وی افزود: اشکال زمانی است که شخصی که از این منابع دستدوم استفاده میکند سعی کند در کنار تعدادی منابع دستاول، تعدادی کتابهای ضعیفتر و نامعتبرتر قرار دهد. درواقع ضعیفبودن منبع مشکل ایجاد میکند نه اینکه منبع دستدوم یا چندم باشد. گاهی یک کتاب چند دست میچرخد ولی در همه موارد اعتبار خودش را دارد؛ اما بزرگترین عیب این منابع غیرمعتبر و غیرمستند این است که خواننده زمانی که آن را میخواند یک گزاره به دستش میآید و زمانی که آن را در کتاب دیگری میخواند آن هم ممکن است منبع دیگری استفاده کرده باشد و چیز دیگری از متون درک کند و زمانی که به اصل نگاه بیندازد میبیند اصل چیز دیگری بوده است. مخاطب بین اینها تناقضات زیادی میبیند که سبب تردید او میشود و اصل قضیه برایش مشخص نمیشود.
این نویسنده با توضیح یک مثال صحبت خود را ادامه داد: مثلا برخی روایتهایی که درباره زندگی اهل بیت(ع) است؛ مثلا درباره شوخیهای پیامبر(ص) در یک کتاب چیزی نوشته شده است که یک بار پیامبر پای راستش را دراز کرد پرسید: مثل چیست؟ هر کسی چیزی میگفت، بعد در نهایت آن یکی پایش را دراز کرد و گفت: مثل این یکی است. شاید این روایت را در هیچکدام از منابع دستاول نداشته باشیم؛ ولی نویسنده این را نقل میکند و شخص دیگری بنابر ذوق خودش چیز دیگری مینویسد و همینطور ماجرا اضافه میکنند. درنهایت شخصی میبیند چنین چیزی در منابع دستاول نیامده است و دچار تردید میشود که نکند منبع بقیه داستانها هم مثل این مورد، معتبر نباشد؛ درنتیجه در خواننده دوگانگی ایجاد میشود.
نویسنده کتاب «خدا همیشه با ماست» نظر خود را درباره ضرورت استفاده از منابع دستاول در تولید آثار دینی کودک و نوجوان اینطور بیان کرد: استفاده از منابع دستاول به این دلیل که به عصر معصوم نزدیک هستند مهم است. مثلا آثار شیخ مفید مهم هستند؛ چرا که شیخ مفید از نظر زمانی با نواب اربعه همزمان است و چون نزدیک به زمان اهل بیت(ع) است مطالبی که ایشان میگویند بیشتر برای ما اطمینان میآورد و با تمایل بیشتری میپذیریم تا اینکه شخصی در قرن هشتم یا نهم بخواهد کتاب تاریخی بنویسد؛ چون منابع تاریخی هر چقدر به عصر معصومین(ع) نزدیکتر باشند اعتبارشان بیشتر است.
مهاجرانی در پاسخ به سؤال «مسئله منبع در نوشتن داستان دینی کودک و نوجوان چه جایگاهی دارد و حتی اگر آن داستان کاملا واقعی هم نباشد، باز هم باید از منبع دستاول و مطمئن استفاده کنیم؟» توضیح داد: داستانی که کاملا واقعی نباشد، تخیلی محسوب میشود؛ مگر اینکه کسی بگوید من یک خوابی دیدم و مشخص شود که یک امر خیالانگیز است و کل ماجرا را ببرد در فضای تخیل و رویا و در آن بگوید من چنین ماجرایی در رویایی دیدم و خواننده هم از ابتدا تکلیفش مشخص باشد؛ یعنی اگر کسی بخواهد ماجرایی را بیان کند باید از خلاقیت و تخیل خودش استفاده کند و دستکم باید بخشی از ماجرا واقعیت داشته باشد.
وی افزود: نمیتوانیم کلا از یک امری که هیچگونه تحقق خارجی ندارد خیالپردازی کنیم؛ مثلا به داستان حضرت امام رضا(ع) درباره حمله یک مار به لانه گنجشک نگاه کنید. اگر به کل این ماجراهای تاریخی در کتابهای تاریخی نگاه کنید شاید اطلاعاتش به اندازه یک صفحه کاغذ هم نباشد؛ ولی فریبا کلهر داستانی دارد به نام «راز آن بوی شگفت» که براساس این داستان چنین کتابی را نوشته و چیزی در حدود ۷۰، ۸۰ صفحه هم نوشته است. این یک داستان خلاقانهای است که در جشنوارههای کتابهای دینی رتبه آورده است. اصل ماجرا وجود داشته؛ ولی او یکسری خیالپردازیهایی متناسب با آن انجام داده است. بنابراین اصل ماجرا باید واقعیت داشته باشد تا نویسنده پیرامون آن شخصیتهای فرعی بسازد و بر اساس آن، ماجرا را کمی آب و تاب دهد.
سیدمحمد مهاجرانی در پایان گفت: نکته مهم این است که نویسنده زمانی که خیالپردازی میکند حدومرزی داشته باشد؛ یعنی درست است که متنش حاوی خیالپردازی است، ولی درباره امری نباشد که خلاف شرع و شأن معصومین(ع) باشد و وقتی امروز خواننده آن را بخواند بگوید درست نیست.
نظر شما