دیگر موردنظر تسلط داشته باشد. این کار بسیار سخت و چالشبرانگیز است. فارسی زبان مادری نویسنده بوده و او با مطالعه و تحقیق فراوان، حجم اطلاعات خود از زبان مادری را به چندین و چند پله بالاتر رسانده است. حال مترجم باید دانش خود از زبان مقصد را در مرحله اول به اندازه زبان مادری کند و بعد مانند آن نویسنده به چندین مرحله بالاتر برساند. قطعا دشوار و چالشبرانگیز است و تعداد افراد دارای این قابلیت محدود هستند. اما کار ارزش بسیاری دارد و نام چنین مترجمی در کنار نویسنده در سطح جهانی خواهد درخشید.
کدامیک از آثار تألیفی معاصر ما قابلیت بیشتری برای ترجمه معکوس دارد؟
هر اثر تالیفی این قابلیت را دارد، اما آثار غیر ادبی مانند کتابهای انگیزشی و روانشناسی بومی راحتتر از آثار ادبی ترجمه میشوند. رمانهای حرفهای که توسط اساتید گرانقدر به رشته تحریر درآمدهاند و تاروپودشان با تشبیه استعاره و انواع صنایع ادبی شکل گرفته، بیش از سایر کتابها مترجم را به چالش میکشند.
با توجه به تجربیات شما در حوزه تألیف و ترجمه و روزنامهنگاری، آیا کتاب تألیفی وجود دارد که علاقهمند به ترجمه معکوس آن باشید؟
بله به کتابهای زمینه انگیزشی و خودشناسی علاقه زیادی دارم. در این زمینه نویسندگان ایرانی هم کارهای خوبی تحویل دادهاند و ترجمه آنها به زبان انگلیسی یا زبانهای دیگر برای مترجم سراپا لطف و لذت است. اکنون مشغول ترجمه کتاب تالیفی خودشناسی خودم «سیب سرخ خوشبختی» به زبان انگلیسی هستم و بهزودی ترجمه آن را تحویل سایت آمازون خواهم داد.
نظر شما